انتخابات و دامن زدن به مطالبات کارشناسینشده
علیرضا افشاری
1. هر چند زمانی تقریباً طولانی به انتخابات ریاستجمهوری ایران مانده است اما، همچون روالی همیشگی، ستادهای انتخاباتی برخی از نامزدها، یکسال زودتر، آغاز به کار کرده است. این نامزدها ممکن است در انتخابات شرکت بکنند یا پیش از موعد نهایی از حضور در آن صرفنظر نمایند. با این حال، چنین احتمالهایی باعث نمیشود تا از نوشتن دربارهی بزرگترین آسیبِ ملی انتخابات در چند سال اخیر پرهیز کنیم، و آن دامن زدن برخی نامزدها به مطالبات کارشناسینشدهی گروههایی از مردم است؛ مطالباتی که اگر خود آنها هم در مصدر امور قرار بگیرند، یا از پاسخدهی به آن طفره رفته یا شرایطی آسیبزا برای جامعه را رقم خواهند زد. 2. برای نخستین بار در فعالیتهایی که در «پایگاه اطلاعرسانی برای نجات یادمانهای باستانی» داشتم با چنین تجربهای مواجه شدم. آن، هنگامی بود که گروهی از کشاورزان روستای شوراب، از توابع شهرستان ارسنجان، به جهت تسریع در آبگیری سد سیوند و تأثیر گذاشتن بر فضایی که خود زیر تأثیر اعتراضهای مخالفان آبگیری سد بود، نخست در برابر سازمان آبمنطقهای استان فارس و سپس در برابر مجلس شورای اسلامی تجمع داشتند. این فعالیتها با دفاع نمایندگانِ آنان در مجلس شورای اسلامی همراه بود. آنهنگام برای من شگفتانگیز بود که یک نماینده، که میتوانست دسترسی به اطلاعات داشته باشد، چگونه انبوهی از اظهارنظرها و استنادات کارشناسی را نادیده گرفته و از موضعی دفاع میکند که تا کوتاهزمانی بعد خلافش عیان خواهد شد. هر چند هنوز، پس از گذشت 5 سال، آبی از سد سیوند به روستای مزبور نرسیده است و این عمل جز خشک شدن رودخانه پلوار و شماری تالاب ارزشمند و از دست رفتن مساحت قابل توجهی از زمینهای باکیفیت کشاورزی در پشت سد دستاوردی نداشته است، اما روالی که کسانی برای انتخابات برگزیدهاند همچنان دنبال میشود. این افراد یا خواستهای کارشناسینشده را دامن میزنند تا، در نهایت، با به انجام رساندنِ طرحی که نمودی عیان دارد ــ مانند ساختِ یک سد ــ فارغ از نتیجه، وفاداریشان را به موکلان خود اثبات کنند یا خود تحتِ تأثیر گروهی از مردمان قرار گرفته و ناخودآگاه در این راه گام برمیدارند. در هر دو حالت، به نظر میرسد برندهی اصلی ــ و شاید خطدهندگان در پشت چنین خواستهایی ــ پیمانکاران باشند.
نقد و بررسی فرضیه کاربری تقویمی چارتاقی نیاسر
در گفت و گو با مهندس یاغش کاظمی
کارشناس ارشد مرمت و احیای بناها و بافتهای تاریخی
ایراننامه- شاهین سپنتا: در سالهای اخیر، پس از آن که فرضیه کاربری تقویمی چهارتاقیها به ویژه چارتاقی نیاسر توسط فردی به نام رضا مرادی غیاث آبادی ارائه شد، تردیدها و ابهامات بسیاری از سوی پژوهشگران نجوم و باستانشناسی درباره ادعای کاربری تقویمی چهارتاقی ها ابراز شد. چنانکه نتیجه پژوهشهای اخیر نشان میدهد که فرضیه کاربری تقویمی چارتاقی ها از پایه و اساس علمی برخوردار نیست. در همین مورد با مهندس یاغش کاظمی کارشناس ارشد مرمت و احیاء بناها و بافت های تاریخی که عضو هیات علمی گروه هنر و معماری دانشگاه رامسر است و پیشتر کتاب ارزشمند «آتشگاه اصفهان» از وی منتشر شده است، گفت و گویی داشتم و نظرات او را درباره فرضیه کاربری تقویمی چهارتاقی ها به ویژه چارتاقی نیاسر جویا شدم. مهندس کاظمی پاسخ هایی مستدل و مستند برای پرسش هایم ارائه نمود. حاصل این گفت و گو را بخوانید:
ادامه مطلب ...تخریب حریم منظری تنها موزه بابل
و مجموعه خانههای تاریخی آقاجانسب
هنوز داغ تخریب گرمابه میرزا یوسف، پل محمد حسنخان، مسجد جامع بابل، بافت تاریخی 130هکتاری بابل و تکیه معلم کلا بر جگر سوختۀ این شهر فراموش نشده است که گزارشهایی تازه از تهدیدی دیگر برای یکی از آثار ملی این شهر به دستمان رسیده است! این بار شهرداری و شورای شهر بابل در اقدامی غیر قانونی حریم منظری دو اثر تاریخی-فرهنگی، که به ثبت ملی نیز رسیده و هرکدام نماد و شناسنامهای برای مردم این دیار است را خدشه دار کرده و در حال از بین بردن آن هستند. به گزارش علیرضا صادقی امیری از سازمان مردم نهاد «انجمن جوانان سپید پارس»، شهرداری و شورای شهرستان بابل برای ساخت ساختمان جدید شورای شهر بابل در حریم درجه یک از دو بنای تاریخی این شهر یعنی تنها موزۀ بابل، (شهرداری سابق و نخستین بلدیه بارفروش که در سال 1308 بنا گردید) و مجموعه خانههای تاریخی آقاجانسب (مربوط به میانۀ دوره قاجاری)، حریم منظری این دو اثر را تخریب میکنند. بنا به اعلام اداره میراث فرهنگی این شهرستان، ارتفاع مجاز و قانونی برای حریم منظری این دو بنای در دست ساخت 7 متر (دو طبقه بر روی پیلوت) است که تاکنون شهرداری تا 11متر آن را بالا برده است. اداره میراث فرهنگی شهرستان نیز علیه این اقدام خودسرانه شکایتی را به دادستانی کل و فرمانداری ارسال کرده است، گرچه فرمانداری دستور تخریب طبقات اضافی ساختمان را داده است، اما شواهد نشان از ادامه روند ساخت و ساز دارد. اداره میراث فرهنگی بابل در دو سال گذشته چهار شکایت علیه شهرداری و شورای شهر به خاطر شکستن قفل و در موزه بابل، تخریب تاق چشمه پل محمدحسنخان، تخریب گرمابه تاریخی میرزا یوسف، تخریب بافت تاریخی و جعل مجوزهای ساخت، داشته است.
ادامه مطلب ...آینده گردشگری در لارستان و شهر اِوَز
دکتر محمود دهقانی
با پیشینه لارستان کهن، شهر نوپای اوز (EVAZ) در ۳۴۰ کیلومتری شیراز با داشتن بازرگانان، باستانشناسان، معماران، مهندسان، پزشکان، نویسندگان و شعرا و همه بزرگانی که در آغوش خود پرورانده به همراه جوانان آیندهنگر و کوشا، در آیندهای نزدیک یکی از شهرستانهای زیبا و پیشرفته لارستان در استان فارس خواهد شد و از سراسر ایران گردشگران را به دیدن خود خواهد آورد. اما برای پذیرش گردشگر و گسترش گردشگری در شهر اوز و سراسر لارستان، نیاز مبرم به زیرساختهای استوار و سر و سامان دادن به تسهیلات از یک سو و از سویی امنیت پایدار، بازسازی ساختمانهای تاریخی، ساختن جادههای میانهدار و برجسته کردن جاهای دیدنی است. این کار در گذر از همت شهروندان دور و نزدیک شهر اوز و سراسر لارستان به فشار پی در پی بر دولت برای پشتیبانی نیازمند است. پیشرفت شهر نباید سطحی باشد. باید پیشروی شهر با آینده نگری در گذر روزگار بتواند نشانههای فرهنگ بومی خود را نشان دهد. برای آینده صد ساله یک شهر باید نقشه راه داشت. فرجام درست این کار در گرو گماردن کارشناسان بومی و آگاه است. از کارشناسان شهرهای زیبایی چون کرمانشاه، سنندج، تبریز، شیراز و اصفهان و حتا شهرهای کشورهای همسایه و فرامنطقه ای نیز میشود بهره گرفت. اما بهرهگیری از دیگران نباید فرهنگ بومی و شناسنامه شهر را مخدوش و به تباهی بکشاند.
ادامه مطلب ...بهترین و بدترین خبر
درباره میراث فرهنگی و طبیعی ایران در سالی که گذشت
بخش دوم
دکتر بیژن روحانی:
خوب: ثبت باغهای ایرانی در فهرست میراث جهانی یونسکو + تداوم تلاش سازمانهای مردمنهاد
بد: روند خروج بناهای ثبت شده در فهرست آثار ملی ایران به حکم دیوان عدالت اداری
آقای سپنتای عزیز. با سلام و سپاس از این که پرسشهای خودتان را برایم ارسال کردهاید. به طور مختصر به دو خبر بد و خوب در سال گذشته میپردازم. خبر بد: معتقدم روند خروج بناهای ثبت شده در فهرست آثار ملی ایران به حکم دیوان عدالت اداری، در صورت تداوم میتواند به طور بنیادی چالشهای حقوقی بسیار جدی را برای حفاظت و پاسداشت آثار ارزشمند تاریخی و فرهنگی در ایرانزمین ایجاد کند. اهمیت خروج تعدادی از خانههای تاریخی در سال ۱۳۹۰ از فهرست آثار ملی در این است که با قانونی شدن خروج بناهای ثبت شده، از این پس فلسفهی وجودی فهرست آثار ملی با پرسش رو به رو میشود و یکی از بنیادیترین وظایف سازمان میراث فرهنگی، که شناسایی، ثبت و حفاظت از آثار دارای ارزش تاریخی و فرهنگی است نیز با مانعی بزرگ برخورد خواهد کرد. در ضمن مشخص نیست این روند تا کجا ادامه خواهد داشت. با توجه به آنکه تعداد زیادی از بناهای ثبت شده در ایران، اعم از خانه و مغازه و کاروانسرا، دارای مالک خصوصی هستند، و تعدادی دیگر نیز، مانند مدرسهها، بناهای مذهبی، ساختمانهای اداری تاریخی و غیره، در اختیار اشخاص حقوقی و نهادهای مختلف هستند، در صورت ادامه این روند و درخواست مالکان دیگر از دیوان عدالت اداری، شاهد خروج روزافزون تعداد بیشتری از بناهای با ارزش از فهرست آقار ملی خواهیم شد که این امر راه را برای تخریب و نابودی آنها باز میکند.
خبر خوب: غیر از خبر شادی بخش ثبت باغهای ایرانی در فهرست میراث جهانی یونسکو که باعث شد تا نه باغ تاریخی و باستانی ایرانی در نقاط مختلف کشور به جهان معرفی شود، باید از تداوم تلاش سازمانهای مردمنهاد، روزنامهنگاران و بخشی از متخصصان دلسوز و علاقهمند که به روندهای موجود در عرصه میراث فرهنگی معترض هستند و نقد خود را به صورت علمی، شفاف و مشخص بیان میکنند، به عنوان یکی از دلگرمکنندهترین اخبار سال ۱۳۹۰ نام برد. فعالیت این گروهها در حالی است که بسیاری از موسسات و نهادهای تخصصی دیگر، مانند کمیته ملی ایکوموس ایران برخلاف اساسنامه خود، در این زمینه تحرک و فعالیتی نشان نمیدهند.
نمونهای از تلاش خبرنگاران و انجمنهای مردمی را میتوان در نامهی تعداد زیادی از روزنامهنگاران به شهرداری تهران و اعلام نگرانی از وضعیت میراث فرهنگی در پایتخت، تلاش دوستداران میراث فرهنگی در اصفهان، فعالیتهای انجمنهای مختلف مردمی در خوزستان و همدان و فارس و آذربایجان، و همچنین استانهای دیگر مشاهده کرد که گزارشگر وضعیت موجود آثار تاریخی هستند و در صورت لزوم زنگ هشدار را برای جامعه ایرانی به صدا در میآورند. باشد که چراغ تلاشهای آنان همواره روشن باد. با حترام و آرزوی سالی پر از نیکویی. بیژن روحانی، دکترای حفاظت از میراث معماری.
دکتر الهه معروضی:
خوب: ؟
بد: برخورد با فعالان فرهنگی و دوستداران شاهنامه در مشهد
ایران بزرگ سرزمین مزدا آفریده ای است که بارها عرصۀ تاخت و تاز دشمنان اهریمن خو شده است. از جمله در یورش وحشیانۀ مغول که صحنه ای مهیب از آن به قلم توانای عطا ملک جوینی در کتاب تاریخ جهانگشا جاودانه ترسیم شده است و اقتباسی از آن نقل می شود:
وقتی لشکر چنگیز به بخارا رسید، مسجد جامع را محاصره نمود، چنگیز با اسب در مهراب ایستاده پسر بزرگ او بر بالای منبر رفته بود. کتابهای خطّی را از صندوقها در می آوردند که در زیر سمّ اسبان برگ برگ می شد و با سرگین می آمیخت و با صندوقها برای اسبان آخور می ساختند و مغولان در همانجا با می و مطرب به شادخواری مشغول بودند. دانشمندان شهر را کشان کشان به مسجد می آوردند و مجبور به تیمار ستوران می نمودند. در این حالت امام شهر به رخسار نورانی رکن الدبین امامزاده نگریسته از او می پرسد: مولانا چه حالت است؟ و مولانا امامزاده با رامشی لرزاننده پاسخ می دهد: خاموش باش، باد بی نیازی خداوند است که می وزد، سامان سخن گفتن نیست.
تازیانۀ باد بی نیازی خداوند نوید بخش وادی چهارم سلوک است. پس از طلب، عشق و معرفت که آنان که محرم نشده اند نیز می توانند کمابیش درکی از آن داشته باشند، به وادی استغنا می رسیم که آن را وادی غیرت نیز گفته اند و بیگانه و غیر را برنمی تابد. با این حال گاهی جامعه ای نیز لایق ادراک آن می شود. در این وادی کاه با باد می رود و دانه می ماند:
به هوش باش که هنگام باد استغنا هزار خرمن طاعت به نیم جو ننهند (حافظ)
در این وادی همۀ گلهایی که با خون دل پرورانده ای پرپر می شوند تا به پای معشوق بریزند:
بلبلی خون دلی خورد و گلی حاصل کرد باد غیرت به صدش خار پریشان دل کرد (حافظ)
وقتی آن چهار مرد که می گفتند ما حکم تفتیش منزل را داریم بسته های پژوهشی مرا در کیسۀ زباله می ریختند تا ببرند، بیت فوق را با خود زمزمه می کردم. آنان در روز 23 اسفند 90 در هوایی بهاری مرا با لباسی سبک که به ت داشتم برای این که یک توک پا در دادگاه توضیحی بدهم با خود بردند و نیمی از وسایل شخصیم از جمله تلفن همراه، کامپیوتر، لپ تاب، می نی لپ تاب و همچنین لپ تاب پدرم، کلّ دیسکهای فشرده، فایلهای پژوهشی، دفتر تلفنها و سررسیدها و مقاله ای که برای همایش گردشگری ادبی نوشته بودم، مهر و فرمهای عضویت انجمن و هر چیز دیگر که صلاح دانستند را بردند و گفتند آنها را به زودی پس می دهیم. آنگاه پس از 6 روز به من گفتند اگر عذرخواهی ما را بپذیرید ما از شما به خاطر اشتباهمان عذرخواهی می کنیم و در حالی که فقط کیفم را به دستم داده بودند مرا با چشم بند سوار ماشین کردند و زیر بارش برف سنگین اوّل بلوار دانشجو با همان لباس سبک رهایم کردند. در حالی که به خانواده ام گفته بودند خودمان به منزل می رسانیمشان. به هر حال در آن برف قبل از نوروز یاد بیت نوروزی حافظ افتادم: زکوی یار می آید نسیم باد نوروزی... و با خود گفتم امسال کولاک باد استغناست که از کوی یار می وزد.
وقتی باد بی نیازی خداوند می وزد بد و بدتر و بدترین ندارد، بدترین و بهترین هم ندارد. می وزد تا تدبیر روزگار کند. می دانیم تدبیر یعنی ورق زدن و پشت و رو کردن برگ، یعنی روشن شدن چراغ آگاهی، یعنی رستن جوانه به سمت سدرة المنتهی. وقتی باد بی نیازی خداوند می وزد باید دل داشته باشی که بمانی و در ژرفای تاریکی نور رخ یار را ببینی و گرمیی که لبخندش بر دلت می نشاند حسّ کنی.
حسین زندی:
خوب: خبر خوبی در این زمینه به ذهنم نمیرسد...
بد: تخریب تپه تاریخی مصلای همدان
درود بر شما. با سپاس از تلاشهای شما در این حوزه و عرض شادباش نوروز، امیدوارم سالی سرشار از شادی و بهروزی داشته باشید. اغلب خبرهای حوزه میراث فرهنگی و محیط زیست اخبار مهمی هستند چرا که هر یک از آثار تاریخی و بخشهای محیط زیست جزیی از کالبد این سرزمین هستند که با آسیب دیدن هر یک بخشی از این بدنه از کار میافتد، از این روی نمیتوان وجه تمایزی میان آنها قایل شد. خبرهای بد در حوزه میراث فرهنگی و محیط زیست آنقدر زیاد بود که حتی به یادآوردن و نام بردن از تکتک آن ها نیاز به زمان زیادی دارد. اخباری مانند: خشک شدن دریاچه ارومیه، آبگرفتگی تخت جمشید، تخریب تپه شاه طهماسب همدان، آتشگرفتن جنگلهای زاگرس، تخریب خانههای تاریخی، و صدها مورد دیگر که هر یک از آنها از منظری دارای اهمیت است و جملگی اخبار بدی هستند. همدان نیز در سالی که گذشت از این گود بر کنار نبود و از این دست خبرها کم نداشت.
اما خبری که از وجوه گوناگون برای من اهمیت داشت و بارها بدان پرداختم، تپه تاریخی مصلای همدان بود که از جنبههای تاریخی، زیست محیطی و میراث معنوی مهم است. تپهای که بقایای ارگ شهر (قلعه اشکانی) تا چند سال پیش در آن نمایان بود و سیاحان و مورخان در مواردی آن را با شهر هگمتانه یکی دانستهاند. از نظر زیست محیطی هم نزدیک به 60درصد از فضای این تپه 6 هکتاری در دهه پنجاه جنگل کاری شده بود و ریه های تنفسی شهر لقب گرفته بود که در 5 سال گذشته نابود شده است. از سوی دیگر داستانها و افسانه های مردم این شهر با تپه مصلی پیوند داشته و همچنان سالخوردگان روایتهای گوناگونی از گنجینههای آن دارند که با تخریب این تپه توسط معاونت استانداری جهت ساخت و سازخاطره جمعی شهروندان آسیب دیده است.
با مواردی که بر شمردم خبر خوبی در این زمینه به ذهنم نمی رسد. اما آرزو دارم در سال جدید مجوزی در جهت تخریب و نابود میراث فرهنگی و محیط زیست صادر نگردد و تخریبی صورت نگیرد. امیدوارم مردم نیز با آگاهی و احساس مسئولیت بیشتری به حفظ و نگهداری این آثار همت کنند تا شاید خبر بدی برای گزارش در این حوزه وجود نداشته باشد.
منصوره جعفریان سیسخت:
خوب: ؟
بد: خبر احداث شهرک صنعتی در شهر توریستی سیسخت
درود جناب آقای دکتر سپنتا. راستش را بخواهید، در سال گذشته خیلی خبرهای بدی شنیدم و بیشتر هم مربوط به آثار تاریخی بود که در حال نابودی بودند و مسئولان بی توجه به این رخدادهای تلخ همچنان در خواب غفلت به سرمی بردند و می برند. خیلی از این خبرها را فراموش کردم با این حال بدترین خبری که از میراث طبیعی شهر خودم شنیدم این بود که در شهر توریستی سی سخت قرار بود یک شهرک صنعتی احداث بکنند و چون بهانه این حرکت ناشایست ایجاد اشتغال بود، اداره محیط زیست و نماینده وقت شهرستان در مجلس خیلی راحت با این مساله برخورد کردند. گویا فراموش کرده بودند که سی سخت یک شهر توریستی است و نباید با ایجاد شهرک صنعتی، پاکترین شهر کشور را به سمت نابودی سوق دهند.
خیلیها با این تصمیم مخالف کردند ولی تاکنون اقدامی در این مورد صورت نگرفته است و فقط نمانیده فعلی قول دادهاند که جلوی این اقدام را بگیرند. این بدترین خبر برای من بود که مربوط به شهری بود که هر روز دارم تلاش می کنم از طبیعت زیبای آن برای هممیهنانم سخن بگویم. از لطف شما سپاسگزارم.
محمدحسن جمشیدپور:
خوب: دریافت جوایز فرهنگی گوناگون در جشنوارههای معتبر بینالمللی
بد: وداع با سیمین دانشور و انحلال خانه سینما
بسیاری از ما زمانی که به پایان سال نزدیک میشویم و کمکم در نوروز قرار میگیریم، سالی را که گذشت پیش خودمان مرور میکنیم. اینکه چه کارهایی کردهایم و چه چیزهایی را از قلم انداختهایم. حتماً سالی که گذشته برای ما سالی پُر از خاطرات تلخ و شیرینی بوده که از یاداوری بسیاریشان دلمان به درد میآید و از شنیدن خیلیهای دیگر شادمان میشویم. در حوزهی فرهنگی نیز قضیه از همین قرار است. حوزهی فرهنگی و داراییهای آن بسیار گسترده است و نبایستی تنها به گذشتهی تاریخی بسنده نمود. به دیدگاه من داشتههایِ فرهنگیِ «کنونی» و «امروزی» نیز درحوزهی موسیقی، سینما و ادبیات بخشی از ثروتهای فرهنگی سرزمینمان را تشکیل میدهند که روزگاری به دفتر میراث خواهند پیوست، و از همین رو تلاش برای حفظ و گسترش آنها شایسته و بایسته است. دریافت بیش از پنجاه جایزه از جشنوارههای معتبر خارجی و بهویژه جایزهی اسکار برای فیلم «جدایی نادر از سیمین»؛ قرار گرفتن رُمان «زوال کلنل» از محمد دولتآبادی بهعنوان اولین نماینده ادبیات ایران در فهرست اولیه نامزدهای جایزهی بوکر آسیا در حالی که سه سال است در انتظار مجوز وزارت ارشاد مانده؛ تور کنسرتهای اروپایی محمدرضا شجریان، حسین علیزاده و شهرام ناظری؛ از جمله رویدادهای خوب و مهم و البته تأثیرگذاری بود که در حوزهی فرهنگ رقم خورد.
وداع با «سیمین دانشور»، زنی که نخستینبار بهصورت حرفهای داستان نوشت و انحلال خانهی سینما هم از جمله رویدادهای ناگواری بود که در این حوزه تجربه شد. ذکر این رویدادها تنها به این دلیل است که گفته شود اگر خشتی بر خشتی نمیافزاییم، تیشه بر دست نهایستیم و لااقل ثروتهای فرهنگی کنونی را ارج نهیم. بامهر. محمدحسن جمشیدپور.
ایمان حجتی:
خوب: ثبت جهانی دانش دریانوردی و لنجسازی که منجر به ثبت نام خلیج فارس در یونسکو شد.
بد: ارسال نشدن پرونده محور تاریخی اصفهان به یونسکو
از نگاه من، اتفاق و خبر خوب امسال، ثبت جهانی پرونده دانش دریانوردی و لنجسازی بود که منجر به ثبت نام خلیج فارس در یونسکو شد. این برای نخستین بار بود که نام خلیجفارس بدون هیچ حاشیه و اعتراضی در مهمترین نهاد فرهنگی جهان به ثبت می رسد.
در حوزه میراث فرهنگی و محیط زیست نیز، اتفاق خوب افزایش توجه افکار عمومی به بحث میراث فرهنگی و محیط زیست به خصوص در شهر اصفهان و توجه همه هموطنان به خصوص هموطنان آذری به معضل زیست محیطی دریاچه ارومیه بود.
ارسال نشدن پرونده محور تاریخی اصفهان به یونسکو برای ثبت 399 اثر تاریخی این شهر در به صورت یکجا در لیست آثار جهانی، اتفاق بدی بود که در سال 1390 در زمینه میراث فرهنگی به وقوع پیوست.
فعالان میراث فرهنگی در شهر اصفهان، امیدوار بودند با ثبت جهانی محور تاریخی، فرهنگی و طبیعی اصفهان جلوی بسیاری از دست اندازیها به حریم میراث اصفهان گرفته شود که متاسفانه علیرغم تلاشهای چندین ساله در زمینه تهیه پرونده محور فرهنگی، تاریخی طبیعی اصفهان، در کمال تعجب این پرونده در لیست پروندههای ارسالی توسط میراث فرهنگی کشور به سازمان یونسکو قرار نگرفت و مسئولین این سازمان نیز همچنان در زمینه دلایل اتخاذ این تصمیم سکوت کردهاند.
سپهر سلیمی:
خوب: تلاشهای مدنی برای حفظ میراث طبیعی و فرهنگی+پیگیری حقوقی خشک شدن زاینده رود + تلاش برای آزادی همیار محیط بان هرمزگانی
بد: وضعیت زاینده رود + درگذشت یاسر انصاری + خطر اعدام محیطبانان
اخبار خوب
حضور و فعالیت کوشندگان و گروههای مدنی برای کمک به میراث طبیعی و فرهنگی
علیرغم همه ی دشواری ها و مشکلات، در سال گذشته همچنان چراغ کوشش های مدنی در زمینه حفظ میراث طبیعی و فرهنگی کشور روشن بود. این چراغ هر چند کم سو و کم رمق ولی همچنان پابرجاست و این امیدواری را در دلها بوجود می آورد که در صورت رفع شدن محدودیتهای بیجا و برخوردهای سلیقهای باز هم شاهد حضور درخشان کوشندگان و گروههای مدنی خواهیم بود. علیرغم همه دشواریها هنوز هم بار بسیاری از مشکلات بر عهده این گروهها است و همچنان جلوتر از نهادهای رسمی و دولتی، در عرصه حاضر هستند.
شکایت حقوقی از خشک کنندگان زاینده رود
شکایت حقوقی جمعی از شهروندان اصفهانی و هموطنان از مسببان خشک شدن زاینده رود این نوید را بوجود آورد که می توان نسبت به دادرسی حقوقی از کسانی که خسارتی را به میراث طبیعی و فرهنگی کشور وارد می کنند امیدوار بود. حضور چشمگیر مردم نشان از علاقه ی مردم نسبت به سرنوشت میراث طبیعی خودشان بود.
هر چند که بعدها مشکلاتی بر سر این شکایت حقوقی بوجود آمد ولی می تواند آغازی باشد برای پیگیری مطالبات از مجاری قانونی و بی شک با گسترش این فضا در آینده شاهد تنگ شدن عرصه بر تخریبگران میراث فرهنگی و طبیعی خواهیم بود.
تلاش مردمی برای آزادی همیار محیط بان هرمزگانی
در روزهای پایانی سال گذشته، هموطنانمان دست به کار بزرگی زدند و در پی فراخوان یکی از سایتهای خبری و در پی آن اعلام وسیع خبر در فضای مجازی، طی مدت کوتاهی حدود یازده میلیون تومان پول برای آزادی همیار محیط بان هرمزگانی که محکوم به پرداخت دیه شده بود فراهم شد. آنچه که در اینجا اهمیت دارد همیاری و مشارکت مردمی برای هدفی زیست محیطی بود که نشان از آن دارد اگر آگاهی مردم عادی نسبت به اتفاقات زیست محیطی افزایش یابد می توان به کمکهای مادی و معنوی آنها امیدوار بود.
اخبار بد
زاینده رود، زاینده رود، زاینده رود
حال و روز زاینده رود خوش نیست. در عرصه ی مدیریت منابع آبی هیچ اتفاق ویژه ای رخ نداده است. همچنان صنایع پر مصرف آب زاینده رود را می بلعند و صنایع دیگری نیز در نوبت افتتاح و احداث هستند. باغ هایی که در ارتفاعات چهارمحال بختیاری احداث شده و بنابر نظر کارشناسان توجیه علمی و اقتصادی ندارند همچنان در حال اضافه شده هستند. آب زاینده رود همچنان بی حساب و کتاب زیست محیطی و تنها بر اساس روابط سیاسی به این شهر و آن استان می رود. فاضلاب ویلاهای حاشیه زاینده رود همچنان وارد زاینده رود می شود و با ادامه وضع موجود دورنمای امیدوار کننده ای برای زنده ماندن زاینده رود در آینده متصور نیستیم. نابودی زاینده رود علاوه بر اثرات زیست محیطی فاجعه باری که در پی خواهد داشت به معنی نابودی نصف جهان خواهد بود. شخصاً در سال گذشته بیشترین دل نگرانی و دغدغه ام متوجه وضعیت زاینده رود بود.
درگذشت مهدنس یاسر انصاری کجوری
پر کشیدن مهندس یاسر انصاری کجوری، جوان خوشنام، خوش فکر و پر توان محیط زیست ایران ضایعه ای جبران ناپذیر بر پیکر کوشش های مدنی برای نجات محیط زیست بود. هر چند که روح و انرژی یاسر همچنان شاد و زنده در بین ماست و در فقدانش بسیاری از دوستان و دوستدارانش با خود عهد بستند که راهش را با کوششی مضاعف ادامه دهند ولی در هر صورت نمی توان منکر جای خالی او شد.
خبر احتمال اعدام محیط بانان و کشتن درد آور خرس های سمیرم
خبر اعدام احتمالی محیط بانهایی که در درگیری با شکارچیان و برای دفاع از محیط زیست و بر حسب وظیفه شان شکارچی ها کشته بودند از خبرهای بد در سال گذشته بود که نگرانی های بسیاری را در بین طرفداران محیط زیست بوجود آورد. اعدام محیط بانها می تواند تیر خلاصی بر وضعیت حیات وحش و مناطق حفاظت شده ایران باشد و محیط بانهای بی پناه را بی دفاع تر از قبل کند. خوشبختانه با پیگیریهای انجام شده این احکام متوقف شده اند و امیدواریم در سال جاری بطور کلی لغو شوند.
همچنین کشتن درد آور یک خرس مادر و دو تولهاش در شهرستان سمیرم توسط از خبرهای ماندگار و تاسف برانگیز سال گذشته بود که خوشبختانه با واکنش فراوان شهروندان ایرانی روبرو شد. هر چند که متاسفانه تا امروز با متخلفان برخورد قضایی لازم صورت نگرفته است و ظاهراً همه چیز در حال فراموش شدن است !
علی مرشد زاد:
خوب: انتظار خبری نیست مرا ...
بد: تخریب میراث فرهنگی
بدترین خبر تخریب بخشهایی از تخت جمشید، تخریب بخشی از نقشبرجستهٔ بهرام دوم، پادشاه ساسانی، در تنگ چوگان در بیشاپور و ... بود. در مورد خبرهای خوب هم «انتظار خبری نیست مرا»
مرجان حاج رحیمی:
خوب: هیچ اتفاق خوبی رخ نداده ...
بد: همه خبرها بد بودند... اما تخریب ساختمان پرچم خیلی بد بود
خبرخوب: راستش هیچ اتفاق خوبی از نظر من رخ نداده حتی ثبت دانش دریانوردی و 9 باغ ایرانی با آن که اتفاق شایسته ای است اما روندی ادامه دار و معمولی است به نسبت داشته های فرهنگی ایران انتظار داشتم قوانین میراث تغییر می کرد تا از نظر من اتفاق خوبی رخ می داد خبر بد: تقریبا همه خبرهایی که رخ دادند بد بودند از خروج خانه های ثبت شده از فهرست آثار ملی و تخریب آنها گرفته تا تخریب گرز بهرام و روند رو به رشد حفاری های غیرمجاز و …
اما اتفاقی که خیلی بد بود و مرا به صورت شخصی خیلی ناراحت کرد، تخریب ساختمان پرچم در دروازه شمیران تهران بود. ساختمانی که تقریبا همه ساکنان تهران به نوعی با آن خاطره داشتند و پرچم های افراشته کشورهای مختلف توجه همه را به خود جلب می کرد.این ساختمان به زور شهرداری تخریب شد تا یک پاساژ بدقواره جای آن ساخته شود.
بهترین و بدترین خبر
درباره میراث فرهنگی و طبیعی ایران در سالی که گذشت
بخش نخست
ایراننامه- شاهین سپنتا: یک سال دیگر را پشت سر گذاشتیم، سال 1390 با رویدادهای فراوان به پایان رسید؛ سالی که از دیدگاه بسیاری از مردم و کنشگران اجتماعی، رویدادهای ناخوشایند آن بسیار بیشتر از رویدادهای خوشایندش بود. در سالی که گذشت، در ایراننامه بسیاری از خبرهای خوب و بد را در حوزه میراث فرهنگی و طبیعی به آگاهی علاقهمندان رساندیم و بسیاری دیگر از خبرهای خوب و بد نیز در دیگر رسانهها بازتاب یافتند. برای این که مروری داشته باشیم هر چند کوتاه بر رویدادهای مختلف سال گذشته، و برای قدردانی از زحمات همه دوستانی که با یک سال تلاش مداوم، خبرهای میراث فرهنگی و محیط زیست را با دقت و سرعت به آگاهی همگان رسانند، در روزهای پایانی این سال به شماری از دوستان و همکاران خبرنگارم در رسانههای مختلف و همچنین برخی از دوستان فعال در حوزه میراث فرهنگی و طبیعی نامه نوشتم و از آنها خواستم تا با نگاهی به رویدادهای گوناگون سال 1390 بهترین و بدترین خبر در زمینه میراث فرهنگی و طبیعی را انتخاب کنند. شاید این کار، نوعی احوالپرسی و قدردانی باشد از زحمات همه آنها که در سال گذشته با همه محدودیتهای موجود به آگاهیرسانی پرداختند و همچنین نوعی جمعبندی باشد از آنچه که در سال گذشته بر میراث فرهنگی و طبیعی ما گذشته است. خوشبختانه بیشتر دوستان به فراخوان من پاسخ مثبت دادند و جوابهای خود را برای نشر در ایراننامه فرستادند. ضمن سپاس از همه این دوستان، پاسخهای آنها را به همان ترتیبی که به دستم رسیده است، بدون کم و کاستی منتشر میکنم و پاسخ دیگر دوستان را نیز پس از دریافت در روزهای آینده، به این فهرست خواهم افزود:
مریم جلیلوند:
خوب: ثبت جهانی لنجسازی و نقالی
بد: تخریب بافت تاریخی شهرها و ثبت نشدن محور تاریخی اصفهان
سلام آقای سپنتای عزیز. اولا من به خاطر دوستی با شما و همراهیتون واقعا تشکر میکنم. مرسی از لطفتون. معمولا این سوالات رو از مدیران عالیرتبه سازمان میپرسند، حالا شما جماعت خبرنگار رو انتخاب کردین واقعا لطف و محبت شما رو میرسونه . برای من که تمام اتفاقات و تخریبهایی که در حوزه میراثفرهنگی میافته همیشه بدترین اتفاقات بوده اما نپرداختن به بافتهای تاریخی و از بین رفتن بناهای مهم و شاخص بدترین حادثهای که یک شهر یا یه روستا که از بافت تاریخی برخورداره تجربه میکنه. تخریب بافت تاریخی شیراز و قزوین و کرمان بدترین اتفاقات امسال بودند. ثبت نشدن محور فرهنگی اصفهان هم اتفاق بسیار ناخوشایندی در حوزه میراث بود. اما ثبت جهانی لنج سازی و نقالی مهمترین اتفاقاتی بود که دراین حوزه افتاد.
مجتبی گهستونی:
خوب: ثبت درختان سرو باغملک و ثبت مضیف بردیه
بد: تخریب بافت و محوطههای تاریخی
با درود خدمت دکتر سپنتای عزیز. امیدوارم که شاد و خرم باشید. با تشکر از محبت شما. درخواست شما اطاعت میشود. من مجتبی گهستونی متولد نخستین روز مهرماه از سال 1358 در اهواز از نخستین روزهایی که خود را شناختم دست در دست پدر به سفر می رفتم. از نوجوانی به بعد سفر کردن را تنهایی یاد گرفتم. لذت کشف حقیقت باعث شد تا در بهمن سال 1371 نخستین مطلب خود را در نشریات استانی انتشار دهم. از آن زمان تاکنون 19 سال می گذرد. نزدیک به یک دهه است که دوستدار میراث فرهنگی شدهام و طی این سالها، خوبیهای کم و بدیهای فراوان دیدهام.
از خوبترین آن که علاقمندی من به میراث فرهنگی و تشکیل انجمن دوستداران میراث فرهنگی تاریانا خوزستان است که بگذریم انتخاب خوبتر دیگر کار سختی است. هر کاری که توسط متولیان امر در حوزه میراث فرهنگی خوزستان انجام شد حداقل کاری بود که باید صورت میگرفت. اما با این حال اخباری که مرا در سال 90 بسیار خوشحال کرد به نتیجه تلاشها و معرفی هایی بر می گردد که از سوی من و بعضی دوستانم وقت برای آن صرف شد. ثبت ملی و طبیعی درختان سرو سروستان در باغملک و ثبت ملی و معنوی مضیف در روستای بردیه سوسنگرد از آن جمله است. همکاری در میزبانی حضور 550 راهنمای گردشگری و خبرنگار و استاد برای بازدید از جاذبههای تاریخی و گردشگری خوزستان و کمک گرفتن از آنها برای این که از مسئولین کلان بخواهند به خوزستان، این استانی که گهواره تاریخ است، توجه شود مرا بسیار شاد کرد.
اما بخشی از نگرانیهای من به بیمهریهایی که بعضی کجاندیشان انجام میدهند برمیگردد. اما بسیاری از نگرانیها حول تخریب و تعرض به محوطهها و آثار تاریخی است. در سال 90 همچون گذشته علاوه بر اقدامات ناشیانه قبلی شاهد تسطیح شدن تپههای باستانی و حفاریها و تعرضهایی از سوی افراد غیر مسئول و متعهد و همچنین ارگانهای دولتی بودیم. چه خانههایی که باید ثبت و محافظت میشدند اما با خاک یکسان گشتند و مدعی میراث فرهنگی هم خم به ابرو نیاورد. به بافتهای تاریخی تعرض شد اما چه سود که کسی نبود قد علم کند و متعرضین را تنبیه نماید.
من همه کسانی را که در حوزه میراث فرهنگی صندلی را به خاطر قدرت طلبی تصاحب کردند و دیگرانی هم که به میراث فرهنگی تعرض کردند و سعی کردند کمکاری خود را گردن دوستداران میراث فرهنگی بیندازند و دل شکستند را نمی بخشم. نه به خاطر این که به گوش ما سیلی زدند، بلکه به خاطر خیانت به تاریخ کشور نمیبخشم.
دکتر محمود دهقانی :
خوب: در گستره میراث، خبر خوب به گوشم نخورده.
بد: اهمیت ندادن به آثار باستانی کشور
با درود و فرخنده باد نوروز. در گستره میراث راستش خبر خوب به گوشم نخورده. بر این باورم که تلاش شده تا جابجاییهایی در راس امور میراث به وجود بیاید ولی کارکرد آن به چه سمت و سویی کشیده شود را باید در سال نو ببینیم. اما بدترین خبر اهمیت ندادن به آثار باستانی کشور است که این خود توهینی به میراث نیاکانی ماست. با ارادت و اخلاص محمود دهقانی.
مهندس یاغش کاظمی :
خوب: خبر خوبی در زمینهی میراث فرهنگی در سال گذشته سراغ ندارم
بد: مجوز ساختِ هتل در حریم منظری ِ آتشـگاهِ اصفهان
دکتر سپنتایِ ارجمند، سلام و درود. در خصوص ِ پرسشتان، به نظر من بدترین خبر در حوزهی میراث فرهنگی در سال گذشته، اعطای ِ مجوز ساختِ هتل در حریم منظری ِ آتشـگاهِ اصفهان بوده است. وزارت مسکن و شهرسازی که از طریق سازمان نظام مهندسی و به تبع آن مدیریتِ شهرسازی ِ شهرداریها بر ساخت و سازهای کشور نظارت دارد، هیچ واکنشی نشان نداد و بار مسئولیت را یکسره بر گردهی سازمان میراث فرهنگی نهادند. من خبر خوبی در زمینهی میراث فرهنگی در سال گذشته سراغ ندارم، ولی به این بهانه میخواهم تعریفی که "وزارت مسکن و شهرسازی" دربارهی "حریم منظریِ ابنیه" ارائه داده و در دانشگاههایِ کشور تدریس میشود و من هم هر ترم آن را در کلاس ها بازمیگویم، در اینجا بیاورم
کلیهی ابنیهی تاریخی از لحاظ منظر و چشم انداز با فضاهای معماری-شهرسازی اطراف و مناظر طبیعی از قبیل کوهها، درهها، رودخانهها، جنگلها و ... نوعی رابطهی سنجیده دارند، یعنی نوعی اشراف و محرمیت با فضاهای اطراف در آنها دیده میشود. حفظ این ارزشهای ارتباطی محیطی، طبیعی و انسانی ضروری است و در این راستا رعایت مقررات زیر ضرورت دارد:
الف- ممانعت از احداث بناهای مرتفعی که باعث اختلال در هماهنگی محیط میشوند و دید و چشمانداز موجود را تحت الشعاع قرار میدهند.
ب- ممانعت از افزایش یا کاهش تراکم موجود. زیرا افزایش تراکم، لاجرم احداث تأسیسات جدید شهری را به دنبال خواهد داشت، که آن بخش از بافت شهری ظرفیت پذیرش آنها را ندارند. کاهش تراکم نیز موجب رکود اقتصادی و حیاتی مجموعه یا بنا میشود.
ج- ممانعت از به کار بردن مصالح ناموزون و ناهماهنگ در کنار بنا (همانند استفاده از سنگ پلاک که در بافتهای خشتی مورد استفاده قرار میگیرد). شایان ذکر است که در مواردی استثنایی، پس از مطالعات و پژوهشهای اولیه در امر طراحی و اجرا و به دلایل منطقی، استفاده از مصالح جدید قابل توجیه است.
د- ساماندهی، تقویت، و حفظ محیط طبیعی بنا.
هـ- ساماندهی و ایجاد فضای سبز در حریم ابنیه با در نظر داشتن ضوابط فنی و باستان شناختی.
برگرفته از کتاب "دوازده درس مرمت" - تألیف: اصغر محمد مرادی و محمد حسن محب علی- مرکز مطالعاتی و تحقیقاتی شهرسازی و معماری- وزارت مسکن و شهرسازی- چاپ دوم- پاییز 1387 - ص 216.
مهندس مهدی رازانی:
خوب: ثبت باغهای ایرانی و نقالی و لنجسازی
بد: درگذشت دکتر رجبی و دکتر ایرج افشار و تغییرات زیاد در سازمان میراث فرهنگی
جناب آقای دکتر سپنتای گرامی، به نظر بنده بهترین خبر در حوزه میراث فرهنگی کشور ثبت باغهای ایران در فهرست میراث جهانی بود که در این رابطه به نظر بنده این که این تعداد باغ با هم و به یک عنوان ثبت شدند اهمیت بیشتری داشت و همچنین میراث معنوی نقالی و هنر لنج سازی سواحل ایران در فهرست معنوی یونسکو بوده است.
بدترین خبر هم به نظرم فوت برخی عزیزان از جمله دکتر رجبی و دکتر ایرج افشار ( 18 اسفند 1389) که در بهبوهه عید سال قبل صدایش در نیامد. تغییرات زیاد در میراث فرهنگی کشور و جابجاییهای بیمورد مدیران و بهکارگیری غیر متخصصین در کار مدیریت میراث نیز امری عادی شده که همیشه بد است.
احسان عربی مفرد:
خوب: بازگشت منشور کورش
بد: قطع درخت کهنسال مسجد امام حسن عسکری نیاسر
سلام بر عزیز دل. احسان عربی مفرد ارادتمند شما. متاسفانه یهترین خبرها کم و بدترین خبرها زیاد زیاد هستند. بهترین خبر شاید بازگشت منشور کوروش بود که اون هم با ابهاماتی همراه بوده و هست. بدترین خبر هم قطع درختان کهنسال چنار در نیاسر بود که هیچ گاه من اینقدر ناراحت نشده و بغض نکرده بودم که حتی گلویم درد بگیرد و همچنین درختان باغ فین هرچند که اتفاقات از این دست در سطح کشور بسیار بود. ممنونم از این کار و ایده شما. موفق باشید شاهین جان. در خدمتتون هستم.
فاطیما کریمی:
خوب: شاید ثبت باغهای ایرانی در فهرست میراث جهانی
بد: ورشکستگی مالکان خانههای تاریخی در کاشان
درود بر شما. خبر بد سال از نظر من ورشکستگی مالکان خانههای تاریخی در کاشان بود. این موضوع را از نزدیک دیدم و متاسف شدم که چطور سازمان میراث فرهنگی تفاهمنامهای را با آنها امضا کرد و زیر تمام تعهداتش زد و مالکان را دچار ورشکستگی کرد.
اما خبر خوب را متاسفانه به خاطر ندارم؛ شاید ثبت باغهای ایرانی در فهرست میراث جهانی را بتوان نام برد. اما اوضاع این باغها پس از ثبت متاسفانه هیچ تغییری نکرده است. ما از شما ممنون هستیم که در این حوزهها اطلاعرسانی میکنید آقای سپنتای عزیز.
ماندانا خرم :
خوب: تلاش صادقانه و صمیمانه فعالان میراث طبیعی و فرهنگی
بد: تخریب بافت تاریخی شیراز، ترک برداشتن سی و سه پل، و خشک شدن بیشتر دریاچه ارومیه
انتخاب موضوعی، به عنوان «ترین» از میان موضوعات دیگر همواره برای من کاری سخت و دشوار است. زیرا از دیدگاه اینجانب، اگر هر موضوعی را در جایگاه درستش قرار داده و سپس به تحلیل و تفسیر ان بپردازیم، آن موضوع میتواند «ترین» باشد. در حالی که شاید در جایگاه دیگر این گونه نباشد. یا بهتر است بگویم شاید به هیچ عنوان «ترین» به آن منظور که ما در پی آن هستیم وجود ندارد. این بار نیز هنگامی که دوست و همکار گرامی آقای شاهین سپنتا از من درخواست کردند: مهمترین، بدترین و بهترین واقعه سال 1390 خورشیدی را که در زمینه میراث فرهنگی و طبیعی روی داده است، از دیدگاه خویش به عنوان خبرنگار و فعال میراث فرهنگی بیان کنم، پاسخ به این پرسش برایم از همان نخست کمی سخت و دشوار آمد.
حقیقت این است که در این 4 سالی که بنده به عنوان یک فعال و خبرنگار پیگیر اخبار میراث فرهنگی و طبیعی بودهام بیش از هرچیز اخبار بد به دست و گوش ما رسیده است؛ و کمتر زمانی شاهد به وقوع پیوستن ماجرایی خوب و شادیآفرین در این حوزه بودهایم که بتوانیم از آن به عنوان خاطرهای خوش یاد کنیم. امسال نیز به روال گذشته این چنین بود. هنوز یک ماهی از سال نگذشته بود که در روز 28 اردیبهشت ( روزجهانی میراث فرهنگی) در جلو چشمان فعالین میراث فرهنگی شیراز 4 خانه تاریخی در بافت تاریخی این شهر ویران شد. این روند را تا هم اکنون که در انتهای سال هستیم در شهرهای مختلف شاهد بودهایم. همچنین تعطیلی موزهها و دها خبر ناگوار دیگر که تعداشان از موی سر آدمی بیشتر است. اما از دیدگاه من : شاید بتوان خبر ترک برداشتن بخشی از سی و سه پل را به عنوان مهمترین و بدترین خبر سال در حوزه میراث فرهنگی دانست. از همان ابتدایی که بحث مترو اصفهان پیش آمد، بارها و بارها فعالین حوزه میراث نسبت به تهدیدی که این موضع میتواند برای میراث فرهنگی اصفهان داشته باشد به مسئولین هشدار دادند. اما هیچ گوش شنوایی نبود تا زمانی که این خبر دردناک در شهریورماه امسال منتشر شد و دل تمامی فعالین این حوزه را به درد آورد.
همچنین در حوزه میراث طبیعی شاید خبر به شمارش افتادن نفسهای دریاچه ارومیه و به خطر افتادن جان میلیونها نفر در اثر نابودی این دریاچه را بتوان باز هم به عنوان مهمترین و بدترین خبر سال در حوزه میراث طبیعی دانست. در این مورد نیز بارها و بارها فعالین میراث طبیعی و محیط زیست نسبت به خشک شدن این دریاچه و خطرات در پی آن به مسولین هشدار داده بودند، اما ... تازه در زمانی هم که هشدار ها باز هم جدیتر شد، حاشیههایی برای آن ساختند؛ دردناک دردناک. اگر این دریاچه نابود شود و این روند در سال پیش رو نیز در ارتباط با این دریاچه و دریاچههای دیگر ادامه پیدا کند دیر یا زود زمین با خطری بسیار بزرگ و درناک مواجه خواهد بود.
اما از تمام خبرهای بد که بگذریم میرسیم به یک خبر خوب و آن این که امسال نیز مانند سالهای گذشته، تلاش صادقانه و صمیمانه فعالان میراث طبیعی و فرهنگی ادامه داشته و با وجود مشکلات و سنگهای جلوی پا این افراد همچنان خستگی ناپذیر در حال تلاش و کوشش برای نهگداری و حفظ این میراث هستند و همچنان شاد خرسند در کنار یک دیگر به تک تک این دوستان و عزیزان خسته نباشید میگویم و امیدوارم در سال جدید نیز همانند سالهای دیگر پر تلاش سر افراز در کنار هم باشیم. نوروز باستانی بر شما دوستان و همکاران گرامی فرخنده باد.
نوید احمد پور :
خوب: ثبت میراث فرهنگی و معنوی و طبیعی خوزستان
بد: تعرض و تخریب آثار تاریخی خوزستان
بهترین خبر از دیدگاه من ثبت آثار تاریخی، درخت سرو در سروستان، و مظیف بردیه در سوسنگرد، و تشکوه در رامهرمز بود و همچنین برگزاری جشن راهنمایان گردشگری ایران برای مشاهده آثار تاریخی و طبیعی. بدترین خبر را هم تخریب و تعرض و حفاری در آثار تاریخی متعدد در دوره های ایلامی/ ساسانی / هخامنشی و اسلامی در خوزستان میدانم.
صدرا محقق :
خوب: ثبت باغهای ایرانی
بد: بیثباتی در حوزه مدیریتی سازمان میراث فرهنگی
بهترین خبر درمورد میراث طبیعی ثبت باغها بود به نظر من و در مورد بدترین خبر هم، خبرهای تخریب این قدر زیاد بود که نمیشه به یک مورد خاص اشاره کرد. اما بیثباتی مدیریتی در سازمان میراث فرهنگی و بی برنامگی آسیب زیادی به روال عادی کار این سازمان زد، از جمله در کاوشها، پژوهشها و ...
زهرا کشوری:
خوب: ثبت دانش سنتی دریانوردی ایرانیان در خلیج فارس
بد: همسویی رئیس سازمان حفاظت از محیط زیست با پروژه های اقتصادی
خسته نباشید آقای سپنتای عزیز. دلم میخواست جواب این سوالها را از یک خبر خوب شروع کنم. اما هرچی در لابلای ذهن پر از خبرهای بد گشتم، چیزی دستگیرم نشد! مگر ثبت پرونده دانش سنتی دریانوردی ایرانیان در خلیج فارس در یونسکو، که با تلاش روزنامه نگاران این عرصه اتفاق افتاد.
اما خبرهای بد؛ از کجا باید شروع کرد؟ از ترکهایی که سی و سه پل برداشت؟ یا شکافی که به نقش رستم رسید؟ از تخریب زیستگاهها و پارک های ملی؟ از بی توجهی به وضعیت یوزپلنگها و گونههای در معرض خطر؟ از خشک شدن دریاچه ارومیه؟ اما بدترین اتفاق امسال تصمیم رئیس سازمان حفاظت از محیط زیست بود که عزمش را جزم کرد تا با قربانی کردن همه میراث طبیعی کشور با پروژه های اقتصادی تامل کند. بنابراین حال همه ما خوب است، اما تو باور نکن! زهراکشوری- تهران امروز.
بهرام روشن ضمیر:
خوب: خبر خوبی نشنیدم!
بد: طفلی به نام شادی ... دیریست گم شده است...
درود. خبر خوبی نشنیدم. خبر بد این که: « طفلی به نام شادی... دیریست گم شده است/ با چشمهای روشن براق/ با گیسویی بلند، به بالای آرزو / هر کس از او نشانی دارد / ما را خبر کند / این هم نشانی ما / "یک سو خلیج فارس / سوی دگر خزر.»
فیروزه فرودی:
خوب: ثبت جهانی 9 باغ ایرانی
بد: ضبط گلنوشتههای هخامنشی که نزد دانشگاه شیکاگو بود
با درود و آرزوی تندرستی. نخست اینکه حوزهی فعالیت من در خبرنگاری بخش زرتشتیان است اما چون پایاننامهی روزنامهنگاریام در رابطه با گردشگری بود در این شاخه بینظر نیستم. هر چند هر شهروند ایرانی باید در این زمینه احساس مسوولیت کرده و صاحبنظر باشد.
به هر روی، از نقش کمرنگ میراث فرهنگی در کشور و جابجاییهای مدیریتی در این بخش که خود آسیب بسیاری به این بخش زد که بگذریم، نگرانکنندهترین خبر برای من گل نوشتههای هخامنشی بود که به امانت نزد دانشگاه شیکاگو رفته بود. در کنار آن، تخریب بناهای تاریخی که ریشه در بیتوجهیهای کوچک در بهسازی به موقع این آثار داشت. تلخی این اخبار را هم شیرینی خبر ثبت جهانی باغ ایرانی که شامل 9 باغ در شهرهای گوناگون بود، در یونسکو به کام ایران دوستان گوارا کرد. شوربختانه سال در 1390 اخبار تلخ خرابی و ویرانی در راسته میراث فرهنگی بیشتر بود که امیدوارم در سال نو شاهد پیوستن آثار باستانی بیشتری به میراث جهانی باشیم. ایدون باد. سپاس از این که به یاد من بودید و پوزش از دیرکرد پاسخ.
نفیسه قانیان:
خوب: پیگیریهای اداره میراث برای ثبت جهانی مسجد جامع
بد: ریختن کاشیهای گنبد مدرسه چهارباغ و ترک خوردن سی و سه پل
با سلام و ممنون از این اقدام و این که به من هم خبر دادید. بدترین خبرها بیشک یکی ریختن کاشیهای گنبد مدرسه چهارباغ بود و دیگری ترک خوردن سی و سه پل. البته ریختن کاشیها، نما و جلوه بد بیرونی بیشتری داشت. ترک سی و سه پل را با دقت زیاد میتوانستی پیدا کنی و کسانی که بارها از روی پل رد شدند آن را ندیدند اما مدرسه چهارباغ با از دست دادن کاشیاش، چشم اصفهان را کور کرد. جلوه زشت آن بسیار مشخص و واقعا دردناک بود. وقتی که این ترک را دیدم، احساس نفرت به من دست داد، چیزی که از تأسف بسیار فراتر بود. دیگر این که این قضیه نشان داد چقدر بناهای تاریخی زیر نظر اداره اوقاف رنج کشیده هستند. بیتفاوتی اوقافیها نسبت به این مسأله و در مقابل ضعف اداره میراث فرهنگی برای چندمین بار در این اتفاق خود را نشان داد. از طرف دیگر عدهای ریختن کاشیها را به علت مرمت غیر اصولی گنبد مسجد در دورههای قبل میدانستند، بعضی آن را به مترو و آلودگیهای صوتی خیابان و برخی هم به اثرات جوی نسبت میدادند که در همه این موارد، وضعیت آینده مسجد را نگران کنندهتر میکرد.
بهترین خبر هم پیگیریهای شبانه روزی و واقعا اثربخش و دلسوزانه اداره میراث بود در خصوص ثبت جهانی مسجد جامع. وقتی به محل میرفتی و یا در جریان تحقیقات میدانی قرار میگرفتی واقعا به این موضوع میرسیدی که میراث دارد با انگیزه و انرژی فراوان روی این موضوع کار می کند و خوشبختانه همه بخش ها و همه مشکلات کوچک و بزرگ مسجد در سالهای گذشته هم لحاظ شده و مد نظر قرار گرفته بود.
مریم رئیس دانا:
خوب: پرآب شدن زاینده رود
بد: خشک شدن زایندهرود
آقای سپنتای عزیز با سلام، پیشاپیش نوروز باستانی را خدمت شما تبریک می گویم …در سالی که گذشت همواره خبرهای ناگواری درباره میراث فرهنگی ایران شنیدهایم، ازجمله آبگیری سد سیوند و عوارضی ناشی از این رطوبت بر آثار باستانی تخت جمشید. این سد در سال 1386 باوجود مخالفتهای طرفداران حفظ آثار باستانی توسط آقای احمدینژاد افتتاح شد و پس از گذشت سه یا چهار بهار، مشهود است که بهره پیشبینی شده را حتا برای کشاورزی منطقه یا جلوگیری از سیلابهای محلی نداشته است. امیدواریم با پشتکار ملی و پیگیریهای دایمی بتوانیم هر چه سریعتر موجب بسته شدن این سد بشویم.
از اخبار دیگر، آمدن و رفتن لوح کوروش به ایران بوده است. شایعهای این خصوص منتشر شد، «لوح اصل نبوده است و کپی آن وارد ایران شده است». چنانچه این شایعه درست باشد بسیار باعث ناراحتی است که مردم را این طور مورد تحقیر قرار دادهاند؛ و چنانچه شایعه نادرست باشد، باز هم برای من خبری بود توامان خوب و بد است. بد به این دلیل که ما نتوانستهایم به نیکی نگاهدار نیاکاننمان باشیم. خبر خوب است زیرا علاقمندان به تاریخ در گوشه دیگری روی این سیاره تلاش به حفظ سرمایههای باستانی جهان میکنند. امید دارم و آرزویم در آستانه نوروز 1391 این است که به زودی شاهد باشم ایرانیان خود نگاهدار این ارزشمندترین و کهنترین سمبل احترام به حقوق بشر در سرزمینمان ایران باشند، من مانند هر وطنپرست و ایراندوستی عاشق میراث و سرمایههای فرهنگی میهن عزیزم هستم و نگران از دست رفتن آنها و همچنین علاقمند به نگهداری آنها به شایستهترین شکل ممکن؛ اما متاسفانه در چنین زمانهای که دولتمردان ایرانی توجه و احترام بایستهای به سرمایههای تاریخیمان ندارند، بهتر میبینم این آثار در جایی امن نگاهداری شوند، حتا اگر این جای امن ایران نباشد. باری تکرار میکنم به راستی امیدوار روز هستم که این نماد احترام به نوع بشر به درستترین شکل ممکن در ایران حفظ شود تا نسلهای آینده در ارتباط نزدیکتری با افتخارات نیاکان خود قرار گیرند.
از اخبار بد دیگری که شنیدم سرقت مجسمهها در سطح شهر تهران بوده است. می دانم این واقعه در سال 1389 روی داده است و شاید نتوانیم آن را همچون لوح کوروش یا پاسارگاد در ردیف آثار باستانی قرار دهیم ولی به هر روی این مجسمهها نقشهای سنگی شهر تهران بودهاند و میتوانستهاند در آیندهای نه چندان دور جزو میراث فرهنگی کشور محسوب شوند. دریغا.
خبر خشک شدن زایندهرود نیز به شدت نگران کننده بود. شاید این پرسش مطرح شود آیا مگر زایندهرود هم میتواند بهعنوان سرمایه فرهنگی کشور درنظر گرفته شود؟ به نظر من دو شهر اصفهان و پاریس از پارهای جهات شباهتهایی به یکدیگر دارند. زایندهرود همانقدر زیبایی اصفهان را شکوه میبخشد که رود سِن موجب دلفریبی شهر پاریس میشود. هر دو شهر دارای آثار باستانی گوناگون و از شهرهای قدیمی جهان هستند با این تفاوت که پاریس توانسته است با حفظ این آثار نامش را بهعنوان یکی از مدرنترین شهرهای روی سیاره زمین تثبیت کند.
در میان ایمیلهایی که در چند سال اخیر به دستم رسید، اخبار مربوط به « شهر سوخته» بود. این شهر در استان سیستان و بلوچستان واقع شده است و روی آبرفتهای مصب رودخانه هیرمند به دریاچه هامون و زمانی بر ساحل آن رودخانه بنا شده بوده است. به نقل از ویکی پدیا «زمان بنای این شهر بزرگ در دوره برنز تمدن جیرفت یعنی استان سیستان و بلوچستان امروزی در ایران باستان میباشد و ایرانیان حدود ۶۰۰۰ سال پیش در این شهر زندگی میکردهاند. گفته میشود، شهر سوخته پیشرفتهترین شهر در جهان قدیم بوده است ... به اعتقاد برخی باستانشناسان اگر بخواهیم به معنای کامل و دقیق شهر توجه کنیم، این شهر را باید از قدیمیترین آنها در دنیا دانست، چرا که معدود شهرهایی پیش از آن، از نظر امکانات و اصول شهرنشینی با آن قابل مقایسه هستند.» ولی چه اتفاقی برای این پیشرفتهترین و سرسبزترین شهر جهان در 6000 سال پیش روی میدهد که هزاران سال بعد اینچنین به خاک و خاکستر مینشیند؟ پاسخ من این است: از دست دادن منابع طبیعی، تا هنگامی که رود هامون پرخروش بوده، آن منطقه سبز بوده است به انواع درختان و گیاهان و مزارع کشاورزی، و درست زمانی شنزار میشود که آب در آن سرزمین بسته و محدود میشود. اگر هامون همچنان پرآب بود چه بسا کماکمان در آن شهر تمدنی وجود داشت مانند آنچه هم اکنون در اطراف نیل وجود دارد. پس حفظ آب و آبادانی در شهرها همانقدر اهمیت دارد که میراث فرهنگی، به ویژه برای شهرهایی چون اصفهان. بنابراین بدترین خبر در سال گذشته برای من خشک شدن زایندهرود بود و بهترین خبر پرآب شدن آن، به طوریکه وقتی این خبر خوب را شنیدم شعری را که سال 1384 سروده بودم به و جود آمده و به همراه برخی تصویرها و موسیقی به کلیپی تبدیل کردم و آن را روی یوتیوب منتشر و در دسترس علاقمندان به شعر و ایران قرار دادم ( در اینجا ببینید) :
صدای زایندهرود میآید
صدای زایندهرود میآید
کبوتران کوچک بینشان
هزاران بالبسته
شما را به عاشقان ایران قسم
تصویر پروازتان
بر زنجیر سلولهای نقرهای
شکست سدهای سنگی سیاه
رسیده به لبهای آزاد است
صدای زایندهرود میآید
صدای زایندهرود میآید
و اما در آخر اجازه دهید از این فرصت استفاده کنم و خوش حالی خود را از خبر دیگری که جدید نیست اعلام کنم و آن روزجهانی عید نوروز از طرف مجمع عمومی سازمان ملل متحد در سال 2010 بود.
علیرضا افشاری:
خوب: انتشار آثار دکتر شروین وکیلی از کورش بزرگ تا داریوش دادگر
بد: تخریب و بیتوجهی به میراث گسترده فرهنگی سرزمینمان
دوست دارم به جای آن که به رویدادهای ریز و درشتی که به میراث گستردهی فرهنگی سرزمینمان مربوط میشود اشاره کنم ــ که شوربختانه بیشتر منفی و حاکی از تخریب و بیتوجهی هستند ــ از رویدادی که باور دارم مهم است، و در عین حال بیارتباط با آن میراث عظیم نیست، بنویسم.
اواخر سال گذشته نخستین کتاب از دور جدید کتابهای دوستم شروین وکیلی توسط انتشارات شورآفرین چاپ شد؛ تاریخ کوروش هخامنشی، و امسال، در همین اواخر، رونمایی آخرین اثرش را داشتیم؛ داریوش دادگر.
البته شروین نخستین کتاب خود را در کانون خورشید ــ سازمان مردمنهادی که در سال 1378 بنیاد گذاشت و من سه سال بعد که انجمن افراز را تأسیس کرده بودیم با او در همان فضای انجیاویی آشنا شدم ــ منتشر کرد (جنگجو ـ 1382). او در همان سالها چند مورد از پژوهشهایش را منتشر کرد اما اکثر آنها برای چاپ دچار بدبیاریهایی شدند و در دست ناشران مختلف باقی ماندند1. در نوروز 1387 ــ که کمی پیشتر از آن با دعوت از من برای حضور در خارج از تهران و شرکت در بازیای دو روزه که او و همانجمنیهایش طراحی کرده بودند دوستیمان بیشتر شد ــ مجموعهای از کتابهایش را، که ثبت کتابخانهی ملیشان را گرفته بود، در یک سیدی به دوستانش و از جمله من هدیه داد که شگفتیآور بود؛ نزدیک به 35 کتاب یا مجموعهمقاله. آن هنگام، آنچنان که باید، به غنی بودن آثارش پی نبردم تا هنگامی که پس از چند سال وقفه در انتشار کتابهایش انتشارات پازینه کتاب اسطورهشناسی پهلوانان ایرانی را چاپ کرد که به خاطر عدم ویراستاری و زدنِ طرح جلدی ساده و ضعیف برای آن ــ و پس از آشنایی با حسین کاظمیان (انتشارات شورآفرین) بهواسطهی دوست مشترکمان، آرش نورآقایی ــ قرار شد کتابهایش در شورآفرین چاپ شود و من نیز ویرایششان را بر عهده گرفتم. به این ترتیب، شناخت من از شروین وارد عرصهای نو شد. ادامه یادداشت را در اینجا بخوانید...
مهندس محمد درویش:
خوب: نجات جان یک خرس در سمیرم و کمک مردمی برای آزادی یک محیط بان هرمزگانی.
بد: سقوط شصت و یک پلهای ایران بین سال 2006 تا 2012 در شاخص عملکرد محیط زیست و ...
دکتر جان. بدترین خبرها فراوان است: سقوط شصت و یک پله ایران بین سال 2006 تا 2012 در شاخص عملکرد محیط زیست. بروز بحران شور شدن کارون ناشی از جانمایی گران قیمت ترین سد ایران در گتوند و مرگ استاد کامبیز بهرام سلطانی. و اما خبر خوش: نجات جان یک خرس ماده توسط غلام امیری در روستای ونک سمیرم و نیز کمک مردمی برای آزادی یک همیار محیط بان در استان هرمزگان بود. درود.
شاهین سپنتا:
خوب: انتشار خبر احتمال فرستاده شدن پرونده محور تاریخی اصفهان به یونسکو
بد: درگذشت یاسر انصاری کجوری و فرستاده نشدن پرونده محور تاریخی اصفهان به یونسکو
مژگان جمشیدی و همسرش زندهیاد یاسر انصاری
اکنون که بیشتر دوستان عزیز خبرنگار و تلاشگران عرصه میراث فرهنگی به خواهش من پاسخ مثبت دادند و یادداشتهایی را برای انتشار در ایراننامه فرستادند و بهترین و بدترین خبرهای سال گذشته را از دیدگاه خود بازنوشتند و بقیه نیز در روزهای آینده پاسخ خود را خواهند فرستاد، مناسب دیدم که نظر خود را نیز در کنار دیدگاه دوستان عزیزم بگذارم.
همانطور که بیشتر دوستان اشاره کردهاند، سال گذشته انبوهی از خبرهای بد و نگران کننده درباره میراث فرهنگی و طبیعی ایران در رسانهها منتشر شد که همگی نشان از بی توجهی مسئولان و گاه مردم به اهمیت این میراث ارزشمند داشت که شوربختانه با تخریبهای روزافزون روبروست. اما دردناکترین خبری که شنیدم و تا روزها مرا در اندوه فرو برد، درگذشت نابه هنگام مهندس یاسر انصاری کجوری مدیر ۳۲ ساله سبزپرس (پایگاه خبری فضای سبز و محیط زیست ایران) و بنیانگذار کانون عالی فضای سبز و محیط زیست ایران به دنبال سکته قلبی در نیمه شب ۲۱ تیرماه ۱۳۹۰ بود.
هرچند که هرگز افتخار دیدار یاسر انصاری نصیب من نشده بود اما همواره حاصل تلاشهایش را به عنوان یک فعال زیست محیطی، در رسانههای مختلف و از جمله سبزپرس میدیدم و در دل به او آفرین می گفتم.
البته از سالها پیش همسرش سرکار خانم مژگان جمشیدی که یکی از روزنامه نگاران و کارشناسان دلسوز و همیشه دیدهبان محیط زیست ایران است را به واسطه همکاری در رسانهها و انجمنهای زیست محیطی میشناختم و از پیوند این دو خوشحال بودم و پس از رفتن یاسر انصاری، تنها آرزویم این بود که خداوند به مژگان جمشیدی عزیز صبر بسیار عطا فرماید.
در گزارشهایی که چند روز پیش منتشر شد و مژگان جمشیدی را همچنان پرتلاش در برنامه کاشت درخت چنار به یاد یاسر انصاری و کامبیز بهرام سلطانی دیدم، به وجود هم میهن استوار و کوشندهای همچون مژگان جمشیدی افتخار کردم و استقامت او را در ادامه راه سبز خودش و یاسر ستودم.
خبرهای خوش در سال گذشته زیاد نبودند و همان معدود خبرها همچون ثبت باغهای ایرانی با اما و اگرهای فراوان روبرو بوده و هستند. یکی از این دست خبرها که خیلی زود شیرینی آن به تلخی گرایید، خبر احتمال ثبت جهانی محور تاریخی-فرهنگی اصفهان در یونسکو بود. برای من و دیگر دوستداران اصفهان این خبر در صورت تحقق میتوانست برای ممانعت از تخریبهای روزافزونی که گریبان آثار تاریخی اصفهان را گرفته، روزنه ای رو به سوی امید باشد تا شاید بتوان با یاری دیگر مردمان، گامهای استوارتری برای حفظ این آثار ارزشمند برداشت.
اما متاسفانه با تغییر مدیریت اداره میراث فرهنگی اصفهان و از هم گسیختگی سازمان میراث فرهنگی این آرزو خیلی زود رنگ باخت و خبر فرستاده نشدن این پرونده به یونسکو همه ما را ناامید کرد.
گزارشی از تختگاه هخامنشیان و ساختمانهای تاریخی شیراز
دکتر محمود دهقانی
استان فارس در جنوب کشور و یکی از استان های پر جمعیت ایران است. شیراز مرکز این استان، هوای دلگشای کوهستانی دارد که در تابستان کمی گرم می شود اما گرمای آن به صورت شهرهای جنوبی کرانه خلیج فارس نیست. استان فارس به استانهای اصفهان، هرمزگان، بوشهر، کرمان، یزد و استان کهگیلویه و بویراحمد چسبیده است. در تقسیمات پس از انقلاب دارای بیش از ۱۲۰ شهرستان، شهر و شهرک شده اما عمدهترین آنها کازرون، جهرم، خشت، خنج، فسا، داراب، حاجیآباد زرین دشت، فیروزآباد، اوز، گراش، لار، لامرد، نورآباد ممسنی، نیریز، اقلید، مرودشت، آباده، سپیدان، استهبان و پاسارگاد است. در استان فارس ترکیبی از ایلها و گروههای گوناگون زندگی میکنند. بجز برخی از گروههای کوچک، ایل های قشقایی، فارس، لر، لارستانی و عرب خمسه پُر اهمیت بوده و گویشهای گوناگون دارند. سه ایل قشقایی، خمسه و الوار ممسنی از ریشهدارترین ایل ها و متشکل از سه ایل تُرک زبان اینالو، بهارلو و نفر میباشند. یک ایل نیز با گویش فارسی و ایل دیگری عرب زبان است. صفیخانی، رحیمی و قراچه نیز از ایلهای پرآوازه در فارس هستند. ایل قشقایی بزرگترین ایل استان فارس دارای پنج شاخه بوده که در برگیرنده ایلهای مدام، کشکولی، درشوری، عمله و شش بلوکی است.
بردگوریها در دیار بختیاری!
معصومه شهباز
در فرهنگ ایران باستان، به علت اعتقاد به مقدس بودن خاک از دفن کردن اجساد خودداری کرده و آنها را در محفظههایی که بر پیکر صخرهها میتراشیدهاند، قرار میدادند .در گویش بختیاری، این گور دخمهها را «بَردگُوری» میخوانند. «بَرد» به معنای «سنگ»، و «گُور» تلفظ بختیاری واژه «گبر» است، هرچند که برخی براین باورند که منظور از آن «قبر» است. مردم بختیاری رو به آبهای روان، که باور دارند آرمانهای آنها را برآورده میسازد، سینه گشاده شده زاگرس را به دیده احترام و احتیاط مینگرند. احتیاطی از جنس احترام که زاییده باورهای دیرینه آنها در بارور کردن و جاودانه ساختن روح مردگانشان است. در فرهنگ ایران آب یکی از نمادهای جاودانگی است. از سویی آب بازتابنده نور خورشید بوده و از این روی نماد روشنایی هم به شمار میرود. در ایران باستان، حفر گوردخمهها و یا آرامگاهها رو به سوی آبهای روان،نشان از جاودان کردن روح متوفی داشته که درون مایه آن احترام و تقدس به روشنایی است؛ چراکه در آیین میترا و آیین زرتشت، آتش و روشنایی جایگاه والایی داشته است و آن را پاک کننده کژیها و فروغ راستی میپنداشتهاند. از این روی، رودخانه بازفت، چشمه کوهرنگ و چشمه دیمه از سرچشمههای کارون بزرگ و زاینده رود در بازفت و میان رودان، بردگوریهایی چون کچوز، چری، نازی، دزداران و چالگوری را در پناه خود و در سینه صخرههای تاراز و زردکوه بختیاری جای داده است. آن سوتر هم در دیناران و پشتکوه چون تنگ قراب، لاخشک، سرمور و تنگ لشتر، در جوار چشمه سردآب و کرانههای رودخانه کارون بردگوریهایی در دامنههای تراشیده کوههای هفت چشمه و کلار، حفر شدهاند.
ادامه مطلب ...گزارشی از ارگ بم و گردشگری در استان کرمان
دکتر محمود دهقانی
استان کرمان در جنوب شرقی کشور قرار گرفته و مرکز آن شهر کرمان است. شهرهای سیرجان، بردسیر، فهرج، بافت، رفسنجان، شهر بابک، جیرفت، زرند و بم آوازهای دیرینه دارند. اما این استان بر اساس تقسیمات پس از انقلاب دارای نزدیک به ۸۰ شهرستان و شهر و شهرک شده که برخی از آن ها در امور بازرگانی و تولیدات در روزگار ریاست جمهوری رفسنجانی و پس از او پیشرفت کرده است. کاوشهای علمی ارزشمند باستانی نشانه تمدن را از هزارهها پیش در کرمان آشکار میسازد. آثار درخشان معماری باستانی روزگار کهن، همراه با طبیعت بسیار زیبا و متنوع گردشگرپذیر بوده که این خود آیینه نمایش فرهنگ و تمدن کرمانیهاست. این استان با بهرهمندی از کوهها و رودها و حتا کویر، آمادگی برای پیشرفت کشاورزی دارد. توانمندیهای استان کرمان با ارتباطات بهتر از گذشته و با پیشرفت در صنعت امروزین و همچنین صنایع دستی که از روزگاران گذشته تا به امروز آوازهدار است به همراه مردمی که گویش شیرین دارند، گردشگری در استان کرمان را دلپذیر کرده است. استان کرمان از شمال به خراسان و یزد، از شرق به سیستان و بلوچستان، از غرب به فارس و از جنوب به استان هرمزگان چسبیده است. این استان که خود دارای جمعیت قابل ملاحظهای است و گذرگاهی بر سر راه چند استان مهم کشور است اگر با برنامهای درست و سنجیده با آن برخورد شود در صنعت گردشگری میتواند گوی سبقت را از همه استانها برباید. چرا که آب و هوای آن دارای تنوع بوده و با آن که گرم و کویری است اما در شب دما به شدت تغییر میکند. با این وجود در جنوب غربی و مرکز، سرد کوهستانی و در ناحیه جنوب شرقی گرم و مرطوب است. تنوع آب و هوا باعث شادابی و وفور برخی میوهها و سبزیهای کمیاب در این استان است. از دیر باز پسته، خرما، قالی و صنایع دستی کرمان به سراسر کشور و خارج از کشور صادر میشد. عطر کرمان نمونه دیگری از سوغاتیهای تاریخی بود اما از مرغوبیت شال و پته و ترمه و جاجیم استان کرمان در بسیاری از متون و گزارشهای پیشینهنگاران یاد شده است. از سویی مرغوبیت و آوازه زیره کرمان آن چنان بالا گرفت که پایش به مثلهای فارسی نیز کشیده شد.
ادامه مطلب ...