سردر تاریخی باغ خیمهگاه را نجات دهیم
ایراننامه – شاهین سپنتا: چند سال پیش سردر کاخ تاریخی هشت بهشت تخریب شد تا امروز جای آن را بنایی بیهویت و نامربوط با محور تاریخی چهارباغ بگیرد و چشمانداز کاخ هشتبهشت را از درون خیابان چهارباغ کور کند و امروز این نگرانی وجود دارد که در صورت بیتوجهی دوستداران اصفهان، فردا یکی دیگر از اثرات مخرب طرح «احیاء بدنه چهارباغ» به صورت تخریب بقایای سردر تاریخی باغ خیمهگاه خودنمایی کند. طرحی که با عنوان «احیاء بدنه چهارباغ» با مساحت بیش از ۱۱ هزار مترمربع با عرض ۲۱ متر و ۶۵ سانتی متر و طول ۵۳۰ متر در ۳ طبقه اجرا میشود، تاکنون نقشی جز تخریب هویت تاریخی چهارباغ نداشته است. این موضوع را نه تنها دوستداران اصفهان میگویند بلکه بالاترین مقام اجرایی استان اصفهان نیز به آن معترف است. علیرضا ذاکر اصفهانی، استاندار اصفهان، چندی پیش در سخنانی با اشاره به منافع پشت پرده برخی افراد در این پروژه تاکید کرد: «احداث یک ردیف از مغازههای جدید در چهارباغ با عنوان احیای بدنه چهارباغ عباسی چیزی جز مقاصد منفعتطلبانه برای کسب پول و درآمد نیست. دیواری که اخیرا در خیابان چهارباغ عباسی کشیده شده و میان خیابان و پارک فاصله ایجاد کرده، مورد اعتراض همه شهروندان است و در واقع در این عرصه شهرداری بد سلیقگی کرده است».
ادامه مطلب ...
خنیاگران سازهای ایرانی، در بند می نوازند!
ایراننامه – معصومه شهباز: آوای ایرانی، عنوان برنامهای بود که چند سال پیش، از شبکه چهار تلویزیون دولتی ایران پخش میشد، برنامهای که به زندگی نوازندگان و هنرمندان آواز ایرانی میپرداخت و صدای آثار هنرمندان موسیقی اصیل ایرانی چون جلیل شهناز، روح الله خالقی، علی اکبر شهنازی و بسیاری دیگر را همراه با نمایش عکسهایی از سازهای آنها پخش میکرد. در سی و یک سال گذشته این تنها برنامهای بود که سازهای ایرانی را نمایش میداد اما نه در حال نواختن بلکه تنها در قالب عکس؛ چرا که نمایش نواختن ساز در سیمای دولتی ایران جایی ندارد و ممنوع است. شاید یک جوان سی و یک ساله ایرانی نداند رباب یا قیچک چگونهسازهایی هستند و چه صدایی دارند و یا اینکه اصلا گوشش با نوای این سازها آشنا نیست، سازی که برایش نواخته نشده و تنها گاهی در میانبرنامههای تلویزیونی برایش صدای موسیقی سنتی همراه با تصاویری از میراث طبیعی و تاریخی پخش میشود.
آخرین روزهای عصارخانه دردشت!
ایراننامه – مهدی فقیهی: در گذشتههای نه چندان دور، کارگاههای روغنگیری متعددی در گوشه و کنار شهر اصفهان دیده میشد که به نام عصارخانه مشهور بودند. در این کارگاهها افرادی به نام عصار کار می کردند که مهارتشان گرفتن عصاره یا روغن دانههای گیاهی گوناگون برای مصارف خوراکی، پزشکی و روشنایی چراغ ها بود. سابقه ساخت این کارگاههای قدیمی به چندین سده پیش باز میگردد. نقش عصارخانه در گذشته و امروز از لحاظ صنعتی، اقتصادی، تأمین روشنایی، توسعه کشاورزی، تغذیه دامها، رنگ سازی، صابونسازی و تهیه مواد خوراکی بسیار مهم بوده است. در آن زمان در جهت رفع احتیاجات عمومی مردم عصارخانههای متعددی همچون «عصارخانه شاهی» نزدیک چهارسوق شاه، «عصارخانه شاهزادگان» در محل بازارچه بلند، «عصارخانه بیدآباد» نزدیک بازارچه حبیباله خان و کارگاههای متعدد دیگری بنا نهاده شد به طوری که اصفهان دارای 17 عصارخانه بود. از میان این عصارخانه ها چند باب آن سالم بر جای مانده که به عنوان مثال می توان به عصار خانه معروف به شیخ بهایی نزدیک گرمابه شیخ بهایی که در کوی جماله اشاره کرد و نیز «عصارخانه شاهی» واقع در بازار بزرگ اصفهان (قیصریه) در ضلع جنوبی میدان نقش جهان قرار دارد و چندی پیش مورد مرمت قرار گرفته است.
ادامه مطلب ...
ارمغانی از ارمنستان در ستایش ایران!
دوست گرامی و شهروند نمونه اصفهانی «مارو غازاریان» که چندی پیش درگذشت و در یادداشتی کوتاه، گوشهای از کوششهایش را بازگو کردم، چند ماه پیش از درگذشتش، در تلاش بود تا سرودهای از یک بانوی ارمنی را که از بستگانش بود، برای نشر در ایراننامه آماده کند و تلاشهایی هم انجام داد، ولی با رفتنش این کار ناتمام ماند. اما سرانجام «ورگینه میرزاخانیان» دختر خواهر او، با مهر فراوان، سروده آن بانوی شاعر ارمنی را به زبان ارمنی همراه با ترجمه فارسیاش برایمان فرستاد تا آن گونه که خواست خالهاش «مارو غازاریان» بود در «ایران نامه» منتشر شود. این سروده «ایران» نام دارد و سرایندهاش بانو «ولگا غازاریان» شاعری ارمنی است که در ایران به دنیا آمده ولی اکنون در ارمنستان زندگی میکند اما همچنان پیوندهای عاطفیاش را با زادگاهش ایران حفظ نموده است و در ستایش ایران و آرزوی رهاییاش از دست دشمنان میسراید. شاید ترجمه واژه به واژه این سروده از ارمنی به فارسی چندان روان نباشد، اما در ادامه متن ارمنی این سروده را که ارمغانی از ارمنستان در ستایش ایران است به دو صورت Word و PDF خواهید خواند:
ادامه مطلب ...
قلعه تاریخی هرمز در خلیج فارس
دکتر محمود دهقانی
جزیره هرمز (/هرموز،خورموز)، یکی از جزایر ایرانی خلیج فارس است که طول محیط آن حدود ۶۰۰۰ متر میباشد و در فاصله ۸ کیلومتری بندرعباس قرار دارد. این جزیره را به علت موقعیت جغرافیایی آن و مجاورت با تنگه هرمز، کلید خلیج فارس میدانند. هرمز در اصل نام بندری معتبر در مصب رود میناب با خلیج فارس بوده است و شهر میناب کنونی بر روی خرابههای این بندر ساخته شده است. هرمز قدیم بازرگانی پر رونقی داشته است. با یورش مغولها در حدود سال 700 هجری، مردم شهر هرمز ابتدا به جزیره قشم و سپس به جزیره هرمز که در آن زمان «زرون» نام داشت کوچ نمودند و شهری در آن بنا کردند و آن را به یاد شهر قدیم خود هرمز نام نهادند. به تدریج و در سدههای پس از آن، این شهر نام خود را به همه جزیره داد (بندر جرون یا گمبرون بعدی نام خود را از آن وام گرفت) و عظمت شهر و جزیره هرمز به قدری شد که دو قرن بعد پرتغالیها به طمع این جزیره و دیگر جزایر خلیج فارس به آن حمله کردند و پس از کشتار گسترده، موفق به تصرف جزیره هرمز در سال ۹۱۳ خورشیدی شدند و قلعهای نظامی در جزیره هرمز ساختند. مردم هرمز در طول سالهای اشغال بارها قیام کردند و سرانجام این جزیره در دوران شاه عباس صفوی، توسط یکی از سرداران ایرانی به نام «امام قلی خان» آزاد شد. هم اکنون آثار و ویرانههای قلعه پرتغالیها و توپهای آن در شمال جزیره دیده میشود. دوست گرامی، دکتر محمود دهقانی که سالهاست در استرالیا زندگی میکند و به تازگی همراه پسرش «مزدک» دیداری از ایران داشته، با نگاهی به تاریخ جزیره هرمز، مشاهدات خود از جزیره را در نوشتاری خواندنی با عنوان «قلعه تاریخی هرمز در خلیج فارس»، همراه با چند تصویر برای نشر به «ایراننامه» سپرده است. دکتر محمود دهقانی پژوهشگر معماری ایران در دانشگاه تکنولوژی سیدنی استرالیا است. از آثار او میتوان به کتابهای «ناوگانی از قایقها»، «توفان باربادوس»، «بورکی» و «پشت یک چکه اشک» اشاره نمود. با سپاس از او، این نوشتار را در ادامه بخوانید و عکسهای او را از جزیره هرمز در ادامه ببینید:
ادامه مطلب ...
خانه خداوندگار نی، فرومی ریزد!
ایراننامه- شاهین سپنتا: سنگ مزار نمادینی در تخت فولاد اصفهان نصب شد تا رهگذران «خداوندگار نی» و هنرش را از یاد نبرند، اما خانه تاریخی او که روزگاری نوای خوش نی استاد در آن جاری بود و خانه مشتاقان و دوستداران هنر او بود، امروز در چنگال سیریناپذیر سوداگران گرفتار آمده و دیر نیست که کالبد رنجور این خانه کهنسال را در هم فرو کوبند و صدای نی استاد که هنوز از هر گوشه «خانه نی» به گوش میرسد، در تهاجم صدای گوشخراش بولدوزها گم شود. خداوندگار نی، عنوانی است که دوستداران موسیقی و چهرههای نامدار موسیقی ایرانی همچون استاد روحالله خالقی و استاد حسن کسایی به هنرمند پرآوازه ایرانی «نائب اسدالله اصفهانی» دادهاند. استاد نایب اسدالله نیزن اصفهانی، از هنرمندان دوران قاجار، در شهر اصفهان دیده به گیتی گشود. او نینوازی را نزد پدرش «نائبحسینخان» از هنرمندان آن دوره و «ابراهیم آقا باشی» فراگرفت و خود نیز منشاء نوآوریهای ماندگاری در این رشته هنری شد.
ادامه مطلب ...
جشن سده
دکتر الهه معروضی (انجمن دوستداران حافظ مشهد)
در واقع بنا برآنچه که از ماخذهای زرتشتی و از آیین بعد از آریاییان برای ما مدوّن مانده است اسمی از سده در منابع معتبر نداریم. اگر گفته بیرونی را قبول داشته باشیم از زمان اردشیر پاپکان جشن سده رسماً در ایران انجام شده است و نه قبل از آن. اما آنچه که خود ظاهر جشن گویای آن است چنین است که جشن سده حتی قبل از آریاییان از جشنهایی بوده که متعلق به فلات بومی ایران بوده است، زمانی که تمدن ما و تمدن بین النهرین بسیار به هم شباهت داشته است. در هر خانهای اجاقی وجود داشته که فقط یکبار در سال خاموش می شده و باز برای روشن شدن آن آتش مقدس (آتش بکری که از اصطکاک دو چوب یا دو سنگ بوجود می آید) افروخته میشد. شاید جشن سده همان زمانی باشد که آتش مقدس را میافروختند. آتش خانهها را با آن نو میکردند.
ادامه مطلب ...
جشن سده
سروده استاد ادیب برومند
بیاور مى که گاه کامرانىست
ز مى ما را هواى سرگرانىست
نوا سرده به آهنگ همایون
که گویى در سرم شور جوانىست
بزن سنتور و زان پس تار و طنبور
که دلخواهم سرود خسروانىست
مرا ساغر بریز و جام پُر کن
از آن مینا که صهبایش مُغانىست
برافروز آتشى در سینه از عشق
که لطفش به ز آب زندگانىست
ادامه مطلب ...
جشن سده
سروده: بانو هما ارژنگی
این سروده زیبا را با صدای شاعر در اینجا بشنوید
ای آتش سرخ تیرگی سوز
ای روشنِ آشیان برافروز
ای برشده آتش نیایش
ای خرمن گرمسوز سرکش
از دور مهینگو کیانی
هوشنگ نژاده، یادمانی
آورد تو را به فّر و فرهنگ
چون گوهر سفته از دل سنگ
ادامه مطلب ...