وبلاگستان را گلستان کنیم
موج سبز در وبلاگستان
از 16 تا 22 خردادماه
از پنجم ژوئن 1972 تاکنون، جهانیان همه ساله آیینهایی را در نکوداشت حرمت طبیعتی که در آن زیست میکنند، برپا میدارند. 36 سال است که روز جهانی محیط زیست در نیمه خردادماه گرامی داشته میشود. در این روز از سوی اغلب تشکلهای مردم نهاد گرفته تا مقامهای دولتی و نخبگان جهانی بر لزوم حفظ یگانه زیستگاه شناخته شده حیات – کره زمین – تأکید میشود؛ زیستگاهی که شوربختانه به دلیل نابخردیها و آزمندیهای نوع بشر، هر روز بر دامنه شکنندگی و آسیبپذیری آن افزوده میشود و شاهد نیستی یکی از زیستمندان گیاهی یا جانوری و یا چشماندازی ناب و میراث ارزشمند طبیعیاش هستیم.
نفت روی سفره محیط زیست
شکسته شدن خط لوله انتقال نفت خوزستان به پالایشگاه اصفهان ، در مسیر شهرکرد به سامان و اصفهان ، توسط یک دستگاه بلدوزر اداره راه و ترابری استان چهارمحال و بختیاری در هنگام تعریض جاده دهستان « شوراب » به « چلوان » و پخش شدن شدن لکههای وسیع نفت در سطح رودخانه زاینده رود ، افزون بر این که برای چند روز موجب قطع آب نواحی مختف اصفهان و آلودگی آب زاینده رود و ورود نفت به لوله های آب نوشیدنی مردم اصفهان شد ، آسیب های بزرگی را نیز به محیط زیست استان های چهارمحال و بختیاری و اصفهان وارد آورد.
گردهمایی سالیانه ماهی های قرمز
ماهی قرمز کوچک ، تاریخی چند هزارساله را پشت سر نهاد تا به عنوان قدیمی ترین ماهی زینتی به جوی های روان در باغ های پردیس ایرانی ، حوض خانه های مردم و آب نماهای عمومی راه یافت و به نشانه برج « حوت » یا برج ماهی در « گاهشماری هجری شمسی بُرجی » و به عنوان نمادی از سرزندگی و جنبش و جوشش ، مهمان کوچک نوروزی سفره های هفت سین ایرانیان شد. امسال نیز برای چندمین سال پیاپی ، پس از اجرای موفقیت آمیز طرح فرهنگی – آموزشی نگهداری درست از ماهی قرمز سفره هفت سین با آرمان « ماهی قرمز من باید زنده بماند » از سوی انجمن حمایت از حیوانات اصفهان و استقبال خوب مردم از آن ، در اقدامی دیگر شهرداری اصفهان طرح جمع آوری ماهی های قرمز سفره هفت سین و انتقال آن ها به دریاچه باغ فدک را به مرحله اجرا در آورد و به تحویل دهندگان ماهی قول داد که « با تحویل ماهی قرمز نوروز 87 ، جهت نوروز سال آینده ماهی رایگان دریافت کنید »...
سوگ درختان
در جشن درخت کاری
15 اسفند ماه هرسال روز درخت کاری نامیده شده است ، مردم در این روز به کاشت درخت تشویق می شوند و شماری نهال از سوی سازمان منابع طبیعی و شهرداری ها در بین مردم پخش می شود تا در خانه ها و باغ ها و بوستان های همگانی کاشته شود. اما امسال بسیاری از سازمان های غیردولتی زیست محیطی در اعتراض به تخریب درختان ارزشمند پارک جنگلی خرگوش دره که با هدف اتصال بزرگراه همت به آزادگان صورت گرفت ، در برنامه های روز درخت کاری و هفته منابع طبیعی شرکت نکردند ...
جابجایی درختان بجای مسؤولان !
شاهین سپنتا
چندی پیش " زرگر " معاون آب و آبفا در وزارت نیرو ، در گفت و گو با خبرنگار روزنامه اعتماد به بیان دیدگاه های مسوولان وزارت نیرو و طرح "حقایقی " درباره روند ساخت سد سیوند پرداخت ، که موجب شگفتی همگان شد!
یکی از حقایق شگفتی آور که توسط ایشان به دقت و با ذکر جزئیات تشریح شد ، طرح جنجالی "جابجایی " صد ها و یا شاید ده ها اصله درخت قدیمی و چند صد ساله از منطقه تنگ بلاغی به محلی دیگر بود.
ایشان در این مورد اظهار داشتند : « ... در تمام خبرهایی که از سال گذشته در جراید به چاپ رسید، از نابودی 8 هزار اصله درخت قدیمی و چند صد ساله با آبگیری تنگه بلاغی خبر داده بودند در حالی که بر اساس آماری که ما از سازمان منابع طبیعی استان داریم این تعداد، هشت صد اصله درخت ذکر شده است نه 8 هزار درخت. هر چند در سیلاب هایی که این اواخر اتفاق افتاده است بیشتر این درختان از بین رفتند و بخش کمتری را ما باید جابه جا کنیم... »
شاید در سیلاب هایی که ایشان خبر وقوع آن را می دهند از شمار 8000 یا به تعبیر ایشان 800 اصله درخت ، تعداد محدودی باقی مانده اند که آن چند عدد هم به مدد فن آوری پیشرفته وزارت نیرو با همه خاک و ریشه از محل خود به سلامتی به یکی از پارک های عمومی شهر شیراز انتقال می یابند.
به هر روی در این فرصت کوتاه بر آن نیستم که بیشتر درباره عظمت طرح جنجالی ایشان و دانش فنی بسیار پیچیده به کار رفته در آن سخن بگوییم ، اما شایسته است که چند نکته را درباره موضوع مورد بحث به ایشان و دیگر مسئولان آبفا یادآور شویم :
کارشناسان نیز بارها تاکید کردند که این درختان به دلیل واقعشدن در ناحیه رویش ایرانی- تورانی از نظر تنوع و ذخیرگاه ژنتیکی منحصر به فرد و دارای اهمیت ویژهای هستند و تخریب این جنگل ها به معنای فنا و نابودی کامل طبیعت منطقه است و حتی با صرف میلیاردها دلار هم امکان احیای این جنگل ها وجود ندارد ، چرا که خاک منطقه آن قدر فقیر و خشک است که رویشگاه ، توان بازسازی خود را ندارد . شکلگیری جنگل در حوزههای خشک ایران بر اثر یک فرایند تکامل یافته چندین هزار ساله است و از آن جا که پدیده آلودگی هوا ، اقلیمهای خشک را خشکتر میکند برای جایگزینی حداقل این درختها چند صد سال زمان نیاز است با این شرط که اقلیم تغییر نکند. بر این اساس حفظ و ارزش جنگلهای ایرانی– تورانی این منطقه به مراتب مهمتر از حفظ جنگلهای شمال است.
لازم به یاد آوری است که جنگل های ایران را میتوان به پنج ناحیه رویشی همچون " ناحیه هیرکانی"(خزری) ، " ناحیه ایرانی – تورانی " ، " ناحیه زاگرسی " ، " ناحیه خلیج فارس " و " ناحیه ارسبارانی " دسته بندی نمود که جنگل های ایرانی - تورانی به طور عمده در مرکز ایران پراکنده شده اند بنا به گزارش مدیرکل دفتر جنگلهای خارج از شمال در حال حاضر در حدود 4 میلیون و ۲۰۰ هزار هکتار از جنگلهای ناحیه رویشی ایرانی- تورانی در معرض تخریب جدی قرار دارند .
در حال حاضر سطح کل جنگل های ایران ۴/۱۲ میلیون هکتار میباشد که در حدود 5/7 درصد از سطــح کل کشور را میپوشـاند که با توجه به جمعیت کشــور در حال حاضر سهم هــر ایرانی ۲/ ۰ هکتار میباشد. این رقم با توجـه به سرانه جهــانی جنگــل که ۸/ ۰ درصد هکتار میباشد حاکی از فقر و کمبود شدید ایران در این زمینــــه میباشد. ایـران در بین ۵۶ کشور دارای جنگل در جهان مقــام چهــل و پنجم را دارا میباشد. بر اساس گزارش بانک جهانی، میانگین سالانه نابودی «جنگلهای خزری» در ایران سالانه 45 هزار هکتار معادل 4/2 درصد از کل مساحت جنگلهای این ناحیه و 3/0 درصد از مساحت کل جنگلهای کشور است. از سوی دیگر میانگین سالانه نابودی «جنگلهای زاگرس» 54 هزار هکتار معادل 1/1 درصد از مساحت جنگلهای این منطقه و 4/0 درصد از مساحت کل جنگلهای کشور را تشکیل میدهد. همچنین سالانه 27 هزار هکتار از جنگلهای «ایرانی ــ تورانی» معادل 8/0 درصد از کل مساحت جنگلهای این منطقه و 2/0 درصد از کل مساحت جنگلهای کشور نابود میشوند که در مجموع بدون احتساب جنگلهای « ارسباران» و « خلیج فارس» سالانه 125 هزار هکتار از جنگلهای کشور نابود میشوند که این رقم معادل یک درصد از کل جنگلهای کشور است.
اکنون در چنین وضعیت بحرانی مسئولیت حفظ 8000 اصله درخت یا بنا به برآورد آقای زرگر 800 اصله درخت کهن در منطقه تنگه بلاغی با کیست؟ سازمان جنگل ها و مراتع ، سازمان حفاظت از محیط زیست ، وزارت نیرو یا دولت، کدام یک پاسخگو هستند؟
به فرض صحت گفته های "معاون آب و آبفا در وزارت نیرو " ، جابجایی درختان منحصربفرد و چند صد ساله براساس کدام معیار و به استناد کدام مجوز انجام شده یا خواهد شد؟ خسارات ناشی از جابجایی دلخواه و بی مطالعه و تخریب هر یک از اجزاء اکوسیستم منطقه اعم از پوشش گیاهی و منابع آب و خاک را چگونه و از کدام منبع جبران خواهند نمود؟
شاید اگر به جای پرداختن به طرح های عمرانی و کشاورزی کم بازده ، ارزش واقعی منابع طبیعی این منطقه به درستی شناخته می شد و به تامین زیرساخت های مورد نیاز گردشگران می پرداختیم ، میراث طبیعی و تاریخی دشت پاسارگاد و تنگه بلاغی بهترین وسیله برای بالابردن رشد اقتصادی و به دنبال آن سطح زندگی مردم محروم در این بخش از کشور عزیزمان بود.
این نوشتار برای نخستین بار در روزنامه اعتماد 12 آذر ماه 1386منتشر شد.
ابعاد تکان دهنده
فاجعه زیست محیطی در ایران
شاهین سپنتا
ایرانیان از شمار نخستین ملت هایی در جهان بوده اند که به وضع قوانین زیست محیطی همت گماشته اند. این قوانین نه از جانب حکومت ها بلکه از سوی مردمانی با فرهنگ غنی وضع می شد که به اهمیت حفظ محیط زیست کاملا آگاه بودند و به پاسداری از منابع طبیعی ایمان و اعتقاد از سر آگاهی داشتند ؛ به طوری که حکومت ها نیز مجبور بودند برای بقا ، خود را با خواست و باورهای مردم هماهنگ سازند و به آن ها احترام بگذارند.
اما بررسی گزارش های تکان دهنده زیست محیطی کشور ، نشان گر ضعف شدید در مدیریت فرهنگی و زیست محیطی کشور ، بی اعتنایی و گاه تمسخر مدیران دولتی به دست آوردهای فرهنگ ملی و به تبع آن افت ارزش های انسانی و فرهنگی و لگدکوب شدن مظاهر فرهنگ و تمدن کهن این سرزمین کهنسال است .
در حالی که مدیریت دولتی در ایران ، از کشاورزی به عنوان « محور توسعه » نام می برد ، هم اکنون یک دهم فرسایش خاک های جهان مربوط به ایران است و اگر روند تخریب خاک در ایران با سرعت فعلی ادامه یابد در 30 سال آینده تمام زمین های حاصل خیز ایران نابود خواهند شد.از سوی دیگر هر سال یک و نیم میلیون هکتار ( 9 درصد ) از خاک های مرغوب ایران به بیابان تبدیل می شود و سالانه یک تا یک و نیم هکتار به مساحت کویر های ایران افزوده می شود. این در حالی است که سالانه یک میلیمتر از قشر خاک کشاورزی ایران که برای تشکیل آن 70 سال زمان لازم است در اثر فقدان پوشش گیاهی از دست می رود و فرسایش خاک از 10 تن در هکتار در دهه گذشته به 20 تن در هکتار در حال حاضر رسیده است .
جنگل های ایران نیز وضعیت بهتری ندارند . به طوری که در هر ثانیه 360 متر مربع از سطح جنگل ها و مراتع کشور تخریب می شود. به بیان دیگر در هر 5 سال یک میلیون هکتار از جنگل های ایران نابود می شود و یا سالانه یک و نیم درصد از جنگل های ایران از دست می رود.
اگر روند شتابان یاد شده در تخریب جنگل های ایران ادامه یابد در 60 سال آینده اثری از جنگل های امروزی ایران باقی نخواهد ماند . در حال حاضر با تخریب 33 درصد از جنگل های ایران ، وسعت 8 میلیون هکتاری این جنگل ها به 4/ 12 میلیون هکتار کاهش یافته است و سهم هر ایرانی از جنگل 2 /0 هکتار یعنی یک چهارم میزان جهانی آن ( 8/0 هکتار ) است.برپایه نظر کارشناسان جهانی از جمله فائو ، چنان چه سطح جنگل های یک کشور کمتر از 25 درصد خاک آن باشد آن کشور از نظر وضعیت محیط زیست انسانی در وضعیت بحرانی به سر می برد این در حالی است که در حال حاضر سطح پوشش جنگل و مرتع در ایران 5/7 درصد از مساحت کشور است. با این همه اجرای طرح ملی نهضت سبز از سوی مدیریت زیست محیطی کشور چندان جدی گرفته نشده است .
در حال حاضر مساحت مناطق چهارگانه طبیعی ( مناطق حفاظت شده ، پارک ملی ، آثار طبیعی و پناهگاه های حیات وحش ) در ایران تنها 84 / 4 درصد از کل سرزمین است در حالی که طبق استانداردهای جهانی حداقل سطح این مناطق باید معادل با 10 درصد از مساحت هر سرزمین باشد . همچنین سالیانه 1/3 میلیارد متر مکعب پساب صنعتی و شیمیایی وارد 236 تالاب شناخته شده ایران می شود و همچنین به علت تخریب پوشش گیاهی بالا دست تالاب ها معمولا بارش های متناوب باعث ورود 500 میلیون متر مکعب رسوب به تالاب های ایران می شود .
از میان مناطق چهارگانه طبیعی ایران بسیاری از آن ها در حال حاضر با بحران های جدی زیست محیطی رو به رو هستند که برای نمونه می توان به موارد زیر اشاره کرد : تالاب انزلی ، پناهگاه حیات وحش توران ، پارک ملی خجیر ، پارک ملی سرخه حصار، تالاب گوری گل تبریز ، مناطق حفاظت شده ورجین و البرز مرکزی ، اکوسیستم طبیعی دریای مازندران ، پارک ملی لار ، جنگل های پارک لویزان ، تالاب گاوخونی اصفهان ، زاینده رود اصفهان ، پارک ملی گلستان ، منطقه حفاظت شده غرب مازندران ، مناطق حفاظت شده شرق هرمزگان ، جنگل های حرا ، دشت مغان ، دریاچه گهر درود لرستان ، پوشش گیاهی و جانوری تنگه بلاغی شیراز ، جنگل های مازندران ، تالاب های زمزم و چکر ایلا م ، دشت بوئین زهرا ، پارک ملی بختگان فارس ، دریاچه ارومیه ، تالاب منطقه شکار ممنوع قره قشلاق مراغه ، دریاچه استیل آستارا ، گرگان رود تالش ، تالاب آلماگل گنبدکاووس ، تالاب پیر احمد کندی ماکو ، رودخانه اروند ، تالاب شادگان خوزستان ، تالاب حسن خان مهاباد ، منطقه حفاظت شده قمیشلو اصفهان ، سپید رود گیلان ، پناهگاه حیات وحش لوندویل آستارا ، رودخانه کارون ، تالاب ترعه خوران هرمزگان ، تالاب میانکاله مازندران ، تالاب های ارژن و پریشان فارس ، نرگس زارهای دهلران ، تالاب بند علیخان ورامین ، منطقه حفاظت شده جهان نمای گرگان ، عرصه های جنگلی چاهک استان یزد و ...
از سوی دیگر ، علاوه بر نابودی گونه های نادر گیاهی ، بنا به عوامل متعدد از جمله شکار بی رویه و مدیریت غلط مناطق حفاظت شده ، جمعیت 25 درصد از گونه های پستانداران و 11 درصد از گونه های پرندگان ایران روند انقراض را طی می کند.
از میان پستانداران وحشی ایران تاکنون نسل شیر ایرانی و ببر مازندرانی به کل منقرض شده است و نسل برخی دیگر از گونه ها همچون یوزپلنگ ، پلنگ ، گورخر ، گوزن ایرانی ، آهو ، شوکا ، کل و بز کوهی ، قوچ و میش وحشی ، پازن ، جبیر ، خرس سیاه ، گربه پالاس ، گربه شنی ، شاه روباه ، روباه ترکمنی و شماری دیگر در حال انقراض است.
از میان پرندگان ایران نیز نسل پلیکان خاکستری ، عروس غاز ، قوی کوچک ، درنای سیبری ، باکلان کوچک ، گیلانشاه خالدار ، عقاب شاهی ، عقاب طلایی ، عقاب دریایی دم سفید ، عقاب ماهی خوار ، هما ، شاهین ، بحری ، بالابان ، لاچین ، میش مرغ ، هوبره ، سیاه خروس ، اردک سفید ، اردک بلوطی ، قرقاول و شماری دیگر در حال انقراض است .
از میان خزندگان وحشی ایران نیز تمساح ایرانی ( گاندو ) و انواع لاک پشت بیش از دیگران در معرض انقراض نسل قرار دارند و همچنین نسل گونه های آبزیان مانند ماهی قره برون ، ماهی استورژن روسی ، ماهی شیپ ، ماهی استورژن ایرانی ، ماهی ازون برون ، فیل ماهی یا بلوگا ، کپور ماهی ، ماهی کور غار ، آفینوس های آب های داخلی ، آرتمیا ، انواع خرچنگ ، دلفین و نهنگ نیز در حال انقراض است .
مرغان آتشین
نخستین قربانیان سد سیوند
دکتر شاهین سپنتا
از هنگامی که ابعاد تکان دهنده آسیب های ناشی از آبگیری سد ویرانگر سیوند برای میراث فرهنگی و طبیعی کشور از سوی کارشناسان به مجریان آن گوشزد شد و با بی اعتنایی کار به دستان رو به رو شد تا امروز که سد ویران گر سیوند در حال آبگیری است و عوارض زیان بار آن کم کم نمایان می شود ، زمان زیادی نمی گذرد.
گزارش های کارشناسی بسیاری که طی دو سه سال اخیر در مورد عوارض ناشی از آبگیری سد سیوند از سوی کارشناسان برجسته کشور و کمیته بین المللی نجات آثار باستانی دشت پاسارگاد منتشر شد همگی حاکی از خطرات جبران ناپذیر سد سیوند برای میراث تاریخی و فرهنگی موجود در منطقه و همچنین زیست بوم آن ناحیه بود. در یکی از این دیدگاه های کارشناسی که دو سال پیش منتشر شد آمده بود « ... با ساخت سد سیوند، بخش کوچک دیگری از آبی که به دریاچههای تشک و بختگان میریخت، از میان خواهد رفت و این دریاچه را با خطر خشکی بیشتر مواجه خواهد ساخت... پس از آبگیری سد سیوند، میزان ورودی آب رودخانه کُر به دریاچه بختگان بسیار اندک و حتی گاهی به صفر میرسد ( مقداری از آب کُر که در گذشته به دلیل سد درودزن کم شده بود )، در نتیجه ورودی آب دریاچه تنها محدود به سیلابهای منطقه ( نیریز، خیر، آباده طشک ، خرامه و ارسنجان ) خواهد شد. به دنبال این رویداد پیوستگی میان دو دریاچه طشک و بختگان از یبن خواهد رفت ( همان گونه که در سالهای خشکسالی از میان میرود ) که نتیجه آن خشک شدن دریاچه بختگان خواهد بود و اندکی پس از آن دریاچه طشک هم به خاموشی فرو خواهد رفت. چرا که هم اکنون شوری دریاچه طشک به 1200 واحد رسیده است که حدود 4 برابر سالهای پرآب گذشته میباشد. آن گاه است که فاجعه زیست محیطی برای نیریز رخ خواهد داد. چاههای پیرامون دریاچه، نخست شور ( همان گونه که برخی از آنها هم اکنون شدهاند ) و پس از آن تلخ خواهند شد (یعنی زه دریاچه را خواهند کشید ) که دیگر نه تنها کوچک ترین سودی برای کشاورزی نخواهد داشت بلکه باعث ناباروری زمینهای کشاورزی در آینده خواهد شد که گاهی برای بازیافت دوباره آنها چندین ده سال لازم است. از سوی دیگر با خشکی دریاچه، دیگر بخار آبی از دریاچه برنخواهد خواست و در نتیجه محصولات کوهی نیریز ( به ویژه انجیر و بادام ) به شدت کاهش خواهد یافت. روی دیگر فاجعه، زمینهای شورهزار کف دریاچه خواهد بود که با وزش هر نسیمی، نمک ها همچون پردهای بر روی زمینهای کشاورزی کشیده خواهند شد و حتی اگر آبی از چشمهسارها برای زمینها باقی مانده باشد دیگر زمینهای شورهزار استعداد چندانی برای شکوفایی نخواهند داشت. گذشته از این، نمک های بادآورده برای تندرستی انسانهای ساکن در شهرستان و جانوران اهلی و وحشی هم زیانآور خواهد بود و بیماریهای پوستی، ریوی و چشمی افزایش خواهند یافت.با خشک شدن دریاچه نیریز، پرندگان مهاجر و کوچ کننده هم دیگر به سوی نیریز نیامده، در نتیجه اکوسیستم بهم خورده و کویر به معنای حقیقی آن واقعیت تلخی در منطقه به عنوان مهمان ناخوانده پیدا خواهد کرد... »
شوربختانه امروز آن پیش بینی ها در کوتاه ترین زمان به وقوع پیوسته است و خبرهای دهشتناک منتشر شده از آخرین وضعیت محیط زیست حکایت از آن دارد که سد ویران گر سیوند نخستین قربانیان خود را از میان پرندگان زیبایی که میهمان تالاب از نفس افتاده بختگان بودند ، گرفت و دسته های زیادی از فلامینگو ( در زبان فارسی مرغ آتشین و مرغ آتشی و مرغ حسینی نیز نامیده شده اند ) تشنه لب و مظلوم در این برهوت خرد در سرزمین ما جان باخته اند. در این مورد اداره کل حفاظت محیط زیست استان فارس اعلام کرد: « به علت کم شدن حجم آب دریاچه بختگان در نیریز، یک فاجعه زیست محیطی در این منطقه در حال شکل گیری است... دو هزار جوجه فلامینگو در این دریاچه به علت خشکی آب دریاچه تلف شده است و 2 هزار و 500 قطعه جوجه فلامینگو دیگر نیز در آستانه مرگ قرار دارند. جوجه فلامینگوها که معمولا در فصول گرم در این دریاچه میمانند، اکنون در نمک زارهای حاشیه دریاچه بختگان سرگردانند و با مرگ دست و پنجه نرم میکنند. علت خشک شدن آب دریاچه بختگان و نابودی فلامینگوها، کم آبی ناشی از احداث سد در بالادست این دریاچه اعلام شده است. »
یاری رسانان پرندگان درمانده در شوره زار را جمع می کنند
یک دریاچه آب را از آنها گرفته ایم و حالا یک بطری آب به آن ها هدیه می دهیم
پیکر نمک اندود جوجه های مرغان آتشین در نمکزار بختگان ( دریاچه دیروز )
همچنین مهندس ظهرابی، معاون محیط زیست طبیعی استان فارس نیز پیامدهای اقتصادی و اجتماعی این بحران را افت سفرههای زیرزمینی منطقه و شورشدن سفرههای آب شیرین دانست و یاد آور شد : ادامه این روند علاوه بر تبعات فاجعهبار بر روی گونههای حیات وحش منطقه، باعث نابودی قریبالوقوع کشاورزی در حاشیه این تالاب میشود. اداره کل حفاظت محیطزیست استان فارس نیز با اشاره به شرایط بحرانی زیستگاههای طبیعی منطقه و همچنین شورشدن چاههای آب شرب و کشاورزی روستاهای پیرامون دریاچه بختگان، چاره کار را در بازشدن دریچه سدهای بالادست دانسته است.
امروز همه می دانیم که وزارت نیرو به بهانه افزایش سطح زیر کشت و تولید بیشتر برای کشاورزان منطقه با پشتیبانی خود و تطمیع برخی از مسئولان محلی ، به کندن زهکش هایی در دشت کربال خرامه و حاشیه شمال شرقی دریاچهی طشک پرداخته و آب شیرین تالاب را زهکشی نمود . اما از کشت و کار در این زمین ها نیز خبری نشد و در حقیقت به جای افزایش سطح زمین های زیر کشت به وسعت سطح زمین های شوره زار افزوده شد. همچنین روشن است که احداث سدهای « درودزن » ، « ملاصدرا » و « سیوند » نیز مهم ترین عامل خشکی دریاچه بختگان به شمار می رود، اما دانستن به تنهایی دردی را از ما درمان نمی کند . آن چه طی روزهای گذشته اتفاق افتاده است بروز نخستین علایم هشدار دهنده نسبت به آسیب های گسترده ای است که در آینده نزدیک گریبان میراث طبیعی و فرهنگی ما را خواهد گرفت. در این مورد گروه مهندسین مشاور تاک سبز برآورد نموده است که با آبگیری کامل سد های یاد شده در بالادست حوضه آبخیز بختگان، در عمل حقابه دریاچهها از رودخانههای کر و سیوند به شدت کاسته شده و دریاچههای فوق در معرض نیستی کامل واقع می شوند. نگرانکنندهتر آن که پیشبینی میشود در صورت خشک شدن دریاچهها علاوه بر نابودی یک دریاچه با ثبت جهانی، آثار زیست محیطی این پدیده شوم، کانونهای جمعیتی اطراف، به خصوص آباده طشک را به شدت تحت تأثیر قرار داده و آثار سوء آن تمام عرصه را در برگیرد. خشک شدن دریاچههای طشک و بختگان فقط به معنی از بین رفتن زیستگاه پرندگان در یک ناحیه از کشور نیست، بلکه از بین رفتن این دریاچهها، یعنی افزوده شدن سطحی در حدود ۱۲۵ هزار هکتار ( بیش از دو برابر مساحت کشور سنگاپور ) بر سطح کویرهای ایران و تشدید روند بیابانی شدن زمین ها در یکی از با ارزشترین زیستگاههای کشور. در بخشی از گزارش گروه مشاوران تاک سبز مربوط به طرح تفصیلی مدیریت زیستمحیطی پارک ملی بختگان میخوانیم: «... ما سدهایی را احداث میکنیم که عواقب زیستمحیطی شدیدی را برای پائیندست در پی خواهند داشت … در واقع شرایط این دریاچه در وضعیت کنونی، بیشباهت به دریاچه نمک قم در ازمنه گذشته نیست. این دریاچه در منتهیالیه حوضهی زهکشی رودخانههای کرج و جاجرود واقع شده و تمام جریانات این دو رودخانه به آن منتهی میشد. امّا حضور قارچگونهی شهر تهران و نیاز شدید به تأمین آب، سبب شد تا با احداث سدهای کرج، لتیان، لار و اخیراً ماملو از یک طرف و گسترش اراضی کشاورزی و برداشت آب از رودخانهها، امروزه دیگر تقریباً این دریاچه به پوستهی نمکی خشک در تمام فصول تبدیل شود. تجارب بینالمللی نیز در این خصوص بسیار است و طرحهای آبی در حوضهی دریاچهی آرال و عواقب زیستمحیطی آن در کشور شوروی سابق میتواند عبرت خوبی برای مقایسه باشد»*
به نظر شما امروز چه باید کرد ؟ آیا باید بنشینیم و شاهد مرگ تدریجی گونه های ارزشمند جانوری و گیاهی و تخریب میراث تاریخی و از میان رفتن منابع حیاتی کشور به دنبال آبگیری این سد های بی خاصیت باشیم؟ اگر چنین است ، دیر نخواهد بود روزی که « آن روز مبادا » بیاید و گزارش های تخریب آثار تاریخی منطقه به دنبال رطوبت ناشی از سد سیوند و ویرانی کامل میراث ارزشمند منطقه از رسانه های گروهی پخش شود و آن هنگام به راستی کاری جز سوگواری ملی برای آن چه که از کف داده ایم از دستمان برخواهد آمد؟
--------------------------
*برای آگاهی بیشتر به تارنماهای « مهاربیابان زایی » ، دیده بان زمین » و « دوستداران حیوانات و محیط زیست » نگاه کنید.