دریاچه ارومیه
سروده ای زیبا با صدای سراینده بانو هما ارژنگی را در اینجا بشنوید
دریاچه غمین/span>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>
تازه ترین سروده استاد ادیب برومند
دریاچهای غمین که ارومیّه نامِ اوست
بس شِکوه از زمین و زمان در پیامِ اوست
نالان زِ روزگار و زِ ابنای روزگار
باشد چنان که لعن و هجا در کلامِ اوست
گوید که روزگار به من بس جفا نمود
وین نی عجب که جور و تعدّی مرامِ اوست
لیکن سزد که لعنت و نفرین کنم نثار
بر آن کسی که تیغِ من اندر نیامِ اوست
آن کو نگاهبانِ من و حافظِ من است
آن منبعی که قرعه دولت به نامِ اوست
مجلس رهِ مسامحه پیمود و همچنان
دولت که سرخْ باده غفلت به جام اوست
وینک منم که فاجعه سازد فنای من
سخت آنچنان که جمله فجایع غلامِ اوست
آری حیاتِ خلقِ ارومیّه در جهان
وابسته حیات و رهینِ دوامِ اوست
از من به عزم و همّت هر آذری درود
آن کو هماره توسنِ اقبال رام اوست
شاید که از حمیّتِ آنان شود پدید
انگیزهای که راهگشای قوام اوست
باید شوند بهر ارومیّه چارهساز
آن چارهای که درخور قدر و مقام اوست
دریاچه ارومیه
تازه ترین سروده با نو هما ارژنگی
آی آذربایجانم
آذر تابان و رخشان
ای کهن مُلک دلیران
قلعههایت سرفراز و
قلههایت آسمانسا
دشتها و درههایت
پُر فروغ و سبز و زیبا
چشمههایت گرم و جوشان
رودهایت تا جهان بر جا، خروشان
می کشد پَر، مرغ جانم
سوی آن آذر گسشب سربلندت
سر نهم بر خاک و آن گه
رو کنم بی تاب
بر دریاچه پاک و سپندت
ادامه مطلب ...
ستار خان، سردار ملی
سروده ای پرشور با صدای بانو هما ارژنگی را در اینجا بشنوید
فردوسی
سروده: شاعر ملی استاد ادیب برومند
به باژ توس
طفلی زاد از مادر
نژادش همچو قلبش پاک
همانا تحفه افلاک
ببالید اندر آن آبادی و شد سروری
با طبع آتشناک
به پویش رهروی چالاک
به کار کشتورزی بود دهقانی به ناز و نعمت آسوده
به ناپاکی و ناپاکیزگی دامن نیالوده
به دانش جان و دل بسته
زهر آلودگی رسته
پس از دیرین زمانی کوشش و تحصیل دانشها
تفکر در زبان و پرسش اوضاع و کاوشها
چو شیری با غرور شیرمردان
از کنام خویش بیرون شد
ز وضع خاستگاهش دل پر از خون شد
بغرّّید از سر خشمی که او را چاره جوی ناروائی کرد
مصمم در طریق رهگشایی کرد
بخواند از دفتر پیشینیان
راز دلاورمردی و گردنفرازی را
ز احوال نیاکان راه و رسم بی نیازی را
بر آن شد تا به جسم ملتی افسرده جان بخشد
به روح مردی محنت زده تاب و توان بخشد
بگیرد انتقام از دشمن ایران
بپاسازد بنایی نو به روی خانهای ویران
قلم بگرفت وآغاز سرودن کرد
ادامه مطلب ...
خلیج فارس
سروده: استاد فخرالدین سورتیجی
در اندلس عربی گفته بود با دگران / که این خاک جاودانه به ما ارزانیست
ولی چو مُلک گذاشتند و باز میگشتند / یکی بگفت: نگفتم که این رجزخوانیست
چو خاک، خانه خون است و بستر فرهنگ/ چه جای امر امیری و حکم سلطانیست
به آن فرنگی نقشه نگار هم گویید: / که جعل نام ز ترفندهای شیطانیست
به رغم میل تو و تازیان دولتشهر / خلیج فارس، همیشه خلیج ایرانیست
خلیج فارس
سروده: قطبی
خلیج پارس، خلیج عرب نخواهد شد/ ز خاک پارس دمی منشعب نخواهد شد
نه هر که گوید حلوا، دهان کند شیرین / دهان لذیذ به لفظ رطب نخواهد شد
جواب یاوهسرایی به غیر تو دهنی / نصیب مردم دور از ادب نخواهد شد
ز خاک کشور ایران، خصوص خطه پارس / نصیب دشمن آن یک وجب نخواهد شد
خلیج فارس
سروده: استاد نواب صفا
ای خلیج فارس، جاویدان تویی / مظهر ایرانی و ایران تویی
اشک ما خود قطره دریای توست / تا سری داریم خاک پای توست
صخره تو پیکر پولاد ما / ای وجودت مایه ایجاد ما
شوری آب تو اشک شور ماست / موجهایت موج شوق و شور ماست
نیگذاریمت جدا از ما شوی / تا جهان باقیست کی تنها شوی؟
تا تن تو پارهای از جان ماست / پاره بی تو پیکر ایران ماست
بی تو هرگز مادر ایران مباد / زنده در ایران زمین یک تن مباد!
بنی آدم اعضای یکدیگرند
که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار
دگر عضوها را نماند قرار
تو کز محنت دیگران بی غمی
نشاید که نامت نهند آدمی
فرشکرت* نامه
فرشید ابراهیمی
بار دیگر خواهد رویید، شاخهی زروان بر تنهی استوار بیکرانگی در آستانهی فرشکرت بار دیگر خواهد برخواست، نَوای سُمِ سُتورِ فرشکرتکرداران در آستانهی فرشکرت بار دیگر خواهند خفت، ماران دوش ضحاک در بند چکاد دماوند در آستانهی فرشکرت اما در این آستانهی زمانمند آیا؟… اما در این آستانهی فرشکرت آیا؟ آمدنت را امیدی هست؟!
نیایش نوروزی
را با صدای بانو هما ارژنگی در اینجا بشنوید
ای واژگون سازنده دلها و دیدهها
ای گرداننده روزها و شبها
ای دیگر سازنده بودنها و تواناییها
دیگرگون ساز بودنمان را به بهاری بودنها
*
الا ای اهورای با فر و جاه/ به فرمان تو تابش هور و ماه
در این روز نو از مه فرودین / به آیین جمشید فرخنده دین
بگردان دل و دیدهام از گناه / بیاموزم از نو دگرگونه راه
روان مرا از غم آزاد کن /بهین روزیام بخش و دلشاد کن