اتحادیه انجمنهای علمی دانشجویان باستان شناسی:
سخنان خوشنویس درباره آرامگاه کوروش خیالبافی است و پایه علمی ندارد
به تازگی، رئیس پژوهشگاه سازمان میراث فرهنگی و گردشگری، احمد خوشنویس، در مصاحبه با خبرگزاری ایسنا گفته است که یکی از اولین برنامههای کاری او جستوجو برای «یافتن بقایای جسد کوروش بزرگ» در پاسارگاد است. وی گفته است که کورش به دست قوم «هون» کشته شده و برای حمل پیکرش به پاسارگاد حتماً باید آن را مومیایی کرده باشند. همچنین گفته است که پلان آرامگاه کورش از آرامگاههای مصری اقتباس شده و مقبره موجود در بالای آرامگاه یک «مقبرهی کاذب» است و «اگر احیانا جسدی از کوروش وجود داشته باشد، ممکن است در سردابهای زیر این مقبره و حدود 35 متری عمق زمین باشد.» در پاسخ به این سخنان احمد خوشنویس، اتحادیه انجمنهای علمی دانشجویان باستان شناسی با انتشار بیانیهای به اشتباهات فاحش علمی در سخنان این مقام مسئول درباره یک «شخصیت تاریخی و محوطه میراث جهانی» که آشکارا با دستاوردهای دانش باستانشناسی منافات دارد اشاره کرده و توضیحاتی کارشناسی را ارائه نموده است. در بیاننامه اتحادیه انجمنهای علمی دانشجویان باستان شناسی که نسخهای از آن برای انتشار به « ایراننامه» سپرده شده، آمده است:
امروز، هر دانشجوی باستانشناسی، تاریخ و حتی مرمت و معماری میداند که اولین اشارهها به «هونها» در چشمانداز تاریخی ایران و آسیای میانه به اواخر دورة اشکانی و اوایل دورة ساسانی باز میگردد و کورش بزرگ به هیچ روی به دست هونها کشته نشده است. دربارة چگونگی درگذشت کورش در 530 قبل از میلاد روایات گوناگونی در دست است. بنابر یکی از روایات که هرودت نقل کرده است، کورش به دست «ماساژتها» کشته شده است. البته خود هرودت هم ضمن نقل فرجام کورش اذعان میدارد که یکی از چندین روایت موجود که به نظرش درستتر بوده را نقل کرده است. کتسیاس، دیگر مورخ یونانی، شرح میدهد که کورش در جنگ با «دربیکها» ابتدا زخمی و سپس کشته شده است. استرابو روایت میکند که کورش بر «سکاها» چیره گشت. او از مرگ کورش در این جنگ چیزی نمیگوید. کِسنفُن هم از درگذشت طبیعی کورش در پارس خبر داده است. اما شگفت اینجاست که آقای خوشنویس، از رازی سخن به میان آوردهاند که تمام تاریخنگاران باستان از آن بیخبرند!
نکته دیگر، مسألة اقتباس نقشة آرامگاه کورش از آرامگاههای مصری است. باید یادآور شد که تا پیش از این، پژوهشگران و متخصصان به اقتباس پلان آرامگاه کورش از قبور خرپشتهای سیلک کاشان، معماری اورارتو و یا زیگوراتهای عیلام و میانرودان اشاره کرده بودند اما اقتباس نقشة آرامگاه کورش از مقابر مصری که بعد از دورة زمامداری کوروش – یعنی در دورة کمبوجیه- به تصرف ایران درآمده سخن شگفتی است که آقای خوشنویس بیان داشتهاند. از سوی دیگر، مفاهیمی چون «مومیایی»، «قبر کاذب» و «گور سردابهای در عمق 35 متری زیرزمین» همه از موضوعاتی است که نمونه و سابقهای در فرهنگ ایرانی دورة هخامنشی –و یا قبل و بعد از آن- ندارد و در مدارک باستانشناختی مشاهده نشده است.
فقط برای یادآوری به ایشان این توضیح ضروری است که تمام مورخین دوران باستان اظهار کردهاند که اسکندر مقدونی پس از تصرف شهربانی پارس برای ادعای احترام به آرامگاه کورش به پاسارگاد رفت، اما مشاهده کرد که قبل از او به مقبره دستبرد زدهاند و جسد کورش نیز از میان رفته است. اسکندر، بنا بر روایات مختلف، میز زرین، تابوت و سپر چرمینی در درون همان اتاقکِ بالای آرامگاه که آقای خوشنویس آن را «قبر کاذب» نامیدهاند، مشاهده کرده که خود نشانههای آشکاری از حقیقی بودن بنای آرامگاه است. اما حکایتِ «قبر سردابهای در عمق 35 متری زمین» از آن سخنانی است که با هیچیک از معیارهای تاکنون شناختهشدة دانش ما از دورة هخامنشی سازگاری ندارد و تاکنون هیچ محققی چه هخامنشیپژوهان ایرانی و یا باستانشناسان و ایرانشناسان غیر ایرانی که حرفشان در مجامع علمی بینالمللی قابل اعتنا باشد در این باره طرح بحث نکردهاند؛ بنابراین، شایسته است در پیشگاه دوستداران و علاقمندان میراث فرهنگ بشری و بخصوص به دلیل اهمیتی که کوروش هخامنشی به عنوان یک شخصیت بسیار مهم در تاریخ ایران و آسیای غربی دارد و شماری از علما و فضلای معاصر همچون علامه طباطبایی نیز وی را «ذوالقرنین» مذکور در قرآن کریم دانستهاند، از طرح سخنان بیپایه در این باره پرهیز شود؛ یا آنکه پیش از طرح چنین مباحثی در رسانههای جمعی، ابتدا در مجامع علمی-تخصصی درباره آن سخن گفته شود و افراد غیرمتخصصی همچون آقای خوشنویس نیز از اظهار نظر در این باره خودداری نمایند. ایشان در توضیحی که در مورخ 17/6/1389 بر مصاحبه نخستشان دادهاند، صحبت از یک پورپوزال (طرح پژوهشی) به میان آوردهاند و گفتهاند منظور از ادعای اولشان اجرای آن طرح نبود بلکه صرفاً طرح یک پیشنهاد بود. پرسش این است که آیا ایشان تخصصی در این زمینه دارند، کتاب یا مقالهای در این باره نگاشتهاند؟ و آیا اساساً قائل به این امر هستند که چنین پرسشی از اساس یک پرسش باستانشناختی-تاریخی است و میبایست توسط متخصصان طرح شود؟ آیا به دلیل همین عدم تخصص نیست که ایشان چندین مقولة سادة تاریخی و باستانشناختی را از هم تمیز نداده و با هم درآمیختهاند و نتیجة اشتباه گرفتهاند؟
نکتة دیگری که در سخنان آقای خوشنویس وجود دارد، اعتراف و اذعانِ یکی از مدیران ارشد سازمان میراث فرهنگی و گردشگری به وجود «رطوبت بالا» بهواسطة ساخت سد سیوند در اطراف آرامگاه کورش و دشت پاسارگاد است؛ موضوعی که تا پیش از این، شدیداً از سوی مقامات سازمان میراث فرهنگی تکذیب میشد. علاوه بر اینکه اشتباه بودن ساخت سد سیوند در سخنان آقای خوشنویس –بیآنکه وی قصد چنین اعترافی را داشته باشد- بازتاب پیدا کرده، اخیراً نیز توسط یکی از کارشناسان عالیرتبة کمیتة میراث جهانی در «کارگاه بینالمللی ارتقاء مدیریت منظرهای میراث جهانی» تأیید و بیان شده بود. بنابراین، این سؤال پیش میآید که «چرا مدیریت میراث فرهنگی ما تا این حد از استانداردهای حفظ و صیانت از این مواریث فرهنگی فاصله دارد؟ و آیا علت این امر استفاده از مدیران غیرمتخصص در سطوح گوناگون این سازمان نیست؟»
واقعیت این است که مسؤولان سازمان میراث فرهنگی میبایست بیش از اینکه به فکر «بازسازی پردیس پاسارگاد» یا فرضیهسازیهای غیرعلمی باشند، به مهار رطوبت از طریق کاهش آبهای پشت سد سیوند، یا به ساخت موزهای که قرار بود در پاسارگاد ساخته شود و تاکنون عملی نشده، و یا به حفاظت و نجات اندک بقایای کوشک داریوش که امروز در ساحل دریاچة سد سیوند به حال خود رها شده و در معرض نابودی است، بیاندیشند.
بیان سخنانی بدون پشتوانة علمی، مانند «مومیایی»، «قبر کاذب»، «گور سردابهای در عمق 35 متری» بیش از هر چیز دستاوردهای دانش باستانشناسی را نادیده میگیرد و بدتر از آن، طرح شبهاتی است که برخی اذهان را متوهم میکند و راه را برای تخریب و تجاوز به حریم میراث فرهنگ بشری مهیا میسازد. اکنون باید پرسید که چنین اظهار نظرهایی چرا از سوی باستانشناسان و کارشناسان شناختهشدة باستانشناسی کشور که از جمله متولیان واقعی پژوهش و کاوش و بررسی تپهها، مکانها، محوطهها و یادمانهای تاریخی این سرزمیناند، عنوان نشده و نمیشود؟ و طرح چنین سخنانی چه ارتباطی با چندپارهکردن سازمان میراث فرهنگی و انتقال پژوهشکدة باستانشناسی کشور از پایتخت به شهرستان مرودشت دارد؟
با درود،
به این خبر از دو جنبه میتوان نظر افکند و هر دو جنبه نیز خواننده بیطرف را به تحسین اتحادیه علیمی انجمن های دانشجویان باستان شناسی وامیدارد.
یا اینکه این نوع استدلال اتحادیه دانشجویان باستان شناسی درست است ( نوشته آنها دستکم از حیث استدلالی بی مغز نمینماید) که پس بایستی به شهامتشان آفرین گفت. شهامت از این نظر که گفته آقای خوشنویس برای خیلیها که بدون داشتن آگاهی درست تاریخدوست هستند بسیار خوشآیند بود و نوشته اتحادیه دانشجویان نمیگذارد که به دیدن خواب رویایی شیرین خود ادامه دهند.
یا اینکه استدلال اتحادیه دانشجویان باستان شناسی درست نیست که پس باید به زودباور نبودنشان آفرین گفت که بلافاصله برای روشنتر گشتن ماجرا به طرح پرسش پرداختند و راه مباحثه را پیش گرفتند.
امروزه راههای گوناگونی برای اسکن کردن نقشه ساختمانهای مدفون در زیر خاک وجود دارند که بهره برداری از این راهها شاید بتواند تا حد زیادی پیش از لزوم به خاکبرداری و احتمالا صدمه زدن به محیط آرامگاه که جزو میراث جهانی بشمار میرود، مسائل را روشنتر کند.
نوشته خوبی بود و نمیدانم که به این ایرادات پاسخی کارشناسانه داده شده یا نه.
موفق و پیروز باشید.