درود فردوسی
سروده بانو هما ارژنگی
بزرگا، سرم
سوده بر خاک تو / بر آن
خوان گستردهی پاک تو
تو دادار دانا و بخشندهای / به هر راز پنهان تو دانندهای
تویی آن که جان و روان آفرید /زمین
و بلند آسمان آفرید
تن ناتوان را توان آفرید /سخن
گفتن اندر زبان آفرید
کنونم سخن باشد از مهتری/ که تاج سخن را بود گوهری
یکی گوهر شاهوار ثمین /که باشد بر او تا ابد آفرین
حکیم خردمند روشنروان /همان
پیر دهقان پاکیزه جان
که تخم سخن را پراکنده کرد / زبان دری را ز نو زنده کرد
گل و گیاه در شاهنامۀ فردوسی*
دکتر بهرام گرامی**
در بادی امر کمتر انتظار میرود که در شاهنامۀ فردوسی، این تاریخ اساطیر و حماسی ایران باستان و عرصۀ دلاوریهای جنگآوران این سرزمین، تا این حد سخن از گل و گیاه رفته باشد. امّا نوشتار حاضر گُواهی است در آستین که چگونه حکیم توس با ظرافت طبع و باریکبینی تشبیهات و استعاراتِ گلها و گیاهان را برای شرح رویدادها و وصف حال کسان به کار گرفته است. شاهنامۀ فردوسی به کوشش دکتر جلال خالقی مطلق در پی سی سال کوشش و پژوهش در هشت دفتر تنظیم و منتشر گردیده است (1). هدف از انجام این کار سترگ، به نقل از دکتر احسان یارشاطر در مقدمۀ کتاب، این بوده که "متنی استوار از این اثر بلندپایه، هرچه درستتر و نزدیکتر به سخن اصلی فردوسی، در دسترس خواستاران قرار گیرد." در پیشگفتار این شاهنامه توسط مصحّح آمده: "از میان چهل و پنج دستنویس ... دوازده دستنویس اصلیاند که ما اختلاف آن ها را در زیر صفحات دقیقاً ثبت کردهایم. گروه دوم سه دستنویساند که با ترجمۀ عربی بنداری دستنویسهای غیر اصلی را میسازند... ما در تصحیح شاهنامه از یکسو دستنویس فلورانس 614 را که فعلاً کهنترین و معتبرترین دستنویس ماست، در نیمۀ نخستین کتاب اساس تصحیح قرار دادیم، ولی از سوی دیگر از آن پیروی چشم بسته هم نکردیم و ضبط دستنویسهای معتبر دیگر را بیاعتنا نگذاشتیم ... بار متن تصحیح شده را بیش از نود درصد دستنویس اساس [فلورانس 614] و سه چهار دستنویس دیگر میکشند."
ادامه مطلب ...تصویر ماهوارهای از زمین ورزش جزیره ایرانی بوموسو
( ابوموسی/ Abu Musa )
برگرفته از: Google Earth
ایران، ایرانی و ایرانیت !
علی رضا میرزایی*
بحث پیرامون هویت ایرانی دارای ظرایف و دقایقی است که آشنایان به تاریخ و حتی متخصصان آن نیز ممکن است از بعضی از آنها بیاطلاع باشند. اتفاقاً همین نکات ظریف و در ظاهر کماهمیت میتواند منشاء نتیجهگیریهای اشتباه و در بعضی موارد کاملاً خلاف واقعیت گردد. لذا در این مقاله به صورت مختصر به بررسی هویت ایرانی با تعاریفی جدید در قالبی کهن خواهیم پرداخت. ایران، ایرانی و ایرانیت در نزد مردم ناآشنا به تاریخ و تمدن و فرهنگ منطقه، دارای یک معنی، و در نزد آشنایان به تاریخ و فرهنگ این منطقه، دست کم دارای دو معنی میباشد. در تعریف اول معنی ایران (در افکار عمومی مردم عادی جهان و متأسفانه برخی از خود مردم ایران) تنها مترادف جغرافیای سیاسی است که کشور ایران نامیده میشود و ایرانی به کلیه ساکنان این جغرافیا گفته میشود و ایرانیت مفهوم فرهنگی و تمدنی متعلق به این حوزه جغرافیاست. این تعریف آشکارا دارای تناقض میباشد. اگر ایرانی فقط به ساکنان کشور ایران اطلاق شود و ایرانیت فقط در محدوده فرهنگی این جغرافیا تعریف گردد آنگاه نمیتوان ابنسینا را که زادبوم (بخارا) او فرسنگها از کشور ایران فعلی دور است، ایرانی نامید. همچنین است برای مولوی، رودکی و ناصرخسرو و ابوریحان بیرونی و سایر شعرا و دانشمندان و بزرگانی که همه جا ایرانی خوانده میشوند. در پاسخ به این تناقض، گهگاه پاسخهایی عامیانه و حتی فکاهی شنیده میشود.
تخریب حریم منظری تنها موزه بابل
و مجموعه خانههای تاریخی آقاجانسب
هنوز داغ تخریب گرمابه میرزا یوسف، پل محمد حسنخان، مسجد جامع بابل، بافت تاریخی 130هکتاری بابل و تکیه معلم کلا بر جگر سوختۀ این شهر فراموش نشده است که گزارشهایی تازه از تهدیدی دیگر برای یکی از آثار ملی این شهر به دستمان رسیده است! این بار شهرداری و شورای شهر بابل در اقدامی غیر قانونی حریم منظری دو اثر تاریخی-فرهنگی، که به ثبت ملی نیز رسیده و هرکدام نماد و شناسنامهای برای مردم این دیار است را خدشه دار کرده و در حال از بین بردن آن هستند. به گزارش علیرضا صادقی امیری از سازمان مردم نهاد «انجمن جوانان سپید پارس»، شهرداری و شورای شهرستان بابل برای ساخت ساختمان جدید شورای شهر بابل در حریم درجه یک از دو بنای تاریخی این شهر یعنی تنها موزۀ بابل، (شهرداری سابق و نخستین بلدیه بارفروش که در سال 1308 بنا گردید) و مجموعه خانههای تاریخی آقاجانسب (مربوط به میانۀ دوره قاجاری)، حریم منظری این دو اثر را تخریب میکنند. بنا به اعلام اداره میراث فرهنگی این شهرستان، ارتفاع مجاز و قانونی برای حریم منظری این دو بنای در دست ساخت 7 متر (دو طبقه بر روی پیلوت) است که تاکنون شهرداری تا 11متر آن را بالا برده است. اداره میراث فرهنگی شهرستان نیز علیه این اقدام خودسرانه شکایتی را به دادستانی کل و فرمانداری ارسال کرده است، گرچه فرمانداری دستور تخریب طبقات اضافی ساختمان را داده است، اما شواهد نشان از ادامه روند ساخت و ساز دارد. اداره میراث فرهنگی بابل در دو سال گذشته چهار شکایت علیه شهرداری و شورای شهر به خاطر شکستن قفل و در موزه بابل، تخریب تاق چشمه پل محمدحسنخان، تخریب گرمابه تاریخی میرزا یوسف، تخریب بافت تاریخی و جعل مجوزهای ساخت، داشته است.
نبرد شاه اسماعیل یکم با شیبکخان ِ ازبک
بررسی یکی از دیوارنگارههای کاخ چهلستون در اصفهان
شاه اسماعیل یکم در میانهی دیوارنگاره
ایراننامه- شیرین کسرایی: قدمت کاخ چهلستون به دوران صفوی بازمیگردد؛ آن زمان که شاه عباس صفوی برای پذیرایی از میهمانان و سفرای خارجی و عقد قراردادهای مهم با دولتهای اروپایی، این کاخ را بنا نمود. هسته اصلی کاخ شامل تالار میانی و غرفههای چهار گوش است و بخشهای دیگر همچون ایوان ستوندار، ایوان آیینه، دو استخر در بخش شرقی و غربی آن دیده میشوند. در تالار مرکزی چهلستون، شش تابلو نقاشی به چشم میخورد که عبارتند از:
ادامه مطلب ...قلم گوش کن ! آنچه می توانی بنویس !
میراث فرهنگی و طبیعی اصفهان درو شده است!
ایراننامه- معصومه شهباز: از چهره این روزهای اصفهان گفتن، هم دشوار مینماید ، هم آسان. دشوار از آن جهت که بیان گزندهای وارد آمده بر پیکره این شهر-موزه از سویی سبب دلسردی مدیران رسانههای چاپی از انتشار حقایق شده و از سویی دیگر بساط انزوای روزنامهنگاران میراث فرهنگی و طبیعی را گسترانده است. بیتردید تشریح بیشتر در این مورد، فایدهای جز سانسور ندارد، بلایی که چون موریانه، خورهی جان و روح رصدگران میراث شده است. اما از باب آسانگفتن از سیمای این روزهای اصفهان هم که وارد بشویم -گرچه نوشتناش به دلایلی که گفته شد دشوار است- تا بخواهی از بس که این منظر هویدا و عریان است، زبان لال را هم به سخن وامیدارد. حالا حکایت من، حکایت همان لال است، با این وجود به قلم میگویم تا بنویسد. نه اینکه قلم هر آنچه که من میگویم، مینویسد بلکه آنچه میتواند، مینویسد. پس از من ِ راوی لال زبان، بگذرید که شاید قلم کمرنگ مینویسد!
آینده گردشگری در لارستان و شهر اِوَز
دکتر محمود دهقانی
با پیشینه لارستان کهن، شهر نوپای اوز (EVAZ) در ۳۴۰ کیلومتری شیراز با داشتن بازرگانان، باستانشناسان، معماران، مهندسان، پزشکان، نویسندگان و شعرا و همه بزرگانی که در آغوش خود پرورانده به همراه جوانان آیندهنگر و کوشا، در آیندهای نزدیک یکی از شهرستانهای زیبا و پیشرفته لارستان در استان فارس خواهد شد و از سراسر ایران گردشگران را به دیدن خود خواهد آورد. اما برای پذیرش گردشگر و گسترش گردشگری در شهر اوز و سراسر لارستان، نیاز مبرم به زیرساختهای استوار و سر و سامان دادن به تسهیلات از یک سو و از سویی امنیت پایدار، بازسازی ساختمانهای تاریخی، ساختن جادههای میانهدار و برجسته کردن جاهای دیدنی است. این کار در گذر از همت شهروندان دور و نزدیک شهر اوز و سراسر لارستان به فشار پی در پی بر دولت برای پشتیبانی نیازمند است. پیشرفت شهر نباید سطحی باشد. باید پیشروی شهر با آینده نگری در گذر روزگار بتواند نشانههای فرهنگ بومی خود را نشان دهد. برای آینده صد ساله یک شهر باید نقشه راه داشت. فرجام درست این کار در گرو گماردن کارشناسان بومی و آگاه است. از کارشناسان شهرهای زیبایی چون کرمانشاه، سنندج، تبریز، شیراز و اصفهان و حتا شهرهای کشورهای همسایه و فرامنطقه ای نیز میشود بهره گرفت. اما بهرهگیری از دیگران نباید فرهنگ بومی و شناسنامه شهر را مخدوش و به تباهی بکشاند.
در قصر جمیلان
تاریخ زیر تلی از خاک فراموش خواهد شد
ایراننامه- شاهین سپنتا: سرای تاریخی چنبلان مشهور به «قصر جمیلان» از آثار دوره صفوی است که بنیان آن به دوران ساسانی بازمیگردد و اکنون به خاطر بیتوجهی سازمان اوقاف و سازمان میراث فرهنگی وضعیتی روی به ویرانی دارد. این بنا بازمانده از قصر چنبلان است که در محله تاریخی چنبلان یا سنبلان یا سنبلستان اصفهان قرار داشت. این محله پیش از اسلام از روستاهای منطقه «سپاهان» بود. در دوره پس از اسلام با بزرگتر شدن سپاهان، این روستا یکی از محلههای اصفهان به شمار رفت و به دنبال محصورشدن شهر، در داخل حصار شهر قرار گرفت. سرگذشت «قصر چنبلان» یا «جمیلان» به دوران ساسانیان بازمیگردد که خسرو پرویز (۵۹۰ -۶۲۸ م) پادشاه ساسانی، قصری باشکوه و زیبا برای همسرش «شکر اسپهانی» در این محل ساخت. نظامی گنجهای، داستان دلبستگی خسرو پرویز به شکر را در منظومه «خسرو و شیرین» زیر عنوان «شنیدن خسرو، اوصاف شکر اسپهانی را» چنین بازگو میکند که در آن زمان در سپاهان بانویی زیباروی، خندهروی، پاکدامن، شیرینزبان و زیرک به نام «شکر» بود که مهمانخانهای داشت: