جشنی به نام «سروشگان» نداریم.
✍ شاهین سپنتا
روز هفدهم هر ماه در گاهشماری خورشیدی ایرانی «سروشروز» نام دارد. در فرهنگ ایران سروشروز به ویژه در فروردینماه از جایگاه ویژهای برخوردار است. سروش، نام یکی از ایزدان (یاران ستودنی پروردگار) به معنی «شنیدن»است که منظور از آن «با جان و دل شنیدن» یا «سراپا گوششدن» برای گوش سپردن به پیام آفریدگار است.
سروش، یار دیرین ایزدمهر است و «مهر و پیمان» میان مردمان و مهر و پیمان با پروردگار را میپاید. سروش، مردمان را به باژگرفتن و ستایش پروردگار فرامیخواند.
سروش مردمان را فرامیخواند تا همه تن گوش شوند و پیامش را که بیداری درون است، بشنوند. سروشباژ، سپاس و درود پروردگار است که مردمان در هنگام بامدادان که خروس (پیک سروش) بانگ برمیآورد، پس از بیدارشدن و پادیاب (دستنماز) بر زبان جاری میکنند.
از آیینهای این روز نیک و فرخنده، باژگرفتن (زمزمهکردن و به آرامی نیایشخواندن) در نیایشگاه، گستردن خوان و باژگرفتن در هنگام خور و نوش، و سپاسمندی از دادههای اهورایی است. در کتاب پهلوی «بندهش» از گل «خیری سرخ» ویژه سروش نام برده شده است.
نمونههایی از این باژ(واژ)گرفتن را در بخشهایی از اوستا همچون «سروشباژ»، «سروشیشت سرشب» (هر شب پیش از خواب خوانده میشود)، و «سروشیشت هادخت»، میتوان یافت.
اگرچه در متون کهن که به جشنها و آیینهای ایرانی پرداختهاند به اهمیت سروشروز به ویژه در فروردینماه پرداخته شده است، ولی در هیچ کدام از کتابها همچون آثارالباقیه، التفهیم، زیجسنجری، روضه المنجمین و... واژه «سروشگان» وجود ندارد.
«سروشگان»، واژهای ساختگی است که چندسال پیش برای نخستینبار نویسنده کتاب «راهنمای زمان جشنها....» بر وزن تیرگان و مهرگان و... آن را برساخته است و از راه همان کتاب، در وبگاهها و نشریات رایج شده است، ولی پشتوانه تاریخی و واژهشناسی ندارد.