ایران نامه

ایران نامه، پایگاه آگاهی رسانی میراث فرهنگی و طبیعی ایران و جستار های ایران پژوهی

ایران نامه

ایران نامه، پایگاه آگاهی رسانی میراث فرهنگی و طبیعی ایران و جستار های ایران پژوهی

میله گل سرخ


ریشه‌ها و پیوندهای فرهنگی

جشن بهاری میله گل سرخ در مزار شریف

پژوهش و نگارش: شاهین سپنتا



برافراشتن درفش یا علم در میله گل سرخ مزارشریف



میله گل‌سرخ، یکی از آیین‌های بهاری مزارشریف در شمال افغانستان است که همه ساله همزمان با نوروز، آغاز می‌شود و تا 40 روز ادامه دارد. شیوه امروزین برگذاری این آیین، نمایی مذهبی دارد از این روی برخی آن را آیینی برخاسته از سنت‌های مذهبی می‌دانند. این نگارنده با بررسی آیین‌های مشابه در ایران زمین می‌کوشد تا به نمایی روشن‌تر از ریشه‌های تاریخی و فرهنگی «میله گل سرخ» دست یابد.

نگاهی به بلخ کهن و مزارشریف

شهر کهن بلخ در شمال افغانستان کنونی و در نزدیکی رود جیحون یا «آمودریا» قرارداشت.بلخ کهن، شهری آباد با دیوارهای بلند دفاعی، دروازه‌ها، برج‌ها، محله‌ها، بازارها، مدرسه‌ها، نیایشگاه‌ها و مزارهای مختلف بود.1

برپایه روایات ایرانی، شهر بلخ را که زیبا (اوستایی: srira) لقب یافته بود، لهراسب بنا کرد و آن را تختگاه خود ساخت.2

به روایت بُندهش، بلخ چهارمین شهر زیبایی است که اورمزد آفریده است و از دیرباز درفشی نامدار داشته است:

«چهارم، بلخ بهترین سرزمین آفریده شد. نیکو به دیدار؛ مردم آنجا درفش کوشایی دارند. او را پتیاره سوراخ پیش آمد، خانه را سوراخ فراز گیرد، فرو ریزد.»3

 

 در اوستا، وندیداد، فرگرد یکم، بند هفت، نیز به دیرینگی سرزمین بلخ و درفش آن اشاره شده و از بلخ با عنوان «زیبای افراشته درفش» نام برده شده است و در برابر آفرینش سرزمین بلخ، اهریمن جانوری اهریمنی به نام «برَوَرَ» را می‌آفریند که برخی آن را «موردانه کش» دانسته‌اند4 و شاید منظور «موریانه» باشد: «چهارمین سرزمین و کشور نیکی که من -اهورامزدا- آفریدم، بلخ زیبای افراشته‌درفش بود. پس آنگاه اهریمن همه‌تن مرگ بیامد و به پتیارگی، برَوَرَ را بیافرید.»5   

دقیقی نیز در شاهنامه فردوسی به اهمیت جایگاه بلخ و نیایشگاه مشهور آن «نوبهار» نزد ایرانیان اشاره نموده و با تشبیه بلخ به مکه از این شهر به عنوان مهم‌ترین کانون ایران کهن یاد می‌کند:

چو گشتاسپ را داد لهراسپ تخت / فرود آمد از تخت و بربست رخت

به بلخ گزین شد، بدان نوبهار/ که یزدان‌پرستان بدان روزگار،

مرآن خانه را داشتندی چُنان / که مر مکّه را تازیان این زمان

بدان خانه شد شاهِ یزدان‌پرست / فرود آمد آنجا و هَیکل ببست6

 

نوبهار (در سانسکریت:ناواویهارا به معنی معبدنو) نامبرده شده در سخن دقیقی،در اصل همان آتشکده «آذرنوش» یا «نوش‌آذر» زرتشتی در سه کیلومتری جنوب شهر بلخ کهن است که سپس به نیایشگاه بودایی نوبهار تبدیل شد. نیایشگاه نوبهار پس از اسلام در زمان معاویه به دستور «قیس بن هیثم سلمی» والی خراسان در هنگام شورش مردم بلخ ویران شد و در دوران خلافت هارون الرشید به دستور «فضل برمکی»در جای آن مسجدی بنا شد و سپس در دوران سامانیان نوبنیاد شد و به نام «مسجد نُه‌گنبد» یا «مسجد حاجی‌پیاده» معروف شد ولی سرانجام توسط چنگیزخان مغول دوباره ویران شد و امروزه بجز چند ستون ویران از آن بنای ارجمند چیزی باقی نمانده است.7 

ویرانه‌های مسجد نُه گنبد

 به روایت شاهنامه، نوش آذر پسر چهارم اسفندیار، «گنبد آذر» یا آتشکده ای را بنیاد نهاد که گمان می‌رود همان آتشکده آذرنوش یا نوش‌آذر باشد:

 

پسر بُد مَرو  را گزیده چهار / همه خوب روی و نَبرده سوار ...

چهارمش را نام نوش آذرا / نهادی کجا گنبد آذرا 8   

در روایات ایرانی، زرتشت دین خود را در بلخ بر مردم و گشتاسب کیانی آشکار کرد؛ در بلخ در آتشکده آذرنوش یا همان نوبهار به دست سپاهیان ارجاسب توراتی کشته شد، و به احتمال زیاد در بلخ به خاک سپرده شد:

 

سپاهی ز ترکان بیامد به بلخ / که شد مردم بلخ را روز تلخ!
شهنشاه لهراسب را پیش بلخ / بکشتند و شد روز ما تار و تلخ!
وُ زآنجا به «نوش آذر» اندر شدند / رَد و هیربد را همه سر زدند
زِ خونشان فروزنده آذر بمُرد / چُنین بدکُنش خوار نتوان شمرد!9

 

در نوشته‌های پهلوی چون دینکرد پنجم و بسیاری از نوشته‌های معتبر اسلامی، آمده است که بلخ نه‌تنها بر فلات ایران و میان‌رودان، تاثیر فرهنگی داشته، بلکه در بسیاری از رخدادهای سیاسی مهم این سرزمین‌ها نیز نقش برجسته‌ای را بازی کرده است.

در نوشته‌های اسلامی چون « تاریخ الامم و الرسل و الملوک» اثر تبری، «تاریخ بلعمی»، «فارس‌نامه» اثر ابن‌بلخی، «تاریخ گزیده‌« اثر مستوفی، «مآثر الملوک» اثر خواندمیر، «نزهه‌القلوب» اثر مستوفی و «شاهنامه‌ ثعالبی»، از بلخ به عنوان »یک سکونت‌گاه از روزگار نخستین فرمان‌روای پیشدادی»، نام برده شده است.

همچنین، تبری، بلعمی و ثعالبی، از تمرکز و توجه بالای فرمان‌روایی از روزگار «کی‌قباد کیانی» در بلخ سخن به‌میان آورده‌اند.

ار سوی دیگر، «ابوریحان بیرونی» نیز در «آثارالباقیه»، کلدانیان یا همان فرمان‌روایان نوبابلی را کارگزاران کیانیان یا پادشاهان بلخ می‌داند.10       

بلخ که دیرزمانی یکی از مهم‌ترین کانون‌های فرهنگ ایرانی و پایگاه دین‌های زرتشتی و بودایی بود، در گذر تاریخ بارها به دست مهاجمانی همچون عرب‌ها و مغول‌ها ویران شد اما دوباره آباد شد اما سرانجام پس از تاخت و تازهای فراوان و ویرانی شهر، مردم از آن کوچ کردند و بلخ به شهری خالی و خاموش تبدیل شد. سپس در شرق بلخ کهن، روستای «خواجه خیران» به شهری تازه‌بنیان به نام «مزار شریف» مشهور شد. ویرانه‌های بلخ کهن در فاصله ۲۰ کیلومتری از مزار شریف مرکز ولایت بلخ واقع است.

این شهر را از آن روی «مزار شریف» می‌خوانند که به باور مردم، علی بن ابی‌طالب پسر عمو و داماد پیامبر اسلام در «مسجد کبود»  این شهر -یکی از بناهای شکوهمند بازمانده از دوران تیموریان- که به نام‌های «روضه شریف»، «روضه سخی» یا «مزار سخی» نیز مشهور است، به خاک سپرده شده‌ است. اگرچه بر بنیان روایت‌های مستدل و دقیق‌تر و باور بسیاری از مسلمانان، جای خاکسپاری او در شهر نجف اشرف در کشور عراق قرار دارد. امروزه برخی از پژوهشگران بر این گمان هستند که این بنا آرامگاه زرتشت است.11

 

مسجد کبود در مزار شریف

 

آیین نوروزی میله گل سرخ در مزار شریف

همه‌ساله به هنگام نوروز،مردم به مزارشریف می‌آیند و با برگذاری «میله گل سرخ» نوروز را جشن می‌گیرند. میله (mi.laدر گویش مردم افغانستان به معنی تفریح و گشت و گذار گروهی، گُل‌گشت، بزم و سرور و جشن است و منظور از گل سرخ نیز گل‌های سرخ شقایق است که در آن زمان دشت را فراگرفته است.12

در مزار شریف، برافراشتن یا بالا‌کردن جنده13 (jan.da /جهنده/ ژنده/ درفش/ بیرق: عَلمَ پوشیده از پارچه‌های رنگی)14حضرت علی معروف به «جنده سَخی» به بلندای ۲۰ متر، به معنای آغاز رسمی جشن نوروز است و تا 40 شبانه روز ادامه می‌یابد و با پایین‌کردن درفش یا جنده علی در تاریخ ده ثور (دهم اردیبهشت‌ماه) پایان می‌یابد.15

«مولوی عبدالولی انصاری» یکی از مسئولان مسجد کبود معتقد است: «... پیش از ایجاد این بنا که مردم به آن "روضه‌شریف" نیز می‌گویند، در محلی به نام «تل‌خیران» که در نزدیکی همین حرم امروزی بود به هنگام نوروز جشنی برگذار می‌شده است. اگرچه در آن زمان بیرق افراشته نمی‌شد، ولی مردم خیمه‌ها آراسته می‌کردند و محفل‌ها آراسته می‌کردند، شیرینی‌خوری‌ها می‌کردند، نان‌ها مصرف می‌کردند و خیرات‌ها می‌کردند...»16

او می‌افزاید: «... یک جایی بود که مردم آنجا جمع می‌شدند. کسی که کور بود بینا می‌شد و کسی که مریض بود شفا می‌یافت … و کسی نمی‌دانست که ]مزار[چه شخصیت است و بالاخره در زمان "سلطان‌ حسین بایقرا" کشف شد که این حضرت علی صاحب است ... در زمان "حبیب‌الله خان" به استشاره بعضی از فضلا از هرات و مثلا شاگردهای مولانا جامی صاحب (عبدالرحمن جامی) و غیره گفتند شما بیرق را بالا‌کنید زیرا که حضرت شیرخدا بیرق‌دار رسول الله است. بعد بیرق را به اینها دادند و این بیرقش تا قیامت باید بلندش کنند. بعد از آن چوب آن را از بخارا خواستند، یک چوب قوی هست که هیچ خراب نمی شود و حالا هم بعد از صد سال هنوز خراب نشده و مورد استفاده هست... در بین مردم منطقه این اعتقاد وجود دارد که بیمارانی که شب نوروز را در روضه (حرم) به سر می‌برند، می‌توانند شفا یابند. بدین سبب امروزه در شب عید نوروز بعضی از بیماران در اتاق‌های مخصوصی که به "شفاخانه" معروف است سکنی می‎‌گزینند...»17

از سخن او چنین بر می آید که آیین برافراشتن درفش در زمانی به فراموشی گراییده بود اما خیرخواهان به بهانه انگیزه‌های مذهبی دوباره آن را زنده کردند.

شیوه برافراشتن درفش یا عَلَم به این گونه است که پس از گردآمدن مردم و مسافران و مهمانان، با شلیک سه گلوله توپ و نواختن سرودملی درفش برافراشته می‌شود. در این هنگام همگان در بیم و امید به سر می برند زیرا اگر درفش به آسانی و همراه با بارش باران برافراشته شود، نویددهنده سالی پربرکت و نیکو خواهد بود و اگر با دشواری و بدون بارش باران افراشته شود، نشانه سالی بد است. به سخن دیگر چگونگی برافراشتن درفش تفسیرکننده پیامدهای یک سال خورشیدی است.18


برافراشتن درفش یا علم در میله گل سرخ مزارشریف

طی 40 شب و روز جشن، آیین‌های ویژه‌ای مانند آتش‌بازی در شب‌های جمعه برگذار می‌شود. آوازخوان‌های معروف کشور در روزها و شب‌های جشن، آواز می‌خوانند و با اجرای آهنگ‌های ویژه نوروز به شکوه این جشن می‌افزایند. برخی بر این باورند که حضرت علی در روز اول نوروز بر تخت قضاوت نشسته و عدالت و مساوات را برقرار کرده است به همین دلیل آنها شب نوروز را با مناقب‌خوانی، دعا و توصیف امام علی به پای مزار او به صبح می‌رسانند. تا پیش از  سال 1371 خورشیدی، آیین قدیمی 41 بار طواف گرد حرم انجام می شد. چهارشنبه‌ها جشن ویژه زنان است و مردان در این روز حق ورود به حرم را ندارند. این چهارشنبه ها را «چهارشنبه مُراد» نیز می‌خوانند.19

چهارشنبه مراد در جشن میله گل سرخ در مزار شریف

«ملاممدجان»،آشناترین سرود نوروزی مردم افغانستان در پیوند با همین باورهاست. این ترانه از زبان دختری است که دلبسته ازدواج با جوانی به نام «ملامحمد» است؛ این دختر،یار را فرامی‌خواندتا در جشن نوروز به مزارشریف رفته دعا کنند تا گره از کارشان گشوده شود20:

بیا که بریم به مزار ملاممدجان  / سیری گل لاله‌زار واوا دلبرجان...

مَه دعا می‌کنم آمین بگویَن / خدا کامیاب کنه هر دوی مارا ...

درباره میله گل سرخ در مزارشریف برخی گمان کرده‌اند: «.. درفشی که امروزه در مزار شریف برافراشته می‌شود، درفش‌کاویانی ایران است چراکه درفش‌کاویانی آن گونه که در شاهنامه فردوسی به روشنی بیان شده با سه پارچه سرخ و زرد و بنفش آذین می شده است و درفش مزار شریف نیز با سه پارچه سرخ و زرد و بنفش برافراشته می‌شود...»21  

ناگفته پیداست که این گمان نمی‌تواند درست باشد؛ چنانکه از بررسی پژوهش‌های مردم‌شناسی و نگاره‌های میله گل سرخ مزار شریف بر می‌آید، پارچه‌هایی که به درفش یا جنده بسته می‌شود به رنگ‌های گوناگون هستند و به سه رنگ محدود نمی‌شوند و از رنگ‌های سبز، سیاه، صورتی، آبی و ... استفاده می‌شود.

همچنین، هیچ سندی مبنی بر این که درفش بلخ نامبرده در اوستا همان درفش کاویانی باشد در دست نیست و از دگرسو، همواره در همه روایت‌های ایرانی خاستگاه و پایگاه درفش‌کاویانی در سپاهان دانسته شده است. چنان‌که در «ترجمه محاسن اصفهان» آمده است: «... بر محافظت درفش کاویان که علم شهرت، در جهان افراشته دارد، به غیر از اصفهانیان هیچ کس قدرت ندارد و عاقد و مبدع آن در قدیم مردی بود از دیه کودلیه، نام او کابی (کاوه) بر بیوراسف (بیوراسپ) پادشاه خروج کرد و پیش از او کسی نام رایت و علم نمی دانست، و کسری بن قباد (خسرو انوشیروان) وصیت کرد که درفش کافیان از آل گودرز انتزاع نباید کرد؛ چه آن در میان ایشان به مثابت و منزلت ملک است میان ما. »22

ناگفته نماند، چنانکه در ادامه این گفتار خواهیم گفت، آیین‌های بهاری مشابه «میله گل سرخ» مزار شریف در شهرهای دیگر افغانستان و تاجیکستان و دیگر کشورها نیز برگذار می شود.

بجز شهر مزار شریف،جنده سخی در کابل پایتخت افغانستان نیز به هنگام نوروزبا حضور هزاران نفر در زیارتگاه سخی (مشهور به قدمگاه حضرت علی) برافراشته می‌شود. در این روز، یک علم که دسته‌های گل برفراز آن نصب شده، به دست شماری از پهلوانان به اهتزار درمی‌آید و گروه‌های موسیقی هم با نواختن سرودهای میهنی پهلوانان را همراهی می‌کند؛ این درفش هم تا 40 روز برافراشته می‌ماند.23

 آیین‌های بهاری میله در جاهای دیگر شهر کابل، و در مناطقی چون خواجه‌صفا، شاه‌شهید، کاریز میر، و استالف (یکی از ولسوالی‌های ولایت کابل) هم برگذار می‌شود. هرسال در آستانه بهار در کابل در هنگامه‌ای که ارغوان‌زار  «کوه خواجه صفا» دشت و دمن را گلگون می‌سازد، «میله خواجه صفا» یا «جشن ارغوان» در دامان این کوه و «شیردروازه» برگذار می‌شود و مردم می‌خوانند:

روز نوروز است، یاران جهنده بالا می‌شود / از کرامات سخی‌جان،کور بینا می‌شود24


برافراشتن علم در کابل

در هرات نیز یکی از مراسم تحویل‌ سال، برپاکردن «جده» است به این ترتیب که پیش از سال‌تحویل چوب بزرگی آماده می‌کنند که اصطلاحا به آن «جده» (jedda) می گویند و معمولا تنه درختی به درازای حدود 15 متر است و پارچه سبز رنگی به گرداگرد آن می‌پیچند. افراد هرکدام تکه پارچه‌ای رنگی به نیت برآوردن حاجت به «جده» می‌بندند. 25   

درباره پیوند بین آیین‌های نوروزی و زرتشت گفتنی است که به باور زرتشتیان در روز ششم از ماه فروردین یا خردادروز که «نوروز بزرگ» نیز نامیده می‌شود، زرتشت از مادرزاده شده و در سن سی‌سالگی در همین روز به پیامبری برگزیده شد. با همین انگیزه و به یاد رویدادهای تاریخی دیگری که در این روز رخ داده، زرتشتیان این روز را  به نام "هَفدرو" (Hafdoru) یا "روزی با هفتاد و دو رویداد تاریخی"، جشن می‌گیرند. بیرونی در آثارالباقیه می‌گوید که ایرانیان ششم فروردین را «روز امید» نیز می نامیدند.26    

 

 

آیین‌های مشابه در ایران

شاید این پرسش پیش آید که آیا نمونه‌هایی از آیین برافراشتن درفش در ایران نیز یافت می‌شود؟ از دیدگاه نگارنده شباهت‌های زیادی بین بالاکردن عَلَم سخی در مزار شریف و کابل با آیین‌های «عَلَم‌گردانی» ماه محرم در ایران وجود دارد. این احتمال هست که این سنت‌ها از بهار به محرم منتقل شده و تثبیت شده باشند و رنگ و بوی مذهبی پیدا کرده باشند. البته نمی‌دانیم از چه دوره‌ای این تغییر زمان اتفاق افتاده است؛ اما احتمال دارد همزمانی محرم با نوروز در دورانی در این امر نقش داشته است. روشن است که مراسم برپاکردن علم و علم‌گردانی ماه محرم پشتوانه دینی ندارد و به نظر می‌رسد «علم‌گردانی» سنتی ایرانی است که رنگی مذهبی به خود گرفته و ماندگار شده است.

عَلم یکی از وسیله‌های نمادین متداول در آیین سوگواری عاشورا در میان شیعیان ایران است. علم معمولاً چوبی بلند و مستقیم و محکم به طول متوسط پنج متر از جنس تنه سپیدار است که طی مراسمی به نام «علم‌بندان» پارچه‌های سیاه بر دور آن پیچیده و بر سر آن پنجه‌ای برنجین (به نشانه دست ابوالفضل‌العباس) می‌گذارند و بر بدنه آن حاجتمندان دستمال یا پارچه‌های رنگین نذری می‌بندند و پیش از سوگواری با آب و یا گلاب شستشو داده می‌شود و توسط یک نفر «علم‌دار» یا «علم‌گردان» یا «علم‌چی» به نشانه پیروی از علمداری حضرت عباس در کربلا، همراه با دسته گردانده می‌شود که به این کار «علم‌گردانی» می‌گویند. معمولا هر تکیه یا دسته یا محله علم خاص خود را دارد و از دور نشانه‌ای برای یافتن سوگ‌خانه است.27

مردم بیرجند عقیده دارندکه آمدن علم‌ها به منزل بسیار خوش یُمن است پس تلاش می‌کنند که در این چند روز دست کم یک علم‌ به نزدیکی خانه بیاید و درنگی کند.28

در بعضی از مناطق کشور، مثل روستاهای خراسان جنوبی، هر کدام از علم‌ها به نام یکی از امامان برپا می شود. به این ترتیب، دوازده علم به نام دوازده امام و دو علم به نام‎‌های حضرت فاطمه و حضرت ابوالفضل گردانده می‌شود.29

علم‌های خوسف در استان خراسان جنوبی

علم‌های میناب در استان هرمزگان

یکی از بلندترین و مشهورترین علم‌ها در ایران، علم محله دروازه در شهر مراغه در استان آذربایجان شرقی، به بلندای 45 متر است که همزمان با سوم ماه محرم و یادآوری رسیدن کاروان امام حسین به کربلا افراشته می‌شود و 28 ماه صفر پایین کشیده می‌شود. آیین علم‌بندی مراغه در سال ۱۳۹۰ در فهرست میراث فرهنگی کشور به ثبت رسیده است.30

علم 45 متری مراغه

  ریشه‌های کهن‌تر میله گل سرخ در آسیای میانه

نمونه‌هایی از چنین آیینی تا 60- 50  سال پیش در آسیای میانه به‌ویژه در بخارا، سمرقند، خجند، تاشکند، اسفره و بعضی نقاط دیگر رواج داشته و به نام «سیر گل سرخ» یا با نام ازبکی آن «قزل گل سیلی» معروف بوده است.31

بررسی آیین‌های مشابه در آسیای میانه ما را به ریشه‌های کهن‌تر میله گل سرخ مزارشریف و برافراشتن علم در دیگر شهرهای افغانستان و ایران در نوروز و محرم رهنمون می‌سازد.

این آیین‌ها در منطقه میانکالات (نورعطا کنونی)، پنچکند، تاشکند به نام «سیر گل سرخ» و در فرغانه (مرکز استان فرغانه در خاور ازبکستان) و در ناحیه‌های اسفره و سنوخ به نام «سیرلاله» مشهور بوده است.

سیرلاله در اسفره (در ولایت سغد در تاجیکستان) از نیمه دوم فروردین‌ماه (برج حمل) شروع می‌شد و به مدت 3 روز همراه با جشن و ترانه و سرود ادامه داشت. در جشن لاله، زنان شرکت نمی‌کردند.

در این آیین، گروهی از جوانان که «لاله چین» نامیده می‌شدند، برای آوردن لاله به دشت و کوه رفته و می‌خواندند:

 

های گل لاله، های گل لاله،  گل لاله

زودتر بیایید، چینم، گل لاله

وقت گل شده، گل لاله

کوه و دشت ها پُرنور شده، گل لاله

های گل لاله، های گل لاله،  گل لاله

زودتر بیایید، چینم، گل لاله

ما آمدیم از بازار، گل لاله

بهر سیر لاله‌زار، گل لاله...

 

گروه دیگری از جوانان نیز که  «نقش‌خوان» نامیده می‌شدند برای بریدن یا خریدن درخت با شاخ و تنه سپیدار به اطراف رفته و پس از تهیه درخت، لاله‌چین‌ها عصر  روز جشن در خانه  سَرنقش‌خوان گردآمده  و درخت خود را تزئین می‌کردند و در حدود 10 شب، درخت را برداشته در شهر می‌گرداندند و سپس به خانه بازمی‌گشتند.

در روز دوم، پس از ظهر آذین‌بندی اصلی درخت لاله آغاز می‌شد. در آن روز تمام مردان دسته گل لاله به دست داشتند. با پوست توت لاله‌ها را به ساقه‌های درخت بسته و یک درخت قرمز لاله حاصل می شد. سپس «درخت لاله‌سوری» را به میدان جشن‌ها یا "سیرگاه"در مرکز شهر می‌بردند در حالی که در جلوی حمل‌کنندگان سورنا و دایره می‌نواختند و می‌رقصیدند و سرود لاله را می‌خواندند.

روز سوم جشن در مزارات ادامه می‌یافت. زنان به مزار "خواجه‌عبدالله سرخی" و مردان به مزار "خواجه‌عبدالله کبود‌پوش" می رفتند. زنان نازا یا بدون فرزند، پشته دیوار مزار را با دست می‌کاویدند و هر چیزی می‌یافتند به یافتن پسر یا دختر تعبیر می‌کردند.  اگر سنجد یا برنج می‌یافتند به پسردار شدن تعبیر می‌شد و اگر گندم پیدا می‌کردند، در انتظار تولد دختر بودند.

در سومین روز، تمام روز را تفریح می‌کردند و عصر برای آخرین مرتبه ترانه "سیر لاله" خوانده می‌شد و سیر لاله اسفره به پایان می‌رسید. این جشن برای آخرین بار در سال 1946 میلادی پس از جنگ جهانی دوم برگذار شده است. 

گستردگی دامنه سرودها و ترانه‌هایی که در وصف گل لاله سوری توسط آوازخوانان خوانده می شد، نشان می‌دهد که جشنی به نام "سیرگل لاله" در نواحی جنوبی تاجیکستان کنونی نیز مرسوم بوده است.

سرود و ترانه های "گل لاله" در مناطق شمالی تاجیکستان و از جمله خجند و اوراتپه به هنگام اجرای رسوم عروسی اجرا می شوند. چنین اندیشیده می‌شود که با مرور زمان، شاید ترانه و سرودهای مراسم «سیرلاله» حذف شده یا به مراسم دیگر منتقل شده است، چنانکه امروز سرودهایی زیر عنوان «نقش» در مراسم عروسی اجرا می شود.32   

از دیدگاه نگارنده، همین انتقال فرهنگی در ایران و در فرهنگ بختیاری نیز روی داده است. «آهای گل»، یکی از ترانه‌های محلی محبوب بختیاری‌ها در جشن‌های عروسی است. ویژگی بارز آهای گل، اجرا به گونه پرسش و پاسخ است. این پرسش و پاسخ، در شکل آوازی، بین تک‌خوان و گروه جریان دارد ولی اگر اجرا همراه با ساز باشد، معمولاً ساز بخش اول را می‌نوازد و گروه که معمولا زنان هستند، با واژه «آهای گل» جواب ساز را می‌دهند. در اینجا «گل» کنایه از یار نیز هست.

به نظر می‌رسد که بین ترانه بهاری «سیر لاله» تاجیکی و ترانه «آهای گل» بختیاری، نزدیکی و ریشه‌های مشترک کهن وجود داشته باشد و در گذشته‌های دور «آهای گل» ترانه‌ای در پیشواز بهار بوده است و اکنون با محتوایی روزآمد در جشن‌های عروسی خوانده می‌شود.

 

شباهت‌های میله گل‌سرخ مزارشریف با جشن اول ماه مه

با بررسی دقیق‌تر آیین‌های مشابه میله گل‌سرخ در دیگر کشورهای جهان، رازها و معانی پنهان دیگری از این سنت کهن بر ما آشکار خواهد شد. یکی از این آیین‌ها که نزدیکی شگفت‌آوری در همه ابعاد با میله گل‌سرخ یا سیرلاله دارد، «جشن اول ماه مه» است که در یکم ماه مه میلادی همزمان با 12 اردیبهشت ماه خورشیدی برپا می‌شود.

مردمان انگلستان در عصر آهن، همچون دیگر نواحی بریتانیا، سِلت‌ها (Celts) بودند. سلت‌ها یک گروه از قبایل هندواروپایی چادرنشین بودند که در حدود سال ۷۰۰ پیش از میلاد،به اروپای مرکزی رسیدند33 و در آنجا ساکن شدند و در طول قرن چهارم پیش از میلاد به بالاترین نقطه نفوذ و قدرت خود دست یافتند.

سلت‌ها تا پیش از سال ۵۰۰ قبل از میلاد، به عنوان کشاورزان در سراسر اروپای مرکزی و شمالی پراکنده شده‌بودند. در بالاترین زمان این پراکنش، یعنی پیش از سال‌های ۴۰۰ تا ۲۰۰ پیش از میلاد آنها ایرلند، انگلستان و بخش گسترده ای از فرانسه و اسپانیا و نیز بخش بزرگی از اروپای مرکزی، در امتداد سواحل دریای سیاه، از شرق تا غرب را اشغال و در آنجا ساکن شدند. سنت‌های دین سلتی را طبقه حرفه‌ای سازمان یافته‌ای به نام «دروئیدها»، تعلیم می‌دادند و در حفظ آن می‌کوشیدند.34

در بریتانیای قدیم، در یکم ماه مه، دروئیدها جشنی را برگذار می‌کردند و هنگامی که رومی‌ها بریتانیا را فتح کردند، سنت‌های «جشن فلورا» یا الهه گل‌ها را که در این محدوده از سال را برگذار می‌کردند با جشن اول ماه مه درهم آمیختند.35

به سخن دیگر، «جشن روز اول مه» معرف جشن دروئیدهاست که پیوند مقدس خدا و الهه‌ها را جشن می‌گرفتند. این همان زمانی است که سلت ها آن را آغاز تابستان می‌دانستند، بعدها روز اول مه با جشن فلورا (الهه گل‌ها) ترکیب شد و تقریبا در همان موقع جشن گرفته می‌شد. جشن اول ماه مه یا جشن آغاز تابستان را اسکاتلندی‌ها Beltane می‌نامیدند و یکی از چهار جشن مهم اسکاتلندی بوده است و با آتش افروزی‌های فراوان در بزرگداشت خورشید همراه بود.36

در استوره‌های رومی، فلورا الهه یا ایزدبانوی گل‌ها و همچنین ایزدبانوی فصل بهار بود و نام او، همواره در میان الهه‌های باروری و به عنوان یکی از چند الهه برکت و فراوانی ذکر می‌شود، و ارتباط او با گل‌ها و بهار، به وی در آستانه آمدن این فصل اهمیتی خاص می‌بخشد. جشنواره مربوط به فلورا، که به «فلورالیا» مشهور است، در ماه آوریل و یا اوایل ماه مه برگذار می‌شد و نماد نوشدن چرخه زندگی، نوشیدن و شادخواری، و گل‌ها بود. نام او از واژه لاتین "flos" مشتق شده‌ که به معنی «گل» است. در انگلیسی مدرن نیز، فلورا به معنای گل‌ها و گیاهان موجود در یک منطقه یا دوره خاص به کار برده می‌شود.37

مهم‌ترین سنت جشن اول ماه مه، برپا کردن تیرک چوبی نمادین بلندی (به انگلیسی Maypole و به آلمانی Maibaum) و رقصیدن در کنار آن است. تیرک ماه مه نماد خدای مذکر بود و روبان‌های رنگی لطیف دور تیرک نماد ملکه او بود. رقص دور تیرک نیز نماد پیوند شیرین آنها و تمام کسانی بود که چنین آرزویی داشتند و دور تیرک تزئین شده با گل و روبان می‌رقصیدند. همچنین این تیرک و تزئینات آن می‌تواند نمادی از درخت و رشد برگ‌های جدید در فصل بهار باشد. تا سده 14 میلادی در مناطق روستایی بریتانیا رقابتی بین روستاییان برای برپاکردن بلندترین تیرک درمی‌گرفت. 38

در گذشته تیرک ماه مه در بریتانیا بلندتر بود و تاجی از گل‌ها بر سرداشت چنانکه در آلمان وجود دارد و هیچ یک از نوارهای رقص «تیرک ماه مه» را دارا نبود.39

 به دنبال اصلاحات پروتستان، مراسم اول ماه مه در بریتانیا منع شد و بسیاری از تیرکها نابود شدند. پس از حدود یک‌صد سال، تیرک‌ها دوباره در بسیاری از مناطق اروپا و آمریکا برافراشته شد و سنت‌های جدیدی همچون اتصال روبان به بالای تیرک به جای گل، و اجرای موسیقی زنده و رقص سنتی در هنگام تزئین تیرک ظهور کرد. این جشن بهاری امروزه بیشتر در مدرسه‌ها و دانشگاه‌ها از سوی دانش آموزان و دانشجویان و خانواده‌هایشان با برافراشتن تیرک ماه مه، به همراه بازی و گلگشت برگذار می‌شود.

جشن بهاری اول ماه مه، با اندک تفاوت‌هایی در بریتانیا، فنلاند، استونی، فرانسه، آلمان، ایرلند، بلغارستان، اسپانیا، سوئد، کانادا و ایالات متحده آمریکا برگذار می‌شود و تیرک ماه‌ مه در برخی از مناطق این کشورها برپا می‌شود و این روز در بعضی از این کشورها تعطیل عمومی است.40

جشن تیرک ماه مه در دهکده Bournville  در انگلستان سال2011

تیرک ماه مه در یورکشایر انگلستان سال2014


 جشن تیرک ماه مه در Bedfordshire انگلستان سال 2013

جشن تیرک ماه مه در شهر مندون ایالت ماساچوست آمریکا سال2010

رقص گراگرد تیرک ماه مه در آمریکا سال2015

برافراشتن تیرک ماه مه در زالتسبورگ اتریش سال 2015 قبل از آراستن

تیرک ماه مه در آلمان

حلقه مدور بالای تیرک ماه مه

تبدیل درخت به تیرک ماه مه، معنای نمادین آن را تغییر می دهد. شاخ و برگ در حقیقت آن بخش از درخت است که به این تغییرات پاسخ می گوید. چنانچه شاخ و برگ درختی از آن جدا شود، مرکز تغییرپذیر یا محور عمودی آن آشکار می‌گردد که عالم ظاهر به دورش می‌چرخد. این امر از آنجا ناشی می‌شود که درخت کیهان نه تنها بازتابی از تجدید حیات کائنات است بلکه مرکز نامیرای آن را نیز منعکس می‌کند. در جشن‌های بهاره که به پاس آفرینش دوباره کائنات است، شاخ و برگ درختان چیده و منشاء آن آشکار می‌شود.

در نخستین روز ماه مه، رقصندگان با رقص خود در لابلای نوارهای به هم خورده و به گرد تیرکی که با گل‌های گوناگون آراسته شده است در حقیقت در خلقت و بافتن تار و پود جهان شرکت می‌جویند. بنابراین تیرک آراسته شده با گل در روز اول ماه مه، همان قطب کائنات یا ستون کیهان است که شاخ و برگ و گل به بار نمی آورد، بلکه مرکزش بر ستاره قطبی قرار می‌گیرد و به گرد آن اجرام آسمانی می‌چرخند. این محور در واقع از این دو نقطه پایین (ستاره قطبی) پایین می‌آید و تبدیل به ستون کیهان می‌شود.

تیرک ماه مه یاMaypole  همان ستون کیهان است که جهان به دور آن می گردد. درختی بی شاخ و برگ که نماد دگرگونی است، تبدیل به محور یا مرکز تغییرناپذیر می‌شود. تیرک نماد مردانه و صفحه مدوری که بر فراز آن قرار می‌گیرد نماد زنانه است و با یکدیگر نماد باروری را تشکیل می‌دهند.

رقصندگان جشن ماه مه با شادمانی جوان‌شدن کیهان را در فصل بهار جشن می‌گیرند؛ با تشکیل گروه‌های رقص آنان فعالانه در خلقت دوباره کائنات و بافتن تار و پود جهان شرکت می‌جویند.41

بحث و نتیجه‌گیری

بلخ کهن، سده‌ها پایتخت فرهنگی ایران زمین بود. به سخن دیگر، بلخ در هزاره‌های دور، کانون سیاسی و فرهنگی ‌ایرانیان و فلات ایران بوده است و مرزهای سیاسی‌اش گاه تا به همسایگی قفقاز می‌رسید. از دید باستان‌شناسی نیز، تاثیرات فرهنگی و پیوندهای آن با سرزمین‌های فلات ایران و میان‌رودان و حتی سوریه در بازه‌ هزاره‌سوم تا پیش از روی کار آمدن هخامنشیان آشکار است و گویا بلخ بر ماد و پارس و انشان، نقش پدرخواندگی داشته است.

بر این پایه، مساله پیوند بین خاور فلات ایران و جنوب میان‌رودان یک احتمال نیرومند است. هم‌چنین، گرایش کلدانیان به برگزاری جشن بهاره و دشمن‌ورزی نوآشوریان در برابر آن و تلاششان برای براندازی این جشن، نشانه تاثیر فرهنگی بلخ و جشن بهاره آنان بر میان‌رودان است و فراموش نکنیم که ابوریحان بیرونی نیز، کلدانیان را کارگزاران کیانیان (بلخیان) می‌دانست.42

نفوذ فرهنگی بلخ بر فلات ایران تا به آنجا بوده است که حتی پس از ویرانی بلخ نیز مردمان آن فرهنگی پربار را با خود به شهرهای دیگر بردند.

به گواهی اوستا، بلخ کهنسال‌ترین سرزمینی است که با درفش افراشته‌اش شناخته می‌شود و آیین کهن برافراشتن درفش که در پیوند با نوروز و بهار است به واسه نفوذ فرهنگی بلخ بر فلات ایران در سراسر ایران زمین گسترش یافت و هنوز نیز جلوه‌هایی از آن در افغانستان و آسیای میانه دیده می‌شود.

البته این آیین نیز همچون بسیاری از آیین‌های کهن ایرانی برای در امان ماندن از تندباد جریان‌های مذهبی و سیاسی در افغانستان و ایران رنگ و بوی مذهبی به خود گرفت ولی در تاجیکستان معاصر که امکان این همرنگی نبود به تدریج رنگ باخت اما خوشبختانه بیشتر جزئیات برگذاری آن در تاجیکستان در مطالعات مردم‌نگاران معاصر ثبت شده است.

ازسوی دیگر، این آیین بهاری به احتمال زیاد توسط سلتها که یکی از قبایل آریایی یا هندو اروپایی کشاورز کوچنده به اروپای مرکزی بودند به اروپا منتقل شد و نظر به سردسیر بودن اروپا زمان برپایی آن با اندکی تغییر به جای یکم فروردین ماه (20 مارس) در 12 اردیبهشت ماه (یکم ماه مه) تثبیت شد و پس از نشیب و فراز طولانی، امروز به عنوان یک جشن غیر مذهبی و به نشانه گرامیداشت بهار طبیعت در بسیاری مناطق اروپا و آمریکا برگذار می‌شود.

با مقایسه و تطبیق همه سنتهای مرتبط با این جشن در نواحی مختلف، از دید نگارنده برخی از بن‌مایه‌های کهن آن را می‌توان چنین بازیابی کرد:

1- زمان برپاکردن درفش یا عَلَم یا تیرک نخستین روز بهار است که طبیعت ازنو زنده می‌شود.

2- درفش یا تیرک یا عَلَم نشانه درخت است و درخت نماد طبیعت است و برافراشتن آن نشانه دوباره برپاشدن طبیعت و نوشدن زندگی است.

3- تیرک، نماد مردانه و صفحه مدوری که بر فراز آن قرار می‌گیرد و یا چرخش دوار روبان‌های رنگی (یا افزودن پارچه‌های رنگی) و یا حلقه‌زدن مردمان در گرداگرد آن معرف نماد زنانه است و با همدیگر نماد باروری را تشکیل می‌دهند؛ پس میله گل سرخ یا جشن اول ماه مه، جشن بارورشدن دوباره طبیعت است.

3- در مزار شریف و دیگر مناطق افغانستان و آسیای میانه، میله گل سرخ نیز همچون جشن اول ماه مه، همزمان با بهار، در دشت و گلزار، به صورت گروهی با ساز و آواز و رقص، توسط گروه‌های مختلف مردم به ویژه جوانان و آرزومندان برگذار می‌شود.

4- بلندی، باریکی، و استحکام تیرک و همچنین آراستن آن با روبان یا پارچه‌های رنگی در همه مناطق شباهت‌های زیادی به یکدیگر دارد.

5- در بریتانیای قدیم نیز همچون مناطق مختلف ایران و افغانستان و آسیای میانه مردم هر شهر یا روستا در برپایی بلندترین و زیباترین درفش یا تیرک با یکدیگر رقابت می‌کردند.

6- در آسیا و اروپا چه در گذشته و چه در حال این جشن پیوندی ناگسستنی با گُل دارد و آراستن تیرک با گُل در بیشتر نواحی متداول بوده یا هست.

 

پی‌نوشت:

 

1- تاریخ عمومی شهر بلخ در قرون وسطی، احرار مختارف، علیرضا خداقلی‌پور، مرکز چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه، تهران، 1381 خورشیدی.

2- فرهنگ اساطیر ایرانی برپایه متون پهلوی، خسرو قلی زاده، شرکت مطالعات نشر کتاب پارسه، تهران، 1387 خورشیدی. ص133و 132.

3- بندهش، فرنبغ دادگی، گزارنده: دکتر مهرداد بهار، انتشارات توس، تهران 1385 خورشیدی.ص 133.

4- اوستا کهن‌ترین سرودهای ایرانیان، گزارش و پژوهش جلیل دوستخواه، انتشارات مروارید تهران، 1375 خورشیدی. ص948.

5- همان. ص 660.

6- شاهنامه، ابوالقاسم فردوسی، به کوشش دکتر جلال خالقی مطلق، مرکز دائره المعارف بزرگ اسلامی،تهران، 1386 خورشیدی. دفتر پنجم، صص 76و 77.

7- دانشنامه آزاد ویکی‌پدیای فارسی. زیر مدخل آتشکده نوبهار: https://fa.wikipedia.org

8- شاهنامه...، دفتر پنجم، ص161.

9- همان. ص 184.

10 - نقش احتمالی بلخ بر معادلات فرهنگی و سیاسی فلات ایران و میان‌رودان از هزاره‌ی سوم تا یکم پیش از میلاد، متن سخنرانی سورنا فیروزی، نشست علمی از ارگ هرات تا ارگ تبریز در دانشگاه تهران، برگرفته از تارنمای اریکه (مرجع گردشگری کشور):  http://www.arykeh.ir/?p=1864 

درباره تاریخ بلخ همچنین بنگرید به: دائره المعارف بزرگ اسلامی، تهران، 1367خورشیدی. مدخل: بلخ، عنایت‌الله رضا و همکاران، صص 471-457.

11- نوروز در کشورهای حوزه تمدنی ایران، دکتر بهاره سازمند، پژوهشگاه فرهنگ و هنر و ارتباطات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، تهران، 1393 خورشیدی، ص73.

12- فارسی ناشنیده (فرهنگ واژه‌ها و اصطلاحات فارسی و فارسی‌شده کاربردی در افغانستان)، حسن انوشه و غلامرضا خدابنده‌لو، نشر قطره، تهران، 1391 خورشیدی. ص 899.

13- این واژه را جنده، جده، جهنده، ژنده نیز نوشته‌اند و برخی معنی آن را حرکت کردن، بالارفتن  و به جنبش یا اهتزار درآمدن دانسته‌اند. اما از دید نگارنده ممکن است دگرگون شده واژه «جریدة» به معنی شاخه بلند بدون برگ از درخت باشد. در ایران و در گویش عامه مردم کاشان جریده که به آن «جریته» هم می‌گویند تیرک عمودی بلندی است که بر آن نمادهای مختلفی می‌آویزند و یکی از دست افزارها و نمادهای عزاداری است و در گذشته، هر محله از محله‌های کاشان چند علم و علامت و جریده داشت.

14- نگا: فارسی ناشنیده. ص329.

17- 15- نورورز در افغانستان و شهر مزارشریف، شبکه افغانستان قلب آسیا:

http://daikondi.com/old/navafgh.htm

18- نوروز در افغانستان، عبدالبصیر احمدی، ماهنامه چشم انداز ارتباطات فرهنگی، سال جدید، فروردین ماه 1385 خورشیدی. شماره22: صص 50-47.

19- از عید نوروز چه می دانید؟، محمد خسین نوحه خوانان، انتشارات مدین، تهران، 1384 خورشیدی. ص148.

20- نوروز در کشورهای حوزه تمدنی ایران...، ص80.

21- تاریخ پرچم ایران، (درفش ایران از باستان تا امروز)، دکتر نصرت‌الله بختورتاش، انتشارات بهجت، چاپ دوم، تهران، 1384 خورشیدی؛ به نقل از رضا مرادی غیاث آبادی. صص 467- 462.

22- ترجمه محاسن اصفهان، مفضل بن سعد مافروخی اصفهانی، ترجمه حسین بن محمد آوی، به کوشش عباس اقبال آشتیانی، مرکز اصفهان شناسی و خانه ملل، 1385 خورشیدی. ص 115

23- میله گل سرخ با برافراشتن علم حضرت علی در روضه سخی آغاز شد. خبرگزاری شفقنا:

http://www.afghanistan.shafaqna.com

24- نوروز و میله خواجه صفا، ولی احمد نوری، تارنمای آریانا افغانستان آنلاین به نشانی:

http://www.arianafghanistan.com/UploadCenter/Nouri_W/wali_n_naoroz_wa_melaye_khaja_safaa.pdf

25- نوروز در هرات افغانستان، محمد مکاری، مجموعه مقاله های نخستین همایش نوروز، پژوهشگاه مردم‌شناسی سازمان میراث فرهنگی کشور، تهران، 1379 خورشیدی. صص 223-219.

26- آثارالباقیه، ابوریحان بیرونی، ترجمه: اکبر داناسرشت، انتشارات امیرکبیر، تهران، 1389. صص329و330.

27- همچنین بنگرید به علم گردانی در محرم: www.ahlebayt.porsemani.ir

28- علم گردانی؛ از ماسوله تا بیرجند. پایگاه آگاهی رسانی تبیان:

http://www.tebyan.net/newindex.aspx?pid=147936

29- آیین‌های محرم در خراسان‌ جنوبی رنگ دیگری به خود گرفت. خبرگزاری تسنیم:

                                                                                                                            www.tasnimnews.com

30- آیین علم‌بندی شهرستان مراغه ثبت ملی شد. مراغه نیوز:

http://maraghehnews.com

31- نوروز در افغانستان و شهر مزارشریف. شبکه افغانستان قلب آسیا:

http://daikondi.com/old/navafgh.htm

32- نوروز در ورارودان، دکتر روزی احمد، به کوشش: نادر کریمیان سردشتی، پژوهشکده مردم شناسی، تهران، 1383 خورشیدی. صص 96-86.

33- برپایه پژوهش‌های ژنتیک دکتر مازیار اشرفیان بناب عضو هیات علمی دانشگاه پورتموث انگلستان، اقوام آریایی اصالتا ایرانی بوده و از حدود ۱۱۰۰۰ سال قبل در نواحی مختلف فلات ایران به ویژه جنوب غربی ایران و در دامنه‌های زاگرس ساکن بوده‌اند و گروه‌هایی از آنها ازحدود ده هزار سال پیش به سمت اروپا مهاجرت کرده و صنایع مهمی چون کشاورزی و دامداری را به نقاط مختلف اروپای شرقی و غربی گسترش داده‌اند. گفتاورد از:

http://www.bbc.com/persian/science/2012/05/120515_l10_ashrafian_clarification.shtml

38- 34- دانشنامه آزاد ویکی‌پدیای انگلیسی و فارسی. زیر مدخل‌های: سلت‌ها، تیرک ماه می، و فلورا.

39- اسطوره‌های حیات و مرگ، سی ای بورلند، ترجمه: دکتر رقیه بهزادی، تهران، 1387 خورشیدی. ص145.

40- دانشنامه آزاد ویکی‌پدیای انگلیسی و فارسی. زیر مدخل‌: تیرک ماه می.

41- درخت زندگی، راجر کوک، ترجمه سوسن سلیم زاده و هلینا مریم قائمی، انتشارات جیحون، تهران 1387 ص34و 35.

42- نقش احتمالی بلخ بر معادلات فرهنگی و سیاسی فلات ایران ... ، متن سخنرانی سورنا فیروزی، نشست علمی از ارگ هرات تا ارگ تبریز در دانشگاه تهران، برگرفته از تارنمای اریکه (مرجع گردشگری کشور):  http://www.arykeh.ir/?p=1864 

 

 

سپاس‌گزاری:

از دوستان گرامی خانم‌ها پروین مختاری و شادی فروغی که در تهیه و ترجمه برخی منابع با نگارنده همکاری کردند، سپاسگزاری می نمایم.

نظرات 4 + ارسال نظر
وحید سپهرآرا 3 فروردین 1396 ساعت 02:11 ق.ظ

جناب دکتر سپنتا، نوروزتان پیروز باد. از مقاله مبسوط حضرتعالی حظ وافر بردم و توانستم نکته ها برچینم. فقط یک ایراد وارد است و آن هم ارجاع شماره 21 است که نقل قولی از رضا مرادی غیاث آبادی آورده اید، فرد معلوم الحالی که به دروغ خود را دکتر و باستانشناس مینامد و در دشمنیش با کوروش کبیر و تمدن پارسی تردیدی وجود ندارد!!
گفتار شما فاضل ارجمند، بدون ارجاع به نقل قول مذکور ، هیچ کم بها نمیشد و بلکه علمی تر هم میگردید. چون غیاث آبادی سوادی ندارد که بخواهد مورد استفاده قرار بگیرد.
جسارت بنده را در بیان این ایراد، حتما عفو میفرمایید.

درود و سپاس. در این مورد از کسی که نقل قول او ذکر شده نامی برده نشده و فقط دیدگاه او بررسی شده و این تاییدی بر جایگاه علمی او یا نظراتش نیست. از دقت نظر شما سپاسگزارم.

Visit Iran 4 مهر 1396 ساعت 11:20 ق.ظ http://www.piniran.com/

بسیار زیبا و پرمحتوا نوشتید ممنون استفاده کردیم

جواد مفرد کهلان 2 اردیبهشت 1397 ساعت 03:09 ب.ظ http://far_hang. blogspot.com

با درود. درفش کوشانی بلخ نشانگر درفش کوشانیان و سوراخ بلخ نشانگر بخش دوم نام بلخ یعنی خَ است که به لغت سنسکریت به معنی غار و شکاف و نیز به معنی شهر است. بخش اول نام آن یعنی بهل (بل) به معنی مقدس است.

رضا 22 خرداد 1400 ساعت 04:44 ب.ظ http://httos://ariya.xyz

بسیار عالی دکتر جان. بیشتر بنویسید

درود و سپاس . چشم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد