پیام آزادی جهانی شد !
"پیام آزادی" مجموعه ای از سروده های شاعر ملی ایران "استاد ادیب برومند" به هشت زبان زنده دنیا ترجمه و منتشر شد. کتاب "پیام آزادی" توسط گروهی از روزنامه نگاران ایرانی و فیلیپینی که به آثار و ادبیات ایران علاقه مند هستند به زبان های ایتالیایی، اسپانیایی، چینی، کره ای، تاگالوگ ( فیلیپینی ) و اسپرانتو ترجمه و به صورت کتاب الکترونیک منتشر شده است. خانم "رابیسانتو " که مدیریت کار ترجمه این کتاب را برعهده داشته است درباره انگیزه اش از ترجمه این کتاب گفت : سال گذشته با مطالعه کتاب پیام آزادی علاقه مند شدم که آن را به زبان تاگالوگ ترجمه کنم که به پیشنهاد و همت عده دیگری از دوستان این اثر ارزشمند به زبان های دیگر نیز ترجمه شد.
این روزنامه نگار فیلیپینی افزود: سال گذشته نیز ترجمه آثار شاعرانی چون حافظ ، سعدی ، فردوسی و رودکی توسط عده ای در مانیل انجام و منتشر شد.
وی در ادامه اظهار امیدواری کرد که در آینده ای نه چندان دور سایت بین المللی استاد ادیب برومند با نام "شاعر بین المللی" آغاز به کار کند.
سعید مقدم ، مدیر پایگاه اینترنتی استاد ادیب برومند با اعلام این خبر افزود : کتاب پیام آزادی به زبان های دیگری نیز در حال ترجمه است.
این مجموعه شعر دربرگیرنده سروده های استاد ادیب برومند از سال 1329 تا 1356 خورشیدی است. حقوق بشر، بهار آزادی ، نژادها برابرند و انسان ها برادر، جان انسان را چه بهاست؟ ، نفرت از بمب گذاری و تروریسم ، ماتم افغانستان و ... عناوین سروده های همیشه ماندگار این مجموعه هستند که در حمایت از حقوق بشر و جنبش های آزادی خواهی و با آرمان صلح و آزادی جهانی سروده شده اند.
استاد ادیب برومند در بخشی از پیشگفتار کتاب ، انگیزه خویش را از سرایش سروده های به یادگار مانده در این مجموعه چنین بیان می کند:
... این کار زائیده دلبستگی ، نسبت به وضع و حال ملت هایی بوده است که مدت ها در زیر بار سلطه بیگانگان خسته و فرسوده گردیده و سرانجام با قیام ملی، در پیکار آزادی خواهانه که با استعمارگران آغاز کرده اند به پیروزی دست یافته اند در حالی که برخی از آنان پس از تحصیل آزادی باز هم از دسیسهها و زمینه چینی های این سیاست ایمن نماندهاند.
انگیزه نگارنده در سرودن اشعار این مجموعه، عواطف بشر دوستانه و علاقه به خوشبختی ملت ها و تأثر از دردهای مشترک و هماهنگی است که بر اثر تعدیات کشورهای زورمند، گریبانگیر ملل آسیایی و آفریقایی و آمریکای لاتین گردیده و هیجان و شوری خشم آلود در دل دردمندان و زخم خوردگان سیاست استعماری – بر ضد این روش بدفرجام – برانگیخته است.
سیر و گشت مطالعاتی این بنده در تاریخ احوال و سرگذشت اقوام استعمارزده و تأثرات ناشی از گزندهای گوناگون و شکنندهای که از یک صد و هفتاد سال پیش، بر اثر زمینه سازی های اهریمنی و نیرنگ بازی های سیاست استعماری، دامن گیر میهن عزیز ما گردیده است، مرا به مقابله با این سیاست واداشته و به حکم ضرورتهای تاریخی و آگاهی های زمانی، به تعهد پیکارجویی با این شیوه ضد انسانی بر گماشته است. تعهدی مقدس که از نهانگاه ضمیر و خاطر نژند و دل دردمند سر بر آورده و از احساسی ملی و انسانی مایهور گردیده است.
این تعهد و وامداری در مبارزه با استعمار، یک امر وجدانی است که به هیچ روی آمیخته به غرض خاصی جز وامگذاری و ادای وظیفه اجتماعی در برابر جامعه بشری نبوده است و من از آغاز جوانی کوشیدهام تا با قلم و قدم در این راه پیش روم و از این آماج خجسته روی بر نتابم.
ستیزهجویی این سراینده با سیاست استعماری حد و مرز و کیش و آیین و تیره و نژاد و شکل و غالب نمی شناسد و در هر جا و به هر وضع که این سیاست شوم و نافرخنده رخت اقامت گسترده و طرح دخالت افکنده باشد، با ستیهندگی و پرخاش من روبروست و به همین جهت در هرگوشه از جهان که جنبشی از مردم استعمارزده بر ضد این سیاست به ظهور رسیده و درفشی از استقلال طلبی و آزادی خواهی به اهتزاز در آمده یا آزاده مردی به مخالفت با استعمار و تعدی قد علم کرده است خود به خود ستایش و احترام مرا نسبت به خویشتن برانگیخته و گاه به هواداری و همآهنگی واداشته است. این نیز ناگفته نماند که علاوه بر استعمار، مبارزه با حکومت خودسرانه نیز، همه وقت آماج مقاصد این بنده در ادای دین اجتماعی بوده و خواهد بود، به خصوص سیاست استعماری همواره پیوندی ناگسستنی با استبداد و خودکامگی دارد و آنچه به کشورهای دست نشانده تحمیل می کند، به طور مستقیم یا غیر مستقیم خودسرانه است و هرگز بر وفق میل و رضای ملت ها نیست.
گذشته از این، استقرار هر نوع حکومت استبدادی هر چند از طرف یک کشور خارجی نباشد نوعی استعمار و استثمار داخلی به شمار می رود و مبتنی بر شکستن حدود اختیارات، دست اندازی به حریم حقوق مردم، بازیچه ساختن سرنوشت خلق و به کار بردن نیرو به قصد ماندن و سود جستن و حکومت کردن است و با توجه به این که خارجیان نیز پیوسته در همهجا برای اجرای نیات استعمارگرانه خود حکومت های فردی بومی را بهتر یافتهاند، در همداستانی وهمآهنگی این دو، تردیدی باقی نمی ماند.
با این ترتیب مبارزه با استعمار و خودکامگی دو هدف مقدس است که پیوسته خود را متعهد به ادامه کوشش در راه آن می دانم و تا واپسین دم از این پیکار خطر خیز باز پس نخواهم نشست.
در ادامه ، سروده " بهار آزادی" ، از کتاب پیام آزادی را با هم می خوانیم :
درود بـاد بـه خـّـرم دیـارِ آزادی / دیـار خّــرم و ایمـن حـصارِ آزادی
ز مـن سلام به آزادی و دبـستانش / که مرد حق بود آموزگارِ آزادی
درود باد به آزادگی و عّز و شرف / که یافـت پـرورش انـدر کنارِ آزادی
سلام بـاد به آزادی و شهیدانش / که هـست رحـمـتِ حـق، پـاسدارِ آزادی
بــهـار، گــرچه صفابخش و خـّرم آیین است / به خــّرمـی نـبـود، چـون بـهـار آزادی
شرابِ نـاب، نـــشـاط آورد بــه دل ها، لـیک / نه هـمـچـو شربتِ نـوشین گـوارِ آزادی
قـلم همـیشه بـود، پـاسـدارِ اسـتقلال / سخـن هـمـاره بـود، خـواستـارِ آزادی
به کارگـاهِ زمـان، تـار و پـود آبـادی ست / که بـستهاند بـه زرّیـنه تـارِ آزادی
کـسی کـه سردهد آوای کــوس قــدرت را / چـه دَم زند؟ بـبـرِ اقـتـدارِ آزادی
نـشـان مـباد بـه گـیـتی ز گـرگِ استـبداد / که خـویـش چـَردَ گله، در مرغزار آزادی
درود بـاد بـر آن کس که پــایداری کرد / بـه روزِ حـادثه در پـای دارِ آزادی
ز عـدل و داد کند سرزمین خـویش آباد / گر اِعتدال بـود پــیشکارِ آزادی
روا بـود که نـهـد دسـت ِ قــدرتِ قانون / به کـّف عــقـل و درایـت مهار آزادی
مشـو اسیـر تــغـافـل کـه در کـمین، صیّاد / مـصمـّم است بـه قـصد ِ شکارِ آزادی
بـه بـار بــنـد گی و نـنـگ، تن نخواهد داد / کـسی کـه یـافـت نـشـان، ز افـتخار آزادی
بـسا به خرمــَنِ آزادی آتـش افــکنـدند / بـه نـام بـرزگــر و آبـیـارِ آزادی
بـسـا کـسا کـه نمک خورد و بر نمکدان کوفت / کـه بـود بــر سرِ خوان، ریـزهخوارِ آزادی
بـه اعـتـبـار اُمـَــم لــــطمـههـا بــه بار آرد / چـــو لـطمــه بــار شـود، اعــتـبـارِ آزادی
ز یــکـّه تــازی زورآوران بـر آرد گــَرد / چـو گـرمــتاز شود، شهـسوارِ آزادی
***
درود بـر مـلل آسیـا و آفـریـقا / که می کنند تـن و جـان، نـثارِ آزادی
یــکایـک از پـی تـحصیل عـّز و استقلال / عـلـَم زنـنـد به خـّرم دیـارِ آزادی
ز یــمـنِ اخـتـرِ اقـبـال و طـالــع مسـعود / بـگردشنـد کنـون، در مدارِ آزادی
ز قـیـد سلطـه مــغرب زمین برون آیـند / بـفـّرِ نـهضـت نیکو شعـارِ آزادی
ز جـــان گـــذشــته، مـسلـح بـه عـزم و ایمانند / بـه روزِ معـرکـــه، در کـارزارِ آزادی
پـس از تـحمـّلِ ذلّت به روزگـارِ دراز / به سر رسیـد شـبِ انــتظارِ آزادی
فـرو نـشست دگر مـوج خـیزِ استعـمـار / فرا رسیـد بـهـیـن روزگــارِ آزادی
ز هـر دیار، چـه خــونین کـفن شهیدانند / به راهِ شاهـدِ گلگـون عـذار آزادی
چــو بلــبلان ِ چـمن، در زمـانـه خـواهـد بـود / « ادیـــب » ، نـغـمهگـرِ شاخـسار آزادی
جناب مثلا ایراندوست !!! [تعجب][تعجب][تعجب]
که بهتره بگوییم ایران فروش و غربزده .... هیچ جمهوری خواهی نمی تواند خود را ایران دوست جا بزند ... ایران و فرهنگ ایران بدونه نظام پادشاهی معنایی ندارد ... مزدور بیگانه اگه خبر نداری پس بدان که خودفروخته ای بیش نیستی ...
زنده باد نظام شاهنشاهی ایران بزرگ - زنده باد کوروش بزرگ بزرگترین پادشاه مردم سالار ...........
درود بر آقای دکتر سپنتا...
این دوست بالائی منظورش چیه ؟؟؟!!!!