آیینهای جشن اسفندگان
جشن آزادی زنان
نگارش: شاهین سپنتا
یکی از جشن های کهن ایرانی که در سال های اخیر بیشتر مورد توجه قرار گرفته جشن اسفندگان است. اما از آنجا که آگاهی های کاملی از این جشن کهن در منابع دست اول به جای نمانده است، پژوهشگران هر یک از چشم اندازی دلخواه به این جشن کهن توجه نشان داده و در معرفی آن می کوشند. ولی یکی از معتبرترین پژوهش هایی که در این مورد منتشر شده، نوشتار ارزشمند دکتر جلال خالقی مطلق با عنوان «مردگیران،جشن بهاری زنان» است که به بررسی دقیق آیینهای کهن جشن اسفندگان بر بنیان کتاب های «آثارالباقیه» و «التّفهیم» ابوریحان بیرونی، «زینالأخبار» گردیزی، «شرفنامه» نظامی گنجوی و «شاهنامه» فردوسی می پردازد. بر بنیان پژوهش های دکتر جلال خالقی مطلق آیینهای جشن اسفندگان را فهرستوار چنین می توان یاد کرد:
۱- جشنی بهاری بوده و در آستانه سال نو در روز اسفند از ماه اسفند (پنجم اسفند) برگزار میشده است.
2- جشنی ویژه زنان بوده است.
3- در این جشن مردان به زنان بخشش می کردند و آن را "مردگیران" می نامیدند، چون زنان از مردان آرزوها می خواستند.
4 – زنان خود را میآراستند و در طول روز در کوی و برزن به پایکوبی و افسانهگویی و شادی میپرداختند.
5- در پایان آن روز، رفتن به آتشکده برای توبه از گناهان کرده یا ناکرده نیز جزو برنامه این جشن بود.
6 – دختران نیز از این جشن سهمی داشتند چون برخی این جشن را ویژه "عروسان نادیدهشوی"، یعنی "دختران شوهرنکرده" دانسته اند. دختران در هر نوبهار جشن می گرفتند و به کام دل شادی می کردند.
7 - در آن روز زنان کوی و بازار را از نظم و قانون هر روزه میانداختند و در واقع زنان در آن روز حاکم بر شهر بودند.
8- دختران و زنان در جشن دسته های گل به دست می گرفتند.
دکتر خالقی مطلق در پایان نوشتار خود تاکید می کند: « ... از آنچه رفت، می توان چنین نتیجه گرفت که در ایران کهن یک جشن بهاری زنان بوده که در آن روز زنان از آزادی بیشتری برخوردار بودند و به ویژه دختران "دمِ بخت" به همسرگزینی تشویق می شدند و از این رو این جشن را "مردگیران" مینامیدند. سپس تر با نفوذ بیشتر مذهب این جشن نخست تغییر ماهیت داده و جشن زنان شوهردار شده و این دسته زنان در آن روز از شوهران خود به پاس یکسال پارسایی و خانهداری و شوهردوستی "مزد" می گرفتند، تا این که همین نیز رفتهرفته فراموش شده است. روز این جشن پنجم اسفند بود. پر بی راه نیست اگر بانوان روشنفکر ایرانی دست کم کنگرهها و جلسات ویژه مسائل زنان را در این روز برگزار کنند تا یاد آن جشن دوباره زنده گردد ».
در نوشتار یادشده دکتر خالقی مطلق به نکته دیگری نیز درباره تشابه جشن های ایرانی همچون اسفندگان با آیین های دیگر کشورها اشاره می کند و می نویسد: « ... همچنان که جشنهای ایرانی با آیینهای پیش از اسلام در ایران ارتباط دارند، این جشنها در غرب مسیحی نیز بازماندههای آیینهای پیش از مسیحیتاند که با مسیحیت کمابیش پیوند خوردهاند. از سوی دیگر، اگر همسانیهایی را که میان آیینهای ایرانی و غرب مسیحی هست، به دلیل کثرت آنها همه را حمل بر اتفاق نکنیم، باید ریشه آنها را در زمانهای بسیار کهن زندگی مشترک این اقوام جستجو کرد... ».
آیین های شادمانه زنان در نواحی مختلف ایران
بر این پایه میتوان با بهرهگیری از پژوهشهای مردم شناسی انجام شده در سایر نواحی ایران و همچنین مطالعه در باورهای دیگر اقوام ایرانی یا آریایی که دارای مشترکات تاریخی و فرهنگی با هم هستند به همانندهایی در آیین های کهن همچون برگزاری "جشن ویژه زنان" همزمان با جشن فرخنده باروری زمین دست یافت که به نظر می رسد با اسفندگان هم ریشه اند و کمک می کنند تا تصویر دقیقتری از شیوه برگزاری این جشن در دوران کهن ارائه دهیم.
در این مورد، زنده یاد " آرداک مانوکیان" اسقف پیشین ارمنیان ایران نیز در کتاب ارزشمند «اعیاد کلیسای ارمنی» از جشنی مشابه اسفندگان یاد می کند که ویژه زنان و دختران بوده و خانواده های ارمنی آن را گرامی می داشته اند. مانوکیان درباره این جشن نوشته است:
« در زمان های گذشته در روز عید هامبارسوم، دوشیزگان و دخترهای جوان که این عید را از آن خود می دانستند با گل هایی که روز قبل جمع آوری کرده بودند دسته گل های زیبا درست میکردند و بزرگترین دسته گل را که به شکل صلیب در می آوردند، آن را " زاغگامر" یعنی مادر گل ها می نامیدند. پس از فراغت از این کار، کوزه ای تهیه کرده و هر کدام از دختران چیزکی در آن میانداختند و یک یا چند دختر را برای نگهبانی آن می گماردند تا پسران دستبردی به آن نزنند. در ساعت مقرر همه دختران گردهم آمده کوزه و دست گل ها را جلو خود می گذاشتند و هر بار پس از خواندن یکی از اشعار مخصوص "جان گولوم" به دست دختربچه ای که با تور صورت او را پوشانده بودند، یکی از اشیاء درون کوزه را در می آوردند و آن به هریک از دختران تعلق داشت مطلع شعر خوانده شده هم در حقیقت فال وی محسوب می گشت. در پایان مراسم، دسته گل ها را میان خود تقسیم کرده و دسته گل مادر را به کلیسا می بردند.»
آرداک مانوکیان در ادامه با اشاره به این موضوع که جشن "هامبارسوم" یا "جان گولوم" جشنی بهاری بوده، می نویسد: « جالب این که عید هامبارسوم، عید آزادی دختران و زنان نیز بوده زیرا در این روز زنان و دختران آزادانه از خانه بیرون آمده و به دشت و صحرا می رفتند و تمام مراسم وابسته به این عید را به جای می آوردند. این مراسم از زمان های پاکان به یادگار مانده و اشعاری که بیشتر خود زنان سروده بودند، بیان حال حقوق آنان بود.»
اسقف پیشین ارمنیان تاکید می کند: «در این روز مردم و بخصوص جوانان و نوخاستگان لباسهای رنگارنگ به تن کرده به صحرا می روند تا به عادت دیرینه مراسم فال بینی را انجام دهند».
وی ادامه می دهد: «در روستاها به این مراسم "جان گولوم" می گویند و علت آن است که تمام اشعاری که برای فالگیری ساخته شده با اصطلاح "جان گلوم" ختم می شوند».
مانوکیان، خوردن « آش ماست » را یکی از سنت های متداول در این جشن میداند و مینویسد: «در یکشنبه هامبارسوم،خوردن آش ماست اجباری بود».
آرداک مانوکیان به نقل از «قاپانسیان» یکی از پژوهشگران ارمنی مینویسد : «مراسم جانگلوم از بازمانده های پرستش آرا بوده که بعدا توسط کلیسای مسیحی ارمنستان پذیرا گشته است».
وی یادآور می شود: «در ارمنستان قدیم مردم از چهار طرف کشور برای برگزاری مراسم هامبارسوم به زاغگاوانک که در کنار رود " کاساق " و کوه " آرا " واقع است می رفته اند و در کنار مقبره " گویس وارواره " آیین جانگلوم را برگزار می کرده اند».
گ. قاپانسیان، درباره اعتقاد ارامنه قدیم به " آرا " می نویسد: « آرا مظهر بهار و نشانه تجدید حیات طبیعت و گیاهان است. آرا مجسم کننده نیروهای طبیعی است که به هنگام بهار از حالت خواب زمستانی به در آمده و به تکاپو می افتند».
دیدگاههای پژوهشگر دیگر ارمنی به نام «ک. کستانیان» نیز درباره این که " آغاز سال ارمنیان باستان هم همچون ایرانیان با فرارسیدن فصل بهار همزمان بوده" نشانه اهمیت بهار و جشن های بهاری نزد ارمنیان همچون دیگر اقوام ایرانی است. البته همخوانی های بسیار دیگری نیز بین آیینهای ارمنیان با دیگر ایرانیان میتوان یافت چنان که "غوکاس کاراپتیان" پژوهشگر دیگر ارمنی معتقد است: « ارمنیانی که از هزاران سال به این طرف در ایرانزمین و در جوار مردمان این مرز و بوم زندگی می کنند، طبیعی است که سنن و آداب و مراسم همانند و یکسان با دیگر ایرانیان داشته و بر اثر تماس دائم اثرات متقابل به وجود آمده باشد. برای مثال عید " گاقاند" و مراسم آتش بازی یا آب پاشی ارمنیان، بهترین گواه این حقیقت تاریخی می باشد. از سوی دیگر، مراسم چهارشنبه سوری و سفره هفت سین و آتش بازی و آبریزگان ایرانیان تقارن و تشابه فراوان با اعیاد ارمنی دارد».
به این ترتیب با بررسی مجموع دیدگاههای آرداک مانوکیان و دیگر پژوهشگران ارمنی میتوان ویژگی های جشن کهن هامبارسوم (Hambartsum) نزد ارامنه کهن را فهرست وار چنین برشمرد:
1 جشن هامبارسوم یا جان گولوم جشنی "در آستانه بهار" بوده است.
2- ویژه زنان و دختران بوده و خانواده های ارمنی آن را برگزار می کرده اند.
3 - در این جشن، دسته گلهای زیبا درست می کردند و بزرگترین دسته گل را که به شکل صلیب در میآوردند، آن را " زاغگامر" یعنی " مادر گل ها " می نامیدند.
4 - دسته گل مادر را به نیایشگاه ( کلیسا ) می بردند.
5 - فال کوزه و خواندن شعرهایی با ترجیع بند "جان گولوم" انجام می شده است.
6 – جشنی کهن بوده که از « زمان های پاکان به یادگار مانده » است.
7 - خوردن آش ماست یکی از رسوم ثابت آن بوده است.
البته به تدریج و زیر نفوذ باورهای مسیحی بسیاری از باورهای کهن ارمنی رنگ و بوی کاملا مسیحی به خود گرفته است چنان که امروز ارمنیان جشن هامبارسوم را در روز "21 می" به عنوان عید عروج حضرت عیسی به آسمان (Ascension Day) برگزار می کنند اما همچنان برخی از سنتهای کهن آن را انجام میدهند و در جشن هامبارسوم، مردم به خصوص جوانان و نوخاستگان لباس هاى رنگارگ به تن کرده و به صحرا می روند تا به عادت دیرینه، مراسم فالبینى را انجام دهند.
از سوی دیگر، جابر عناصری نیز شواهدی از برگزاری جشن زنان را در دیگر نواحی ایران نشان میدهد و می نویسد: در روستای «افوس» در 38 کیلومتری غرب شهر «داران» در روزهای آخر بهار، جشنی به نام «جشن زنان » برگزار می شود. در این روز همه مردان و پسران، سپیده دم روستا را ترک کرده و زنان اداره ده را برعهده می گیرند، در این روز زنان لباس های رنگین میپوشند و به رامش و شادی می پردازند. بعدازظهر مردان به روستا بازمی گردند و هدایایی را که تهیه کرده اند به زنان خود تقدیم می کنند. همچنین در روستای "جواهرده" ییلاق واقع در 24 کیلومتری رامسر، پس از برداشت محصول (معمولاً امردادماه) جشنی به نام «گِلکار جشن» برگزار می کنند. در این روز همه زنان در مکان مقدسِ روستا یعنی "آدینه مسجد" جمع می شوند و دیوارها و کف آن را پاک و سفید کرده و به زیبایی می آرایند. پس از بازگشت زنان از مسجد، مردان هدایایی را که از بازار گِل کار جشن تهیه کرده اند، به آنان هدیه می دهند. پس چنان که از مردمنگاریهای جابر عناصری درباره این جشن در نقاط مختلف برمی آید:
1- جشنی بهاری یا مرتبط با طبیعت است.
2- جشنی ویژه زنان است.
3 - مردان کارها را به زنان می سپارند.
4- زنان لباس های شاد می پوشند و به شادی می پردازند.
5 - مردان به زنان هدیه می دهند.
6- زنان به نیایش همگانی می پردازند.
چنان که پیداست بین این آیینها و جشن های کهن هامبارسوم و اسفندگان نیز شباهتهای غیر قابل انکاری همچون « اهمیت به آزادی زنان »، «هدیهدادن به زنان» و «نیایش همگانی» وجود دارد که به نظر میرسد به خاطر ریشه مشترک کهن این آیینهاست. البته روشن است که تاکید بیشتر به آزادی زنان در این روز جنبه ای نمادین دارد و به هیچ روی به معنی منع و محدودیت آزادی زنان در دیگر روزهای سال نبوده و نیست.
یکی دیگر از این همانندیها پختن " آش اسفندی" در جشنی به همین نام در نواحی مرکزی ایران است که نزدیکی با سنت پختن " آش ماست" بین ارمنیان کهن دارد. اما چنان که مشخص است همانندی شاخص تر بین همه این جشن ها ارتباطی است که با بهار طبیعت و باروری زمین دارند. اسفندگان در آستانه بهار برگزار می شود؛ هامبارسوم هم در گذشته جشنی در آستانه بهار بوده است؛جشن زنان روستای افوس در روزهای آخر بهار برپاست و " گل کار جشن" هم بی ارتباط با زمین بارور نیست؛ اما همگی همزمان در یک تاریخ دقیق برگزار نمی شوند.
فرزانه گشتاسب، پژوهشگر، در این مورد اعتقاد دارد: «دلیل تفاوت در تاریخ برگزاریِ این جشن در نقاط مختلف ایران، داشتن تقویم های قدیمی و بدون کبیسه است که سبب جابجا شدن روزها و ماهها میشده است ».
چنان که پیداست جشن اسفندگان را می توان «جشن ویژه زنان» یا به سخن ژرفتر «جشنآزادی زنان» برای دستیابی به حقوق خود دانست؛ البته نیاز به یادآوری نیست که مفهوم "آزادی زنان" در اندیشه مردمان، در گذر زمان و متناسب با گسترش مدنیت توسعه یافته است. اما چنان که دکتر جلال خالقی مطلق نیز به درستی اشاره می کند: « پر بی راه نیست اگر بانوان روشنفکر ایرانی دست کم کنگرهها و جلسات ویژه مسائل زنان را در این روز برگزار کنند تا یاد آن جشن دوباره زنده گردد».
خاستگاهان:
1- مردگیران (جشن بهاری زنان )، دکتر جلال خالقی مطلق، 25 فوریه 2007، تارنمای ایران شناخت.
2- اعیاد کلیسای ارمنی، اسقف آرداک مانوکیان، ترجمه: هرایر خالاتیان،چاپ وحید، تهران 1352 خورشیدی.
3- جشن اسفندگان در گوشه و کنار ایران، فرزانه گشتاسب، 28 بهمن ماه 1387، در تارنمای برساد.
4- در گذرگاه نسیم وعدۀ سپندارمذ، جابر عناصری، ماهنامه چیستا، سال دوم، شماره 8 و 7، سال 1362 خورشیدی.
5- نوشتار «جشن های کشور ارمنستان » در تارنمای راه سبز ارمنستان.
نگاه کنید به نوشتارهای دیگر این نگارنده درباره جشن اسفندگان:
گل پلنگ مشک، نماد جشن اسفندگان.
روز اسفند از ماه اسفند، روز مهر نیست !
گفتگوی مریم رئیس دانا با شاهین سپنتا.
دیدگاه های خوانندگان:
پس انتشار این مطلب بازخوردهای خوبی از سوی دوستان و پژوهشگران دریافت نمودم که همگی راهگشای پژوهش های بعدی خواهند بود. توضیحی درباره دو مورد از این نظرات در صفحهای که به طور مستقل برای بازتاب دیدگاه ها اختصاص داده ام، از نظرتان خواهد گذشت.
درود بر شما
نوشتاری بس زیباست
سپاس از شما و از تارنمای پربارتان
ممنون از مطالب زیباتون
عالی بود
کاش ایرانیان این روز را بجای والنتاین جشن میگرفتند .
درود ژاله جان
اگر واقعا بخواهیم یک روز را به جای والنتاین در فرهنگ خودمان انتخاب کنیم روز مهر از ماه مهر یعنی جشن مهرگان بهترین گزینه خواهد بود.
شاد باشید
با سلام آقای دکتر سپنتا- حیف از شما که در پایان مقاله تان این خیالبافی های آقای کهلان را که زمین را به زمان می دوزد بازتاب داده اید.
ایشان با نوشته هایش واقع به شعور مخاطب توهین می کند.
درود
سپاس نرگس جان
البته ایشان نظرتات خودشان را محترمانه بیان کرده اند و ما باید برای همه نظرات فرصت ارائه و نقد قائل شویم.
البته خود من هم همانطور که در توضیحات آورده ام امیدوارم در آینده ایشان مطالبشان را مستند و با ارائه منابع کافی منتشر کنند تا برخی از دوستان مثل شما اینگونه ایشان را متهم نکنند که به نظرم شایسته نیست.
ممنوناز این مطلب ارزشمند.همیشه پایدار باشید
درود بر شما.
سپاس از اینکه به من سر زدید تا من بتونم این نوشته های فاخر و ارزشمند رو یک جا پیدا کنم.
من شما رو لینک کردم تا همیشه یک کلاس درس آماده داشته باشم.
ایران زمین شادمان
ایران نامه مانا
ایدون باد
گرد آفرید