ایران نامه

ایران نامه، پایگاه آگاهی رسانی میراث فرهنگی و طبیعی ایران و جستار های ایران پژوهی

ایران نامه

ایران نامه، پایگاه آگاهی رسانی میراث فرهنگی و طبیعی ایران و جستار های ایران پژوهی

به فرخندگی جشن تیرگان

 

گل بنفشه، نماد جشن تیرگان

شاهین سپنتا

«تیر» یا «تِشتر» در فارسی، همان «تیشتر» در پهلوی و «تیشتریه» در اوستاست که نام ایزد-ستاره‌ای سپید و درخشنده است که در زبان فارسی به نام‌های دیگر همچون «شباهنگ»، «کاروان‌کش»، «وَراهنگ»، «شب‌کش»، «ستاره خُنُک»، «ستاره سحری» هم نامیده شده و به عربی «شِعرای یمانی» یا «شِعری العَبور» گویند که همان «سیریوس/sirius» لاتینی است. تیر یا تشتر که درخشان‌ترین ستاره آسمان شبانه ‌است در استوره‌های ایرانی، ایزد باران و ترسالی است که سرود ستایش و داستان پرشور نبرد او با دیو خشکسالی (اَپوش) را در «تیر یشت» اوستا می‌خوانیم. در گاهشماری ایرانی، سیزدهمین روز هر ماه و چهارمین ماه هر سال به نام «تیر» خوانده می‌شود. به فرخندگی هم‌نامی روز و ماه به نام ایزد تیر و بزرگداشت جایگاه آن در اندیشه ایرانیان، روز سیزدهم تیرماه «جشن تیرگان» یا «تیر و جشن» برگزار می‌شود. همچنین به خجستگی ایزد باران و ترسالی، آب‌پاشی از آیین‌های شاد این جشن است که آن را به نام‌ جشن «آبریزگان» یا «آب‌پاشان» نیز مشهور کرده است. ابوریحان بیرونی در «آثارالباقیه»، حماسه پرتاب تیر توسط «آرش ‌کمان‌گیر» و از جان‌گذشتگی او برای تعیین مرز ایران و توران را در این روز می‌داند. به یادبود حماسه آرش کمان‌گیر و پرتاب تیر از فراز دماوند، سیزدهم تیرماه «روز ملی دماوند» نام گرفته است که بر این پایه می‌توان این روز را روز ملی «یکپارچگی سرزمینی ایران» نیز دانست.

                     

                              ستاره تیر یا تیشتر، از نگاه تلسکوپ فضایی هابل

     

                                    تندیس آرش‌کمان‌گیر در تهران، کاخ سعد آباد

در کتاب پهلوی «بندهش» آنجا که «درباره چگونگی گیاهان» سخن به میان می‌آید، از میان گل‌ها، «ونپشک» یا «بنفشه»، گل ویژه تیر معرفی شده و آمده است: «... این را نیز گوید که هر گلی از آن امشاسپندی است؛ و باشد که گوید:... بنفشه، تیر را ... خویش است...» که بر این اساس از میان گل‌ها، بنفشه نمادی زیبا برای تیر ماه و جشن تیرگان خواهد بود.

 اما پرسش اینجاست که با توجه به گونه‌های متنوع گل بنفشه و تفاوت‌های ریخت‌شناسی آنها، بر اساس دانش گیاه‌شناسی امروز، منظور از گل بنفشه نامبرده شده در متون کهن ایرانی کدام گونه است؟

شاعران پارسی‌گوی از چهارگوشه ایران‌زمین، همچون منوچهری دامغانی، امیرمعزی، خواجوی کرمانی، مسعود سعد سلمان، ابوشعیب، اوحدی مراغه‌ای، صائب تبریزی، امیر خسرو دهلوی، سلمان ساوجی، مرزبان شیرازی، خیام نیشابوری، فروغی بسطامی، عارف اردبیلی، هلال جغتایی، مجیرالدین بیلقانی، شاهی‌سبزواری، حسن غزنوی، رودکی سمرقندی، منجیک ترمذی، رابعه قزداری، ناصرخسرو قبادیانی، کسایی مروزی، فرخی سیستانی، لامعی گرگانی، عثمان مختاری، فخرالدین اسعد گرگانی، عماره مروزی، قطران تبریزی، سوزنی سمرقندی، خاقانی شروانی، نظامی گنجوی، عطار نیشابوری، سعدی شیرازی، حافظ شیرازی، فردوسی توسی، انوری ابیوردی و رمزی کاشانی در سروده‌های خود از گل بنفشه یاد کرده‌اند که از آشنایی مردم همه نواحی ایران با این گل زیبا در دوره های مختلف تاریخی حکایت می‌کند.

سرایندگان پارسی‌گوی، خط عارض را به خط بنفشه مانند کرده‌اند، لب و زلف یا گیسو و سبیل و لباس کبود یار را به کبود بنفشه، و تاب و شکن زلف را به تاب بنفشه تشبیه کرده‌اند. همچنین از آنجا که دُمگل یا ساقه نرم و ظریف بنفشه خمیده است، این سر به زیری را به خواب‌آلودگی، افتادگی و سر بر زانو داشتن، سجده یا رکوع، تری و خمار بودن از باده تعبیر کرده‌اند.

این توصیف‌ها و تشبیه‌ها نشان می‌دهد که بنفشه مورد نظر آن‌ها دارای گلبرگ‌های بالایی به رنگ بنفش یک‌دست و گلبرگ‌های جانبی و پایینی با زمینه بنفش روشن و خطوط شعاعی تیره رنگ است که صورت و خط عارض محبوب جوان را در ذهن شاعران تصویر می‌کند و همچنین مهمیز یا کیسه شهد یا نوش در پشت گل که همچون زبانی از قفا درآمده است، مضمون «زبان در قفا بودن» بنفشه قرار گرفته است و در چشم شاعران باریک بین، به زبانی همانند شده که از پشت یا قفای گل درآمده است.   

                                   

                                              بنفشه ایرانی یا Viola  odorata

منوچهری در بیتی با اشاره به خمیدگی و رنگ بنفشه می‌گوید:

وان بنفشه، چون عدوی خواجه گیتی نگون / سر به زانو برنهاده، رخ به نیل اندوده باز

امیر معزی نیز با اشاره به رنگ کبود بنفشه می‌گوید:

بجز بنفشه نروید ز خاک پاکانی / که از تپانچه (= سیلی) عشقت کبود رخسارند

افزون بر گلبرگ‌های بنفش رنگ و ساقه خمیده، ویژگی برجسته دیگر بنفشه مورد نظر در متون کهن ایرانی، بوی خوش این گل زیباست؛ چنان که در متن پهلوی «خسرو قبادان و ریدکی»، «ریدک» در پاسخ به پرسش «خسرو قبادان» درباره گل‌ها و کیفیت بوی آن‌ها، در مورد بنفشه می‌گوید: «... بنفشه را بوی چون بوی دوشیزگان ]بود[ ...» و در متون ادب فارسی نیز بارها به بوی خوش بنفشه اشاره شده است. در این مورد «حافظ»  نیز گوید:

بوی بنفشه بشنو، زلف نگار گیر / بنگر به رنگ لاله و عزم شراب کن

چنان که از منظومه «ویس و رامین» اثر «فخرالدین اسعد گرگانی» بر می‌آید، در ایران باستان این گل نزد عشاق و مهرورزان، نشان مهر و پیمان بین دو دلداده بوده است.

به رامین داد یک دسته بنفشه / به یادم آر گفتا این همیشه

در منظومه «رمز الریاحین» نیز که توسط «محمد هادی کاشانی» مشهور به «رمزی کاشانی» از شاعران دوره صفوی و هم‌دوره شاه عباس دوم، در وصف اصفهان و مناظره گل‌های باغ هزار جریب نوی اصفهان سروده شده است، از گل بنفشه نام برده می‌شود. رمزی کاشانی در این منظومه، خواص و رنگ و بوی بنفشه‌هایی را که در آن زمان در باغ هزار جریب اصفهان کاشته می‌شده‌اند، از زبان خود بنفشه چنین توصف می‌کند:

منم بر روی گلشن خال مشکین / ز خط  و خال باشد چهره رنگین

ز بویم نافه را دل غرق خون است /  تو خود گو قدر و بوی نافه چون است

از آن در باغ سر در زیر باشم / که از وضع جهان دلگیر باشم

مرا بوی خوش و رخسار زیباست / خریدارم فزون از جمله گل‌هاست

چو مشکین خال دلبر خوش‌نمایم / چو هندوی نگه مردم رُبایم

چو از این آب و تاب افتم به گلزار / ز خاصیت شوم درمان بیمار

دهندم جای چون در چشم بادام / برم خشکی ز مغز و طبع مادام

بده انصاف کز تو خوش‌ترم من / به رنگ و بو ز گل‌ها بهترم من

«بیرونی» در کتاب «صیدنه» از بنفشه به صورت معرب «بنفسج» نام برده و به دو نمونه از آن با رنگ‌‌های «ارغوانی» و «زعفرانی» اشاره نموده و با تاکید بر اثرات درمانی بنفشه یادآوری می کند که بوی بنفشه برای درمان سردرد سودمند است.

محمد حسین عقیلی خراسانی(شیرازی) نیز در «مخزن الادویه» رنگ و بوی بنفشه را چنین توصیف نموده است: « ... از میان گیاه آن، شاخ‌های باریک رسته و بر سرهر شاخی یک گل کوچک خوشبوی بنفش رنگ وجود دارد».

ویژگی‌هایی که از آن ها -به استناد متون کهن- یاد شد، همخوانی دارد با گونه‌ای بنفشه به نام علمی  Viola  odorata یا بنفشه ایرانی یا ونپشک، ونفشک یا ونوشه، ونوش، بنفشه معطر یا بنفشه عطری که در انگلیسی sweet  violet   نامیده می‌شود و به صورت خودروینده در  استان‌های گلستان (بین آزادشهر و شاهرود و مراوه تپه)، مازندران (نوشهر، غرب رامسر، جاده هراز، پل سفید)، گیلان (بین اسالم و خلخال، رستم آباد)، آذربایجان (ارومیه ، سیلوانا، سولک) ، مرکزی (اراک) و تهران دیده می‌شود                         

گل بنفشه از تیره بنفشگان یا Violaceacee  است که در ایران بیش از 14 گونه گیاه علفی یکساله یا چند ساله دارد که 2 گونه V.spathulata  و  V. Pachyrrhiza  گونه‌های انحصاری ایران هستند. گونه رایج دیگر بنفشه Viola  tricolor یا «بنفشه سه‌رنگ» است که به نام «بنفشه فرنگی» نیز معروف است و فرم اصلاح شده این گونه امروز در بیشتر نقاط ایران در باغچه‌ها کاشته می‌شود. اما چنانکه گفته شد، گل بنفشه مورد نظر در متون کهن ایرانی همان Viola  odorata یا بنفشه ایرانی یا بنفشه معطر است.

این پژوهش را با سه بیت زیبا از انوری ابیوردی که سه ویژگی کبود رنگی، خمیدگی، و خوش‌بویی بنفشه ایرانی را با نگاهی شاعرانه و آموزنده به تصویر می‌کشد، به پایان می‌بریم:

باغبانی بنفشه می‌بویید / گفت: ای گوژپشت جامه کبود

این چه حالست از زمانه تو را / پیر ناگشته درشکستی زود؟

گفت: پیران شکسته‌ی دهرند / در جوانی شکسته باید بود!  

  

  

  

                                    تصاویری از  بنفشه ایرانی یا Viola  odorata

   

بنفشه فرنگی یا سه رنگ Viola  tricolor

خاستگاهان: 

1-  اوستا (کهن‌ترین سرودهای ایرانیان)، گزارش و پژوهش دکتر جلیل دوستخواه، انتشارات مروارید، تهران، 1375 خورشیدی.

2- بندهش، فرنبغ دادگی، گزارش و برگردان دکتر مهرداد بهار، انتشارات توس، تهران، 1385 خورشیدی.

3 - بندهش هندی، گزارش و برگردان: دکتر رقیه بهزادی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران 1388 خورشیدی.

4- فرهنگ اساطیر ایرانی بر پایه متون پهلوی، خسرو قلی زاده، نشر کتاب پارسه، تهران ، 1387 خورشیدی.

5-  گاهشماری و جشن های ایران باستان، هاشم رضی، انتشارات بهجت، تهران، 1380 خورشیدی.

6- فرهنگ رستنی های ایران، دکتر هادی کریمی،انتشارات پرچم ، تهران ، 1381 خورشیدی.

7- گل و گیاه در هزار سال شعر فارسی، دکتر بهرام گرامی، انتشارات سخن، تهران، 1386 خورشیدی.

8- گل و گیاه در ادبیات منظوم فارسی تا ابتدای دوره مغول، دکتر غلامحسین رنگچی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، 1389 خورشیدی.

9- صیدنه، ابوریحان بیرونی، ترجمه: ابوبکر بن علی بن عثمان کاسانی، به کوشش: دکتر منوچهر ستوده و ایرج افشار، انتشارات دانشگاه شهید بهشتی، تهران، 1387 خورشیدی.

10 – الصیدنه فی الطب، ابوریحان بیرونی، تصحیح: دکتر عباس زریاب، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، 1370 خورشیدی.

11- لغت نامه، علی اکبر دهخدا، انتشارات دانشگاه تهران،  تهران، 1372 خورشیدی. 

12 – فرهنگ نام‌های گیاهان ایران، ولی الله مظفریان، فرهنگ معاصر، تهران، 1386 خورشیدی.

13- تطبیق نام‌های کهن گیاهان دارویی با نام های علمی،  دکتر احمد قهرمان و احمد رضا اخوت، انتشارات دانشگاه تهران، 1383 خورشیدی.

14- متون پهلوی، گزارش دکتر سعید عریان، ناشر: کتابخانه ملی ایران، تهران، 1371 خورشیدی.

15 – فرهنگ گیاهان ایران، احمد ماه‌وان، انتشارات ماهوان، مشهد، 1381 خورشیدی.

16 – پزشکی در ایران باستان، دکتر موبد سهراب خدابخشی،  انتشارات فروهر، تهران، 1376 خورشیدی.

17- نمادها و رمزهای گیاهی در شعر فارسی، دکتر حمیرا زمردی، انتشارات زوار، تهران، 1387 خورشیدی.

18- فرهنگ مصور گیاهان دارویی، دکتر احمد امامی و دکتر محمدرضا شمس اردکانی و ایرج مهرگان، ناشر:مرکز تحقیقات طب سنتی و مفردات پزشکی دانشگاه علوم پزشکی بهشتی، تهران، 1383 خورشیدی.

19- منظومه رمز الریاحین ( در وصف اصفهان و مناظره گل‌ها)، رمزی کاشانی، به کوشش ایرج افشار، مجله وحید، سال سوم،  شماره 5-1

http://en.wikipedia.org/wiki/File:Viola_odorata_001.JPG

http://en.wikipedia.org/wiki/Sirius 

 

 

Tirgan;National Damavand Day

Tirgan, is one of the Iranian’s celebrations in the Tir day of the Tir month, which equals the 4th of July. This celebration is held in honor of Tishtar, which is referred to a white bright star and is called “She’ri Al Aboor” in Arabic and is Sirius in Latin. Tir or Tishtar which is the brightest star in the sky night stands for the goddess of rain in ancient Iranian mythus .
While celebrating this day, pouring water is one of the ceremonies done in this celebration which is called “ Abrizgan” in Farsi.
According to Abou Reyhan Birouni in his book, The Remaining Signs of Past Centuries the epic of Arash the archer and his sacrifice for determining the borders between Iran and Tooran was happened in this day. Therefore, in memory of Arash the archer epic narrative and targeting and throwing its arrow hoisted on top of the Damavand mountain, this day is named “ national day of Damavand” in Persian new calendar .  

http://www.maryamkhazaeli.com/?p=220

نظرات 5 + ارسال نظر

درود فراوان. از دقت نظر و ظرافتهای مقاله تان محظوظ شدم. من این بیت نظامی را بسیار دوست می دارم که کبودی بنفشه را اینچنین در برابر سرخی لاله می گذارد:
ز باغ مشعله دهقان انگشت/ بنفشه میدرود و لاله میکشت
شعله را به باغی تشبیه کرده و ذغال را به دهقان که انگار بنفشه درو می کند و لاله می کارد چرا که از کبودی کاسته و بر سرخی می افزاید. راستی ایران نامه به پرکاری سابق نیست. امیدوارم علّتش گرفتاریهای خوش و خوب باشد. تیرگانتان خجسته

درود و سپاس از شما دوست گرامی سرکار خانم دکتر معروضی

از توجه شما به این نوشتار و از اشاره زیبایتان سپاس‌گزارم

همچنین از دقت نظرتان درباره ایران نامه و این که جویای حال آن شدید، هم خوشحال شدم و هم سپاسگزارم.
به روز نشدن ایران نامه در حدود دو هفته، به خاطر قطع اینترنت پرسرعت من و عدم امکان به روز رسانی آن با دیال آپ بود که خوشبختانه به فرخندگی جشن تیرگان این مشکل برطرف شد.

امیدوارم هیچ گاه گرفتاری های شخصی مانع از آن نشود که هیچ کدام از ما خویشکاری خود را نسبت به ایران عزیز فراموش کنیم.

شاد و بهروز باشید

بهرام روشن ضمیر 14 تیر 1390 ساعت 11:38 ق.ظ http://iranology.net

درود دکتر جان. پژوهش فوق العاده ای کردید همچون همیشه. با سپاس بسیار. راستی چرا در تاریخ 13 تیر آنرا گذاشتید؟ شما که پیشترها همراه ما بودید که این تاریخ برابر با دهم تیر امروزین است. شاد و پیروز باشید.

درود بر شما دوست عزیزم بهرام روشن ضمیر

از مهر و توجه شما سپاسگزارم. کار کوچکی بود که امیدوارم مفید باشد.

بله همانطور که شما نوشته اید من هم تا چند سال پیش دیدگاه دیگری درباره زمان جشن ها داشتم و از ماه های سی روزه استفاده می کردم.
اما پس از بررسی های بیشتر به این نتیجه رسیدم که باید در دیدگاه خودم بازنگری کنم.

البته یکی از دوستان مشترکمان می خواهند این موضوع را در رسانه خودشان به بحث بگذارند که امیدوارم نتایج پرپاری داشته باشد.

از این که شما مطالب مرا با دقت از نظر می گذارانید خوشحالم به ویژه از ویرایش هایی که در ویکی پدیا انجام داده بودید با وجود اختلاف نظر، سپاسگزارم.

من هم تلاش های ارزشمند شما را پیگیری می کنم و ارج می نهم.

به امید دیدار
شاد و پیروز باشید

foroogh 15 تیر 1390 ساعت 02:09 ب.ظ http://naerika.blogfa.com

dorood ham mihan , doost va azize ma dr sepanta
vaghti onvane matlabo khondam ba khodam goftam tishtar / tirgaan / khob tekrari khahad bood

ama khondanesh ham be danestehaye nachizam afzood ham bi nahayat lezat bordam
paydar bashid jenabe sepanta o hey be danestehaye ma beyafzaiid
idoon baad

kamine mehre shoma:
foroogh

درود بر شما دوست گرامی
از مهر و توجه شما به ایران نامه سپاسگزارم

« دری دبیره » را فراموش نکنیم


شاد و پیروز باشید

مهدی 15 تیر 1390 ساعت 07:39 ب.ظ

سلام
بعداز آریو بزن الان نوبت مجسمه فردوسی در میدان فردوسی تهران رسید که قراره جمع بشه....شاد هم تا الان جمع شده باشد

درود
دوست گرامی
من درمورد این خبر جستجو کردم. شهرداری تهران گفته که این نسخه بدل بود که به نمایشگاه خدمات شهری برده شده.
امیدوارم این موضوع برچیدن مجسمه فردوسی درست نباشه
این خبر را بخوانید:

http://iranyar.ir/component/content/article/78-society/29630-1390-04-15-09-18-18.html

به گزارش خبرنگار ایرانیار ، روزنامه اطلاعات با اعلام خبر برداشتن مجسمه فردوسی نوشته است: «برای پایه مجسمه جدید یک سنگ ۵۹ تنی از کوه الوند همدان جدا کرده‌اند که اکنون در محوطه میدان فردوسی است مجسمه جدید که پیکره فردوسی و کودکی زال را نشان می‌دهد بر روی این تکه سنگ تراش نخورده نصب می‌شود» یک مقام انجمن حفظ آثار ملی هم روز گذشته در این باره گفت: «به طوری که در شاهنامه آمده است زال بر روی کوه قاف با بال و پر سیمرغ بزرگ شد و چون در کنار پای مجسمه فردوسی مجسمه کودکی زال قرار دارد روی این اصل سعی شد که پایه مجسمه به صورت یک تخته سنگ طبیعی باشد تا به خوبی داستان زندگی زال را برای بیننده مجسم کند.»
شهرداری:مجسمه فردوسی از میدان فردوسی برداشته نشده است
از سوی دیگر ، رئیس اداره حجم سازمان زیباسازی شهرداری تهران گفت: مجسمه فردوسی از میدان فردوسی برداشته نشده ولی نسخه بدل این مجسمه به نمایشگاه خدمات شهری انتقال یافته است.

خبری مبنی بر جابه‌جایی و انتقال مجسمه فردوسی از میدان فردوسی، به همراه عکس‌هایی دال بر این ادعا در برخی سایت‌ها منتشر شده بود که سیدمجتبی موسوی رئیس اداره حجم سازمان زیباسازی شهرداری تهران در این باره توضیح داد: مجسمه اصلی فردوسی همچنان در میدان فردوسی پابرجاست و نسخه بدل این مجسمه که از سوی سازمان زیباسازی شهرداری تهران تهیه شده بود، طی روزهای گذشته به نمایشگاه خدمات شهری انتقال یافته است که احتمالاً عکس منتشر شده در سایت‌ها، مربوط به عملیات حمل و نقل نسخه بدلی این مجسمه است.

پروژه قالب‌گیری و ساخت نسخه‌های بدل از مجسمه‌های ارزشمند کهنسال که در سطح شهر تهران نصب شده و هنرمندان آن نیز دیگر درقید حیات نیستند، از دو سال پیش در دستور کار سازمان زیباسازی شهرداری تهران قرار گرفته است و تاکنون در راستای این سیاست، نسخه‌های بدل مجسمه‌های خیام و فردوسی از آثار ابوالحسن صدیقی تهیه شده است که در نگارخانه برگ نگهداری می‌شود.
سازمان زیباسازی شهرداری تهران در نظر دارد با احداث موزه‌ای استاندارد، نسخه‌های اصلی این مجسمه‌ها را که با گذشت زمان، در معرض تخریب بیشتر قرار دارند، به این موزه انتقال دهد تا از آنها به صورت ویژه‌ای محافظت شود و همچنین نسخه‌های بدلی را جایگزین این آثار کند، اما تاکنون ساخت چنین موزه‌ای محقق نشده است.
«ابوالحسن صدیقی» خالق مجسمه فردوسی، از بزرگ‌ترین مجسمه‌سازان ایران است که از او به عنوان پدر مجسمه‌سازی ایران و میکل‌آنژ شرق یاد می‌شود.
صدیقی در مجموع ۸۳ مجسمه ساخته است که مهمترین آن‌ها، مجسمه‌‌های نادرشاه افشار در مشهد، ابن سینا در همدان، سعدی در شیراز، خیام در پارک لاله و فردوسی در میدان فردوسی تهران است.

بیش از ۵۰ سال از عمر مجسمه فردوسی می‌گذرد و در گذر زمان دچار آسیب‌های جدی شده که بارها مرمت شده است. صدیقی این مجسمه را از جنس سنگ مرمر به ارتفاع سه متر ساخت و کار نصب آن را به فرزندش فریدون صدیقی سپرد. مجسمه فردوسی خردادماه ۱۳۳۸ طی مراسمی در میدان فردوسی تهران نصب شد و تا امروز همچنان پابرجاست.

این درحالی است که روز یکشنبه، مجسمه آریو برزن، به دستور دادستان شهر یاسوج از میدان این شهر برداشته شد. جلسه شورای شهر و سازمان تامین با دادستانی این شهر برای ماندن این تندیس نتیجه‌ای تا کنون نداشته است. دادستان یاسوج معتقد است این مجسمه باید به موزه منتقل شود و یا در مکان دیگری مانند پارک‌ها نصب شود. همزمان با حذف مجسمه آریوبرزن، مجسمه اسکندر مقدونی در یکی از شهرهای مقدونیه با نصب می‌شود. آریو برزن یکی از سرداران بزرگ تاریخ ایران است که در سال ۳۳۱ پیش از میلاد مسیح در یکی از نقاط کهگیلویه و بویراحمد در برابر یورش اسکندر مقدونی به ایران زمین، از سرزمین خود پاسداری کرد و در این راه جان باخت.

بهرام روشن ضمیر 28 تیر 1390 ساعت 09:31 ق.ظ http://iranology.net

با درود دوباره.
آنچه بیشتر مورد توجه من است مورد پژوهشی قضیه است. وگرنه من خودم را در جایگاهی نمیبینم که برای جامعه حکم کنم که اکنون چه روزی را جشن بگیرند.
من تنها با بهره گیری از تاریخ و اصول اولیه گاهشماری میگویم که فلان جشن باستانی برابر با امروز ما میشود. اینکه اکنون لازم است تا چگونه جشنها را بگیریم چیزی در حوزه کاری جامعه شناسان و مردمشناسان و متولیان فرهنگی است. بماند که ما مدتهاست که متولی فرهنگ نداریم!
امیدوارم و به شدت امیدوارم که اختلاف نظر ما در حوزه اینکه امروز جشنها را کی و چگونه برگزار کنیم حل شود. من نیز از هر طرحی که مورد توافق اکثریت باشد استقبال میکنم.
با این همه امیدوارم خدای نکرده در مسیری که نمیخواهم نامش را بیاورم نیوفتید! مسیری که نیک میدانید چه بلای خانمان سوزی بر سر دانش گاهشماری شناسی ایران آورده و می آورد. از این رو از شما خواهشمندم که اگر 13 تیر را جشن میگیرید اشاره ای بفرمایید که ابوریحان در چارچوب گاهشماری یزدگردی 13 تیر را بیان کرده که طبعا برابر با 10 تیر ما میشود. با این همه من (یعنی شما) بهتر میدانم که اکنون نیز همان 13 تیر را جشن بگیریم.
بسیار سپاسگزار شما عزیز گرانمایه خواهم بود.
با سپاس

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد