ایران نامه

ایران نامه، پایگاه آگاهی رسانی میراث فرهنگی و طبیعی ایران و جستار های ایران پژوهی

ایران نامه

ایران نامه، پایگاه آگاهی رسانی میراث فرهنگی و طبیعی ایران و جستار های ایران پژوهی

گلی گشو/ گرگشو/ گره گشو/ گرگیعان


گلی گشو/ گرگشو، آیینی ایرانی در ماه رمضان

پژوهش: شاهین سپنتا


گلی گشو در شهر چُغادَک استان بوشهر- عکس: چغادک نیوز


رمضان، نهمین ماه سال در گاهشماری هجری قمری و زمان انجام اعمال و فرائض روزه (صیام) است. افزون بر اعمال متداول رایج بین عموم مسلمان در ماه رمضان، برخی از سنت های محلی متنوع و جشن های اقوام و ملت های مختلف به ماه رمضان راه یافته است.

خانه تکانی، پخت انواع شیرینی و غذاهای محلی، آذین بندی کوچه و خیابان، دید و بازدید عمومی، سنت هایی هستند که در مناطق و اقوام مختلف ایرانی با تاثیر از جشن های ایرانی همچون نوروز و چهارشنبه سوری به ماه رمضان راه یافته است.

  

آمیختن جشن های ایرانی با تقویم هجری قمری

به نظر می رسد چرخش ماه های گاهشماری هجری قمری به نسبت ماه های ثابت سال خورشیدی و همپوشانی دوره ای این ماه ها با جشن های ایرانی، در آمیختن این جشن ها با تقویم هجری قمری نقش مهمی داشته است و چنانکه در این جستار به آن خواهیم پرداخت، استحکام ریشه های ایرانی این آیین ها تا به آن حد است که همزمانی آنها با ماه های هجری قمری نمی تواند دست آویزی برای غیر ایرانی دانستن آنها باشد. پیش از پرداختن به موضوع اصلی این جستار " جشن گرگشو"، اشاره ای به دو نمونه از جشن های ایرانی خواهیم داشت که در گذر تاریخ با ماه های تقویم قمری همپوشانی یافته اند اما این از بن مایه های ایرانی آنها کم نکرده است.

برای نمونه در برخی سالنامه های قدیمی ایرانی، سیزدهم ماه صفر و آخرین چهارشنبه ماه صفر را روز جشن دانسته اند چنانکه در "سالنامه دولت علیه ایران" در دوران قاجار، چهارشنبه آخر ماه صفر را "چهارشنبه سوری" نام نهادند و پختن آش "ابو دردا" نیز که از سنت های مراسم قاشق زنی در جشن چهارشنبه سوری است در آخرین چهارشنبه ماه صفر انجام می شد. (1)

نمونه دیگر، جشن کلوخ انداز/ کلوخ اندازان است که در آخرین روز از ماه شعبان در تقویم هجری قمری و پیش از آغاز ماه رمضان برپا می شود. این جشن که به نام "برغندان" نیز شناخته می شود از سده‌های چهارم و پنجم هجری‌قمری در میان مسلمانان ایران همراه با گشت و گذار و شب نشینی و شادنوشی معمول بوده است.

واژه «برغندان» یا «برقندان» رایج در زبان فارسی و فرهنگ ایرانیان، صورت دیگر واژه «بارکندان» یا «باری گندان» ارمنی است و این احتمال هست که این جشن با نامش از فرهنگ ارامنه به فرهنگ ایرانی وارد شده است و با جشن « کلوخ‌اندازان» ایرانیان درآمیخته و در روز پیش از فرا رسیدن ماه رمضان از رسم‌های همگانی مردم شده است.

 کلوخ‌اندازان که در بسیاری از شهرهای ایران همچون اصفهان، تهران، همدان، یزد و ... برپا می‌شود به همین نام و یا نام‌های «کلوخ خیسون»، «کلوخ خیسان» (در روستاهای فرنق و خمین)، « گل خندانی » (در قزوین)، «کُلوک‌اندازان» (در شیراز، کُلوک به کوزهٔ سفالین دهانه‌گشاد گویند) و «سنگ‌اندازان» (در اکثر نقاط کرمان) معروف است.

در این روز، مانند روز «سیزده نوروز»، مردم معمولاً به دشت و باغ می‌روند و خوراک‌هایی مخصوص آن روز می‌پزند و می‌خورند.

درباره نامیدن این روز به «کلوخ‌اندازان» در فرهنگ عامهٔ مردم ایران، تعبیرات گوناگونی آمده است. مثلاً مردم صغاد (شهری در بخش مرکزی شهرستان آباده استان فارس) می‌گویند: در قدیم مردم در غروب روز آخر ماه شعبان، از خانه بیرون می‌رفتند و هرکس کلوخی برمی‌داشت و رو به قبله می‌ایستاد و آن را به زمین می‌انداخت و در حال انداختن کلوخ می‌گفت: « خدایا! گناهان و کارهای بد گذشته را شکستیم و خود را آماده عبادت و روزه ماه رمضان کردیم». یا قمی‌ها بعدازظهر این روز با ساز و نقاره به محل «دروازه قلعه» می‌رفتند و پس از ساز و نقاره‌زدن و چوب بازی‌کردن، هرکسی کلوخی برمی‌داشت و به قصد و نیت این‌که خدا توفیق روزه‌گرفتن به او بدهد، کلوخ را در آب خندق دروازه قلعه می‌انداخت.

بیرون‌رفتن مردم از خانه و برگرفتن و دورافکندن کلوخ در آخرین روز ماه شعبان به احتمال فراوان به نشانه ترک عیش و عشرت و باده‌نوشی در ماه مبارک روزه‌گیران و دورکردن دیو گناه باده‌نوشی از خود بوده است و این آیینی بازمانده از دوره پیش از اسلام بوده که با دگرگونی نظم و روال زندگی عادی مردم در تغییر ماه همراه بوده است.

به این ترتیب به نظر می رسد که جشن برغندان و یا باریگندان از جشن‌های مشترک ایرانیان و ارمنیان است که افزون بر تشابه اسمی، آداب و سنن برگذاری آن‌ها نیز شبیه هم است و بازگو کننده تاثیر فرهنگ و آداب و رسوم ایرانیان و ارمنیان بر یکدیگر است.

باریگندان به معنی زندگانی نیکو، ‌سرور و شادمانی و فراوانی نعمت است. این جشن از جشن‌های پیش از مسیحیت ارمنستان است و همزمان با جشن ناواسارد (سال نو) برگذار می‌شده که اکنون رنگ و شکل مسیحی به خود گرفته است.

ارمنیان اکنون نیز در روز پیش از آغاز ایام روزه بزرگ، جشن باریگندان را برگزار می‌کنند. کسانی که قصد دارند روزه بگیرند در این شب سفره شام را رنگین‌تر و مفصل‌تر از شب‌های دیگر می‌گسترند و با اقوام و خویشان به جشن و سرور می‌پردازند.

یکی از رسوم جالب این جشن، بازی های نقابدار است و مردم با زبان طنز انتقادات خود را به بزرگان و و سران قوم می گفتند.

در شهر اراک، در روز جشن باریگندان جوانان ارمنی دسته‌ای راه می‌اندازند، هر یک از این جوانان لباسی برای خود فراهم می‌سازند و نقابی بر چهره می‌گذارند، طوری که شناخته نشوند. آنان به منازل ارمنیان اراک می‌روند و به شادی و نشاط می‌پردازند. صاحبخانه از آنان پذیرایی می‌کند و چنان‌چه مایل باشد به باشگاه ارمنیان اراک کمک مالی می‌کند. 

در تهران نیز کودکان ارمنی دسته‌ای تشکیل می‌دهند و به منازل ارمنیان نارمک می‌روند و به جشن و سرور می‌پردازند.

در جلفای اصفهان در باشگاه ارمنیان، بالماسکه ترتیب داده می‌شود و برخی از شرکت کنندگان از نقاب استفاده می‌کنند. کودکان ارمنی جلفا نیز برنامه‌هایی همانند جوانان اراک و تهران اجرا می‌کنند. سا ل های متمادی است که در ایران جشن برغندان به هیچ وجه اجرا نمی شود. (2) و (3)

 

برپایی آیین ایرانی گرگشو طبق تقویم هجری قمری

نمونه دیگر از آمیختگی آیین های ایرانی با تقویم هجری قمری که موضوع اصلی این نوشتار است، جشن گرگشو/ گره گشو/ گلی گشو نام دارد.

"گرگشو" که در برخی مناطق عرب زبان به «گرگیعان» یا «قرقیعان» تبدیل شده، در شب 15 ماه رمضان در استان بوشهر، استان هرمزگان و شهرهای استان خوزستان همچون اهواز، شادگان و آبادان، خرمشهر، حمیدیه، دزفول، شیبان، ملاثانی، رامهرمز، شوش، ویس، سوسنگرد، کوت عبدالله، و سربندر برگذار می‌شود.

در این آیین، کودکان دختر و پسر پس از افطار در حالی که لباس های محلی برتن دارند و کیسه هایی بر گردن انداخته اند یا در دست دارند با برهم کوبیدن سنگ های کوچکی که به دست دارند با خواندن شعرهای ویژه این روز به در خانه همسایه ها برای جمع آوری عیدی و شیرینی می روند. این مراسم تا پاسی از شب پانزدهم ماه رمضان ادامه می یابد.

مشابه این مراسم در برخی کشورهای عربی همچون عراق، بحرین، کویت، امارات، و شرق عربستان (شهرهای شیعه نشین احساء و قطیف) که بیشتر با عرب زبانان شیعه ایرانی در ارتباط فرهنگی هستند، نیز رواج دارد. (4)

شیخ سالم چُحیلی رئیس انجمن صابئین مندایی ایران از اهواز در گفتگو با نگارنده گفت: در زمانی که ما کودک بودیم همراه با دیگر بچه های اهوازی در شب گرگیعان در محله می گشتیم و شعرهای مربوط به گرگیعان را می خواندیم و از همسایه ها معمولا آرد جمع آوری می کردیم و با آن آرد نان پخته می شد و بین دیگران تقسیم می شد. البته بجز آرد گاهی پول یا مواد غذایی دیگر نیز به کودکان داده می شد.

 

آیین کهن "گلی گشو" در استان بوشهر

در روستاهای شهرستان بوشهر،  آیین شبانه گلی گشو (گرگشو) در شب ۱۵ ماه رمضان و آیین های دیگر همچون دم دم سحری، آیین آبی بنوش، عید تلخک از مهمترین سنت‌های قدیمی رمضان است. (5)

در "بی شهر" که  در ۲0 کیلومتری جنوب غربی بندر بوشهر واقع است در شب گلی گشو، دسته هاى مختلف کودکان که عمده آنان از بچه‌هاى فقیر تشکیل مى شود با در دست داشتن کیسه و سردادن جملاتى نظیر «گره گشو سرت بشور، با آرد شو» اهالى را از آمدن خود به در خانه ها آگاه می کنند و مردم نیز با ریختن برنج، گندم و تنقلات دیگر در کیسه هایشان با هدف گشوده شدن مشکلات از آنان پذیرایى مى کنند.

اغلب خانواده‌ها دو روز پیش از برگذاری این‌ آیین، مقداری گندم خیس می‌کنند و در روز چهاردهم گندم ها را تفت داده تا در موقع آمدن گروه گلی گشو به آنها بدهند.

بعضی از خانواده‌ها هم که به تازگی صاحب نخستین فرزند خود شده‌اند این رسم را پرشورتر برگزار می‌کنند و محتویات پذیرایی خود را تا هفت جور خوراکی در کیسه‌های کوچک قرار می‌دهند، خوراکی‌هایی مثل کشمش، نخود، نقل، نبات، پسته، بادام و انجیر.

هرگاه گروه کودکان از در خانه‌ها دست پر برمی‌گشت چنین می‌خواندند: «خونه گچی.... پُر همه چی....» و اگر چیزی به آنان داده نمی‌شد، این شعر گله آمیز و کودکانه را سر می‌دادند: «خونه گدا.... هیچش نداد..(6) و (7)

 

در روستای کُردَوان سفلی (از توابع بخش کاکی شهرستان دشتی در استان بوشهر) "گِلی" Geli درست کردن یکی از آیین های مردمان روستاها در سالی است که باران نمی آید یا دیر باران می آید.

در چنین هنگامی، فردی را به عنوان "گلی" انتخاب می کنند که بیشتر وقت ها آن فرد خود داوطلب این کار می شود. لباس های "گلی" عبارت است یک کُت کهنه همراه پیراهن بلند و صورتش را با یک پارچه می پوشانند تا شناخته نشود. زنگی نیز به گردنش می اندازند.  عنانش را به دست یک نفر می دهند و بقیه پشت سر گلی در محل می گردند و به خانه ها سر می زنند و شعر می خو انند.

به هر خانه که می روند صاحب خانه باید جیزی به آنها بدهد هرخانه که پول یا جنس داد باز همراهان گلی می خوانند: "خونه گچی، پُر همه چی"  اگر چیزی نداد، می گویند: "خونه گدا هیچش ندا."

صبح روز بعد، گِلی و همراهانش با پول و هدایایی که جمع کرده اند به یک امامزاده می روند غذا درست می کنند و ظهر همان جا ناهار می خورند. (8)

نظر به این که گویش مردم کردوان یکی از گویش های کهن ایرانی است به کار بردن واژه "گِلی" برای آن آیین در پی بردن به ریشه های آن اهمیت دارد.

گویش مردم کُردَوان، گونه روستایی و سنتی گویش دشتی است. گویش مردم منطقه دشتی یکی از اصیل‌ترین گویش‌های ایران و ریشه در زبان پهلوی ساسانی دارد و واژگانی از ریشه زبان پهلوی هنوز هم با گذشت چند سده در آن محفوظ مانده و در گفتگوی روزانه مورد استفاده قرار می‌گیرد. گویش مردم دشتی مشتق از زبان و گویش بردستانی است. (9)

 گره گشو، از سنت های رایج روستای "محمدصالحی" از روستاهای پرجمعیت شهرستان گناوه در شمال استان بوشهر نیز هست، اما در این روستا مرسوم است که نونهالان در روز و جوانان در شب آن را اجرا می کنند. (10)

 در خورموج (مرکز شهرستان دشتی در استان بوشهر) هم اگر در فصل پاییز باران نبارد، مردم برای باریدن باران دست به دعا می‌شوند و از درگاه خداوند می‌خواهند که باران رحمتش را نازل کند و این تمنا را با آیینی زیبا و نمایشی اجرا می‌کنند

بعضی ها برای برپایی آیین "باران خواستن"،  «گِلی» درست می‌کنند. درست کردن گلی هم به این ترتیب است که جوانان و نوجوانان آبادی یک نفر را به عنوان گلی درنظر می‌گیرند و با پشم سفید ریش بلندی به صورتش می‌چسبانند و دو تا شاخ بزرگ بز را هم با دستمال روی سرش و شالی هم روی سرش می‌بندند؛ بعد یک جفت کفش بزرگ‌تر از معمول را هم به پایش می‌کنند

گلی یک لباس مخصوص چوپان‌ها روی دوشش می‌اندازد و بعد سر یک چوب بلند طناب و زنگوله‌ای می‌بندند و به عنوان اسب تحویل گلی می‌دهند که سوار شود

سرِ شب گلی سوار بر اسب، با کاسه ای آب در دست در کوچه‌های آبادی در حالی که جوان‌ها دنبالش شادی و سر و صدا می‌کنند، می‌‌تازد. البته یک نفر هم برای توبره کشی و جمع کردن هدایای مردم به دنبال او حرکت می کند

گلی به در خانه هرکسی که برسد با صدای بلند می‌گوید: های گلی گلی! های گلی گلی/ گلی ما جوونن، امشب هوا بارونن...  (11)

 

در شهرستان دشتستان استان بوشهر نیز آیین سنتی باران خواهی به نام گِلی یا گٍلْینو برگذار می شود. در این آیین، کار با بچه هایی شروع می شود که یکی از آنها به عنوان سردسته و یا "گلی" با در دست داشتن چوب و دمام شروع به شعرخوانی و آواز خوانی و طلب باران از خداوند می کند و افراد گروه نیز یک صدا با زدن سنگ هایی که در دو دست دارند به همدیگر به شروع به زمزمه اشعار طلب باران می کنند. همراهان در حالی که "گلی" پیشتاز آنان است با خواندن ترانه آهنگین و این ترانه ها را می خوانند:

 می خیم (می خواهیم) بریم قبله دعا، بلکه خدا رحمش بیا

 الله تو بزن بارون / سی مای (برای ما که) عیالوارون (عیالوار هستیم)

مشکولکم (مشک کوچک من) خشکن (خشک هست) خدا اوش (آبش) بده 

اور (ابر)، تو آسمون نیسی (نیست)، گندم تو زمین پیسی ( پوسید)

ای خدا بارون بزن ما تشنه مونه (هستیم)، سنگ آسک ( آسیاب) کوله مونه (هست)

گل گلی نو، شاه زلی نو، خرما و جو بردار و بیو (بیا)

تا بریم قبله دعا، بلکه خدا رحمش بیا

آنها خانه به خانه سر می زنند برای جمع آوری آذوقه از جمله خرما، آرد، جو یا گندم، گروه به در هر خانه ای که می رسند یکی از افراد آن خانه، از پشت بام ، پیاله ای آب را روی گلی و همراهان او می پاشد با پاشیده شدن آب، آنان بی درنگ می گویند:

 " نه او بی (آب نبود)، بارون بی (باران بود)"

در پایان این آیین، گروه گِلی هدایایی را که جمع آوری کرده اند برای تهیه حلوا خرمایی (رنگینگ) یا خمیر به خانه بزرگتر یا سردسته گروه برده و مقداری از آن را به امید بارش رحمت الهی بین نیازمندان روستا تقسیم می کنند.(12)

 

آیین سنتی باران خواهی در جای جای ایران زمین به روش های گوناگون برگذار می شود. در زنجان کودکان با ساختن عروس باران یا عروسک باران که آن را " چمچمه عروس" می نامند این آیین را انجام می دهند.(13)

 

در ایل راینی سیر جان اگر زمان باران موسمی گذشته و بارانی‏ نیامده باشد، دختران عروسکی با لباس های سفید درست می‏کنند که به آن "گل گشینزو" می‏گویند و آن را به دست پسران‏ می‏سپارند. پسران گل گشینزو را به سیاه چادرها می‏برند و یکی‏ از آنان ترانه می‏خواند. هر چادرنشین سعی می‏کند حتما روی گل گشنیز و آب بریزد. طوری که در سراسر مراسم از گل گشنیزو آب می‏چکد. سپس مقداری آرد به بچه‏ها می‏دهد از آردهای گردآوری شده، کماچ‏ می‏پزند و در خمیر آن مهره‏ای قرار می‏دهند. پس از پخته شدن کماچ آن را بین‏ پسران تقسیم می‏کنند و مهره در دهان هر کس پیدا شد به باد کتک گرفته می‏شود. مگر آنکه ریش سفیدی ضامن او بشود و مهلت بگیرد تا باران ببارد. (14)

در گیلان، "کترا گیشه" به هنگام خشکسالی و کمبود باران بچه‏ها دست به کار می‏شوند، کفگیری را با پارچه‏ای پوشانده و به در خانه‏ها رفته و ترانه باران می‏خوانند. صاحب خانه به فراخور توانایی‏شان مرغ، سیب زمینی، پیاز وغیره‏ به بچه‏ها می‏دهند، بچه‏ها هدایا را جمع کرده به زیارتگاه محله‏ می‏برند و زن ها و مردهای داوطلب سرگرم تهیه غذا می‏شوند. همه مردم محله در زیارتگاه به نیایش و سپس صرف غذا می‏پردازند، معتقدند که خداوند آنان را مورد لطف خویش قرار می‏دهد و باران خواهد بارید. (14)

 

در بیرچند و اطراف بیرجند مترسکی را سرچوب می‏کنند و لباس‏ ژنده‏ای بر آن می‏پوشانند و پیکره را که "تلو" می‏نامند در کوچه‏ها می‏گردانند و تراته باران می‏خوانند. (14)

 

در فردوس نیز سنت "تخته پوست" انجام می شود. نوجوانان در کوچه‏ها نیایش باران سر می‏دهند و بزرگان‏ آمین گویان آنان را دنبال می‏کنند و در پایان مراسم نماز و دعای باران خوانده می‏شود. (14)

 

در ایل بختیاری رسم است که هنگام خشکسالی جوانان دور هم‏ جمع شده و یک نفر را به اسم (کوسه) انتخاب می‏کنند. کوسه‏ حتما باید قوی و نیرومند باشد. بعد دو کلاه زرد کوچک را به‏ عنوان گوش هایش در دو طرف صورتش روی گوش های کوسه‏ می‏بندند و صورت وی را می‏پوشانند که جایی را نبیند. سپس‏ زنگوله‏ای به کمر او می‏آویزند و در حالی که سربند دست یکی از جوانان ایل است، همراه او راه می‏افتند و به سوی‏ چادرها می‏روند و با هم ترانه باران می‏خوانند. افرادی که صدای آواز را می‏شنوند، از چادرها بیرون می‏آیند و به سر و صورت کوسه آب می‏ریزند و صاحب چادر مقداری قند و یا آرد به آنان می‏دهد. بالاخره یک نفر حاضر می‏شود که‏ ضامن کوسه بشود و اسم سه کچل از ایل را می‏برد که ضامن‏ کوسه می‏شوند. کوسه قول می‏دهد در دو سه روز آینده باران‏ ببارد. آنان هم رضایت می‏دهند و کوسه را آزاد می‏کنند. در پایان این مراسم زنان ایل با درست کردن حلوا از آرد و قندهای‏ به دست آمده و فرستادن به چادرها بارش باران را جشن می‏گیرند. (14)

 

در بویر احمد سنت هبرسه (هدرسه) انجام می شود. چنانچه باران مدت زیادی نبارد،مردم هر آبادی اول شب جمع‏ شده و هر یک دو سنگ در دست می‏گیرند و دست جمعی به راه‏ می‏افتند و ضمن به هم زدن سنگ ها ترانه باران می خوانند و درهر خانه که‏ می‏رسند، افراد خانه بر روی آنان کاسه‏ای آب می‏پاشند.  پس صاحب خانه مقداری آرد به آنان می‏دهد.آردهای جمع شده‏ را خمیر می‏کنند و سه دانه سنگ ریزه در خمیر می‏اندازند و خمیر را چانه می‏کنند. چانه‏ای که سنگ ریزه در آن گذاشته‏ شده به هر کس بیفتد،مچ او را می‏گیرند و او را کتک می‏زنند. بعد یکی دو نفر ضامن او می‏شوند و تعهد می‏نمایند که سه یا هفت روز باران ببارد. (14)

 

در قوچان اگر در فصل بهار که کشت دیم نیاز به آب دارد، باران نبارد، عده‏ای از جوانان چوبی را که دو سه متر طول دارد، فراهم‏ می‏کنند و پارچه‏ای به آن می‏بندند. این چوب و پارچه که حالت‏ مترسک دارد "چولی قزک" نام دارد. سپس "چولی قزک" را در دست‏ گرفته به خیابان ها می‏روند و ترانه باران می‏خوانند و بدین وسیله برای زراعت دیم طلب باران می‏کنند تا زراعت از تشنگی بیرون آید. اهل هر خانه با شنیدن صدای آنان با کاسه‏های پر آب به استقبال آنان می‏شتابند و کاسه آب را به‏ روی افراد گروه می‏پاشند، به طوری که لباس های بیشتر آنها خیس‏ می‏شود. در بعضی از محله ها خوراکی نیز به افراد این گروه‏ می‏دهند. علاوه بر این در تکایا و مساجد نیز آش بخصوصی‏ به نام "زده خدا" می‏پزند و بین مستمندان تقسیم می‏کنند تا عنایتی‏ بشود و باران ببارد. (14)

 

در بین ایل قشقایی در مواقعی که باران نمی‏بارد و خشکسالی است، نخست یک نفر را به عنوان کوسه گلین انتخاب می‏کنند. دو عدد گیوه‏ به دو طرف صورتش می‏بندند، یک هاون چوبی که سرکو یا دوبک نامیده می‏شود و مخصوص کوبیدن گندم و برنج است، به‏ کمرش می‏آویزند و زنگی هم به گردنش می‏اندازند. از پشم‏ گوسفند ریش مصنوعی به صورت او می‏چسبانند و مقداری آرد به سر و صورت او می‏پاشند و یک چوب دستی بلند هم به‏ دستش می‏دهند. سپس بچه‏ها به دور کوسه گلین گرد آمده و ترانه باران می‏خوانند: "کوسه گلینم، شاه زرینم، باد آوردم، بارون آوردم، هیچی نمی‏خوام، شیرینی می‏خوام. "

در چادرها کوسه گلین را در داخل اجاق هر چادر می‏گذارد و آتش آن را زیرورو می‏کند. صاحب چادر به وحشت می‏افتد و التماس می‏کند و می‏گوید: "کوسه گلین خانه خرابم مکن، هر چی بخوای بهت می‏دم."

کوسه گلین در پاسخ می‏گوید: "تو به من آرد بده، شیرینی بده، روغن بده، من به تو بارون می‏دم."

صاحب خانه مقداری آرد، روغن و شیرینی به او می‏دهد. این‏ عمل در همه چادرها صورت می‏پذیرد تا مقدار زیادی آرد فراهم‏ شود. آردها را خمیر کرده و داخل خمیر یک دانه ریگ‏ می‏اندازند و آن را به شکل دایره در آورده و به صورت تاپو می‏پزند و افرادی که همراه کوسه گلین هستند آن را می‏خورند و در ضمن مراقب هستند تا ببینند ریگ از دهان چه کسی در می‏آید. آن شخص را می‏خوابانند و کوسه گلین با چوب او را می‏زند. مردم میانجیگری کرده و می‏گویند:

"کوسه گلین، او را نزن، قول می‏دیم ابر بشه بارون بیاد"

بعد فردی که ریگ از دهانش بیرون آمده، به سوی آسمان نگاه‏ می‏کند و می‏گوید: "خدایا آبروی مرا نبر، بگو ابر بشه، باورن بیاد." و معتقدند که با انجام این مراسم باران خواهد آمد. (14)

 

در شهر درگز یا دره گز یکی از شهرهای استان خراسان رضوی، در بهاران اگر خشکسالی شود، مردم آدمک پارچه‏ای به نام "کوسا" را مانند مترسک درست می‏کنند و به چوب بلندی نصب می‏کنند. یک نفر آن را به دست می‏گیرد و اطراف او هم عده‏ای از مردان سالخورده و جوانان راه می‏افتند و به در خانه‏ها می‏روند و این ترانه باران را می‏خوانند.

این دسته جلو در هر خانه توقف می‏کنند و یکی از افراد آن خانه ظرفی را پر از آب کرده روی کوسا می‏ریزد و از خداوند بارش باران را درخواست می‏کند. سپس آش باران پخته و بین مستمندان و فقرا تقسیم می‏کنند که به آن "خدای یولی" می‏گویند. (14)

 

در مشهد و اطراف آن اگر مدتی باران نبارد یا خشکسالی روی دهد، بچه‏ها چوبی بلند به دست گرفته مترسک ‏وار آن را می‏آرایند و "چولی قزک" می نامند و در کوچه‏ها می‏گردانند و این شعر را می‏خوانند: چولی قزک بارون کن، بارون بی‏پایون کن، گندم به زیر خاکه، از تشنگی هلاکه، گل های سرخ لاله، از تشنگی میناله، چولی قزک بیا بیا، باابرای سیا سیا، بارون بیا جر جر، تو نودنا شر شر."

مردم که به این گروه برمی‏خورند روی آنان آب می‏پاشند و بنشن‏ به آنان می‏دهند و با آن آش نذری می‏پزند و همراه دعا به درگاه‏ خداوند، آن را بین مردم نیازمند تقسیم می‏کنند. (14)

 

     در راور استان کرمان، هنگام خشکسالی عده‏ای از کشاورزان آدمکی به نام "تالو" درست کرده و در شهر یا روستا و محله می‏گردانند و ترانه باران می‏خوانند. بعد مقداری آرد تهیه کرده، پس از خمیر کردن، مهره‏ای در آن‏ می‏اندازند و نان می‏پزند. هنگام تقسیم نان مهره به هر یک از افراد که افتاد چند روزی به او مهلت می‏دهند باران ببارد. پس‏ از گذشت موعد مقرّر، اگر باران نیامد، او را می زنند و برای رهایی با راز و نیاز نیاز از خدا طلب آمدن باران می کند. (14)

 

آیین های باران خواهی مشابهی نیز در سوق دهدشت به نام "بارونی"،  در بانه "بوکه باران"، در سروآباد مریوان "بوک بارانه"، در سروستان استان فارس"کس انگلو"، در آذربایجان به نام "خیدیر الیاس"‏، در بندر انزلی "کترا گیشه"، در آمل "خدا وارش‏" در ترکمن صحرا "سوید قازان"،  در بابُل "جانِ خدا"، در کوهمره،نودان، جروق، سرخی استان  فارس "کل کلینک‏"، در دشتی و دشتستان "گِلی و آسَک کول"، در لار "لله لله برو بدا" ، در خواف "الله بده تو بارون"، در درونگر درگز"چمچمه گلن" برگذار می شود. (14)

 

 آیین های مشابه گرگشو در دیگر شهرهای ایران

آیین "هوم بابا" از سنت های ماه رمضان در کاشان،سفیدشهر (نصرآباد)، آران و بیدگل، فین، ابیانه، جوشقان قالی، روستای دشت لتحر (از توابع بخش مرکزی شهرستان کاشان)  است.

در گذشته رسم چنین بود که در شب پانزدهم رمضان میلاد امام حسن مجتبی) بعد از افطار "هوم بابا" برگذار می شود. در نوش آباد این آیین را "هوربابایی" می نامند.

در شب هوم بابا، کودکان در کوچه ها راه می افتند و اشعاری زمزمه می کنند. مردم قبلا با تهیه خوراکی منتظر آمدن کودکان هستند و دست خالی برگرداندن آنان را بد یُمن می داننند. اشعار هوم بابا چنین است:

امشب، شب نیمه است که ما مهمانیم

هوم بابا، هوم بابا

از ما حرجی نیست که ما مهمانیم

هوم بابا، هوم بابا

بشقاب را پر از کلوچه و حلوا کن

هوم بابا، هوم بابا

بردار و بیار به دامن ماها کن

هوم بابا، هوم بابا...

صاحب خانه به بچه ها خوراکی هایی همچون برگه زرد آلو ، گردو، نخودچی و کشمش، گز، آبنبات، بادام و فندق می داد می داد و بچه ها این گونه او را دعا می کردند:

خدا عزتت بده

آمین

خدا پسرت بده

آمین

خدا دخترت بده

آمین ...

اما اگر خساست کند، بچه ها او را این گونه خطاب می کنند:

این خونه که توش زغاله

صاحب خونش شغاله ... (15)

به باور مردم کاشان در شب نیمه ماه رمضان امام حسن و امام حسین به در خانه پیامبر اسلام رفتند و بعد از کوبیدن در،  سوره والشمس (سوره 91 قرآن کریم ) » را خواندند و دعا کردند. پیامبر و حضرت علی هم برای تشویق حسنین مقداری خوراکی به آنها  دادند. (16)

 

ممکن است بین هوم بابا و ایزد هوم در ایران باستان ارتباطی وجود داشته باشد. به نظر می رسد "بابا " در اینجا "پیر پارسا" معنی می دهد.  

 

هوم در در دنیای مینوی ایزد است و "یاور امشاسپند شهریور" است و در دنیای گیتی گیاهی است که دشمنان را دور می سازد، درمانبخش است و سرور گیاهان به شمار می رود. هوم در شاهنامه پیرمردی پارساست که کیخسرو را یاری می دهد و افراسیاب تورانی را در هنگام گریز دربند می کند. 

فشردن گیاه هوم و نوشیدن افشره آن نقش بزرگی در ایران و هند داشته است. هرچند در وداها از سه بار افشردن روزانه آن سخن می رود و در ایران از دوبار افشردن. فشردن آیینی این گیاه با پدیده های آسمانی همچون تابش خورشید  و بارش باران پیوستگی دارد. در ایران آیین هوم بخشی از مراسم یزشن است. این آیین طولانی و پیچیده  و پر از اعمال نمادین است. هوم را در چهار نوبت می سایند و آب تقدیس شده را در  سه نوبت روی آن می ریزند که نمادی از سه مرحله ایجاد باران است، یعنی تبخیر و تشکیل ابر و درهم فشردگی آن ها به صورت باران. (17)

در مهریشت اوستا، هوم با عنوان " بی آلایش نیرو دهنده درمان بخش" و " شهریار زیبای زرین"  در هوم یشت با عنوان "افزاینده راستی" ستایش می شود. (18)    

بی شک هوم در شاهنامه ترکیبی از گیاه هوم است که بر کوه ها می روید و ایزد هوم که یاور و پشتیبان پاکان و نیز مرگ زدای است که به کیخسرو یاری می رساند و جنبه آیینی هوم در شاهنامه تبدیل به خصلتی اخلاقی شده است. (19)     

برخی معتقدند که بین این "هوم بابا" با دیوی ترسناک به همین نام (هوواوا/ هوم بابا) در استوره گیل گمش ارتباطی وجود دارد که به نظر می رسد اثبات آن نیاز به مستندات بیشتری دارد. (20)

 

آیین هوربابایی در نوش آباد در شب های سیزدهم، چهاردهم و به ویژه پانزدهم ماه رمضان توسط کودکان انجام می شود و شعرهایی مشابه آیین هوم بابا در درگر مناطق کاشان همچون آران و بیدگل خوانده می شود. تا حدود سی سال پیش گاهی به جای این شعرها، سوره شمس توسط سر دسته خوانده می شد و اعضای گروه حرف آخر هر آیه (ها) را 3 بار تکرار می کردند:

سر دسته « وَالشَّمْسِ وَضُحَاهَا ...  وَالْقَمَرِ إِذَا تَلاهَا...»

بچه ها: «ها ها ها» (21) و (22) و (23)

 

در کرمان مشابه همین مراسم در ماه رمضان و با نام "الله رمضونی" و "کلید زنی" برگذار می شود. الله رمضونی بیشتر توسط کودکان و کلید زنی توسط زنان و دختران انجام می شود که در آیین دوم فردی که این مراسم را انجام می دهد نباید شناخته شود.

کلید زنی در شب های ماه رمضان برگذار می شود. زنی در حالی که صورت خود را با چادر پوشانده، و یک سینی (در سیرجان به جای سینی از الک استفاده می شود که به آن کمو می گویند) در دست دارد که درون آن آیینه، سرمه دان و یک جلد قرآن قرار دارد، به خانه اهل محل می رود و با کلید به سینی (یا در خانه) می زند. صاحب خانه پس از گشودن در، آینه داخل سینی را بر می دارد و چهره خود را می نگرد، سپس مقداری شیرینی، قند یا پول داخل سینی قرار می دهد.

در کرمان همچنین از شب سوم تا پایان ماه رمضان مراسمی با عنوان "الله رمضونی" برگذار می شود که در آن گروهی از کودکان و نوجوانان به در خانه اهل محل رفته و این سرود را می خوانند و پس از اتمام سرودخوانی صاحب خانه پولی به سرپرست گروه می دهد:  

رمضون اومده خوش نومش کنید

گو و گوساله به قربونش کنید

گو و گوساله که دستت نرسید

خروس یکساله قربونش کنید

تو که خیر دادی با ناز و نیاز

پیش پیغمبر باشی سرفراز ... (24)

 

پیش تر، در هرمزگان مراسم مشابه دیگری نیز به نام  آرگیز کردونی (الک‌اندازی) اما در نیمه شعبان همزمان با ولادت امام دوازدهم شیعیان برگذار می‌شد.

در این مراسم مردم خانه ها و کوچه ها و مساجد را آب و جارو و چراغانی کرده و بازار را آذین می بستند. از چند روز پیش برای مردمی که به خانه ها مراجعه می کردند به‌ویژه کودکان هدایایی در نظر می‌گرفتند. مادران هم برای بچه ها کیسه هایی کوچک از پارچه می دوختند و به گردنشان می آویختند تا هدایایی که می گیرند در آن بریزند.

مراسم از عصر چهاردهم شعبان با جشن و سرور آغاز می شد و تا پاسی از شب ادامه می یافت. در این شب دسته های مختلف نوازندگان محلی به بازارها و خیابان ها می آمدند و مایه شادی مردم می شدند. به ویژه گروه نوازندگان سیاهپوست با اجرای موسیقی های آیینی مثل لیوا شور و نشاط زیادی می‌آفریدند. در بعضی از مناطق هرمزگان شبهای سیزدهم، چهاردهم و پانزدهم را جشن می گرفتند و بر این باور بودند که در شب نیمه شعبان خداوند تقدیر هر کس را رقم می زند. 

کودکان به همراه بزرگ ترها در حالی که کیسه به گردن داشتند به در خانه ها می رفتند و با گفتن «آرگیز کردونی ماهادین» (هدیه ما را بدهید) از صاحب خانه هدیه می گرفتند این هدیه ها شامل: نقل، کلوچه، شکلات، آب نبات، نخود و کشمش، باقلا و نخود پخته و شربت و شرینی بود. گاه صاحب خانه سکه ای پول نیز هدیه می داد.

زن هایی که علاقه مند به دریافت هدیه بودند اما نمی خواستند شناخته شوند در حالی که صورت خود را می پوشاندند، الکی به دست گرفته  و آن را به صاحب خانه می دادند. او هم که از ویژگی مراسم با خبر بود، هدیه را درون الک گذارده به صاحبش بر می گرداند. علت نام‌گذاری مراسم نیز وجود همین الک است که در هرمزگان به آن آرگیز یا هارگیز (آردبیز) گویند.

در گذشته زن ها از دیوار خانه یا شکاف در آرگیز را می انداختند. از این رو مراسم به آرگیز کردونی (الک اندازی) موسوم شده است. در بعضی از خانواده ها بخشی از هدایا را در میان ارزاق خانه می گذاشتند با این باور که سبب برکت رزق و روزی آن ها می شود. کسانی که نتوانسته بودند در شب به همه خانه ها سر بزنند فردا یعنی روز پانزدهم مراجعه کرده هدیه خود را می گرفتند. این مراسم در شهر میناب و بعضی از محله های بندرعباس بیشتر مورد توجه است.  (25)

 

شبیه این مراسم در دیگر شهرها هم در روزگار گذشته و هم امروز وجود داشته و جا دارد که به برخی از آن ها اشاره شود:

 

کودکان مهابادی در شب نیمه شعبان بعد از صرف شام دسته دسته رهسپار کوچه ها می شوند و در خانه ها را می زنند و می خوانند: «برات بر شما مبارک باد» مردم و اهالی محل از یک روز قبل تنقلاتی برایشان آماده کرده و در این شب به آن ها هدیه می دهند. (25)

 

در مازندران در شب 15 ماه رمضان هم‌زمان با میلاد امام حسن مجتبی، زنان به عنوان نذر قند، چای، خرما و زغال به مسجد می‌برند که این کار تا پایان ماه مبارک رمضان ادامه دارد. البته در کنار این مواد حلوا، آش، زولبیا و بامیه سنتی، فرنی، آبگوشت و باقلای پخته با پلو به میان روزه‌داران می‌برند.

مازندرانی ها رسم جالبی برای روزه اولی ها دارند. آنها برای نوجوانان تازه مکلف شده، هدیه ای می خرند و نوجوان تا زمانی که از جانب بزرگ‌ترها هدیه «روزه‌سری» و انعام را نگیرد، افطار نمی‌کند. ( 26)

 

مشابه این مراسم در بعضی از شهرها در آیین های نوروزی دیده می شود و بیشتر در چهارشنبه سوری اتفاق می افتد:

در شاهرود یکی از سرگرمی های شیرین کودکان این است که شب های آخر ماه اسفند دسته جمعی در کوچه ها راه می افتند و به در خانه ها می روند و با صدای بلند ترانه  می خوانند و از صاحب خانه چیزی می طلبند. (25)


در آذربایجان در مراسم شب آخر سال "شال اندازان" شال های خود را از بام خانه ها آویزان می کنند در حالی که خودشان پنهان اند اهالی خانه بدان پندار که ارواحی را پذیرایی می کنند که نادیدنی هستند از آجیل و چیزهای دیگر چون تخم مرغ رنگ آمیزی شده و سکه در گوشه شال ها بسته و شال اندازان در هیئت فروهرها شال ها را بالا می کشند.
 (25)

 

کردها هم در چنین شبی هدایایی به نام ارمغان نوروزی به شال گردان ها می دهند. هر خانواده ای در آن شب کشمش و سنجد و گردو و خرما و بادام و پسته و برگه هلو و پول خرد و تخم مرغ و جوراب پشمی آماده می کنند تا به شال گردان ها بدهند. (25)

 

در شیراز قدیم در آستانه عید نوروز عروسکی می ساختند به نام لبدی از پارچه به اندازه کودک یکساله و صورتش را رنگ آمیزی می کردند و شب چهارشنبه آخر سال به در خانه ها می رفتند و چیزی طلب می کردند. (25)

در ارومیه، شب چهارشنبه سوری بر بام خانه ها می روند و کجاوه ای را زینت کرده بر آن طاق کشیده و آینه بندی کرده با طنابی از بام به سطح خانه فرود می آورند و می گویند بکش که حق مرادت را بدهد کسی که در خانه است

مکلف است که در آن کجاوه شیرینی و آجیل و میوه خشک بریزد سپس آن را بالا می کشند و به خانه دیگری می روند. اگر هم نتوانند از بام بالا بروند پشت در خانه پنهان می شوند که کسی نبیند و کجاوه را به طریقی به پشت اتاق برساند تا چیزی در یافت کند. (25)

 

جلوه دیگر همین آیین ها، سنت زیبا و خیرخواهانه قاشق زنی در شب چهارشنبه سوری است که در نواحی مختلف ایران برگذار می شود. در این سنت، دختران یا پسران جوان در گروه های 3 یا چهار نفره، شاد و خندان، چادری بر سر انداخته و چهره خود را می پوشانند و به صورت ناشناس به در خانه همسایگان رفته و با قاشق بر کاسه یا قابلمه فلزی یا بر در خانه می‌کوبند تا همسایه از خانه بیرون آید و بدون هیچ گفتگویی، مقداری خوراکی یا پول در کاسه خالی آنها بریزد. خوراکی ها یا پولی که قاشق زن از همسایگان جمع آوری می کند معمولا در اختیار نیازمندان قرار می گیرد تا در آستانه نوروز شادی ها را با یکدیگر تقسیم کرده باشند. و یا با بخشی از این پول آشی تهیه می شود که "ابودردا" نام دارد و ببین نیازمندان و بیماران توزیع می شود. 

 

 

تحریف آیین ایرانی گره گشو به عنوان سنتی عربی

 

گفته شد که آیین ایرانی گره گشو، در برخی کشورهای عربی همچون عراق، بحرین، کویت، امارات، قطر، و شرق عربستان (شهرهای شیعه نشین احساء و قطیف) که بیشتر با عرب زبانان شیعه ایرانی در ارتباط فرهنگی هستند، نیز رواج دارد.

اهالی جنوب عراق به آن "کرکیعان" می گویند و مردم بغداد آن را "ماجینه" می نامند. در کشورهای حاشیه خلیج فارس، بحرینی ها آن را "قرقاعون"، قطری ها به نام "قرنقعوه"و مردم کویت و عربستان به نام" قریقعان" می گویند این آیین در کشور عمان نیز "قرنقشوه" و در امارات "من حق اللیله" نامیده می شود. (27)

برخی معتقدند که در میان مردم عرب خوزستان چون در گاهی مواقع، قاف، گاف تلفظ می شود لذا مراسم "قرقیعان" با تلفظ بومی "گرگیعان" خوانده می شود این در حالی است که تداول اشکال کهن و ایرانی تر نام این آیین یعنی گلی شو/ گرگشو/ گره گشو در برخی شهرها نشان می دهد که گرگیعان بر کرکیعان و قرقیعان تقدم دارد و حرف "گ" که در گویش و نوشتار عرب زبانان ایران متداول است در بین عرب های کشورهای همسایه به "ق" تبدیل شده است و این واژه اشکال متفاوت یافته است. به ترتیب:  گرگشو- قرنقشوه (گرنگشوه)- قرنقعوه (گرنگعوه)-قرقاعون (گرگاعون)- قرقیعان (گرگیعان)

نظر به این که یکی از صورت های کهن تر این آیین که در پیوند بیشتر با دیگر نواحی ایران است، در برخی مناطق استان بوشهر "گلی گشو" نام دارد و نظر به این که سنت ساختن تندیسک "گِلی" یا پوشاندن تن پوش "گِلی "بر تن سردسته گروه در این مناطق رایج است، شاید "گلی گشو" بر "گرگشو" تقدم داشته باشد.

البته نظر به قواعد زبان شسناسی با قطعیت نمی توان چنین نظری را تایید کرد و همچنین روشن نیست که نام "گلی" در این ترکیب و به عنوان نام یک چهره خیالی یا عروسک سنتی اشاره ای دور به فروهر درگذشتگان دارد؟ و یا در ترکیب "گلی گشو" ردپایی از ماه- خدای هوریانی ها به نام "کو شوه" را می توان یافت و "گلی گشو/گلی گوشو" ممکن است "گل کو شوه" باشد (گلی/ گل/ گال به معنی بزرگ یا سرور)  و به همین دلیل، این سنت ها و سرودها و نیایش ها در نیمه ماه رمضان یا شعبان که بدر کامل است، انجام می شود. (28)

 

در سال های اخیر، برای این آیین ایرانی بُن مایه های مذهبی نیز بر شمرده اند و برای حضور کودکان در این سنت ها، روایات مختلفی ذکر شده که مشهورترین آن، مناسبت میلاد امام دوم شیعیان، امام حسن مجتبی است و گفته می‌شود کودکان در زمان پیامبر به میمنت میلاد امام حسن، با خواندن اشعاری به در خانه پیامبر رفته و طلب شادباش کردند و این سنت تداعی همان رویداد است.

درباره معنی کلمه «قرقیعان» نیز برخی معتقدند این کلمه از «قرع الباب» به معنای در زدن گرفته شده به این علت که کودکان در خانه ها را برای دریافت شیرینی و عیدی می کوبند. برخی دیگر معتقدند این واژه از کلمه «قرّة العین» گرفته شده که به معنای نور چشم است و از آنجا که با تولد امام حسن مجتبی، مردم برای عرض تبریک به امام علی و حضرت فاطمه «قرة عین قرة عین» گویان به درب منزلشان می رفتند که این سنت در میان مسلمانان رواج گرفت. (29)

 

دیدگاه های اخیر هرچند که قابل توجه و بررسی است و نقش مهمی در زنده نگاهداشتن این آیین در ایران پس از اسلام و به ویژه در بین عرب زبانان ایرانی داشته و حتی تاثیر زیادی در گسترش آن در بین کشورهای همسایه داشته است اما نظر به گستردگی این آیین در نواحی مختلف ایران و شباهت ها و اشتراکات غیر قابل انکار در نام و شیوه برگذاری این آیین، نگارنده بر این باور است که گلی گشو یا گره گشو یا گرگیعان یک آیین کاملا ایرانی است.

چنان که گفته شد با نگاهی ژرف تر به شیوه برگذاری این آیبن در نواحی مختلف ایران و  بررسی شعرها و ترانه هایی که در چنین مراسمی خوانده می شود و مقایسه تطبقی این سنت ها، به نظر می رسد که ریشه های کهن آن به آیین های باران خواهی و طلب برکت و روزی در پیوند با سال نو، و به ویژه در سال های خشکسالی و تنگنا باز می گردد و معمولا در چنین تنگنایی مردم بخشی از آذوقه موجود خود را با دیگران می بخشیدند چون بر پایه یک باور قدیمی داد و دهش و یا خیرات و نذورات باعث افزایش روزی و برکت خانه و خانواده و شهر و روستا می شود. (30)

این که از چه زمانی این سنت ها با ماه رمضان پیوند خورد، روشن نیست اما نظر به این که ماه رمضان با عید فطر پایان می یابد و برای عرب زبان های خوزستان عید فطر یکی از عیدهای مهم به شمار می رود، بعید نیست که برخی آیین های شورانگیز باران خواهی راه خود را به ماه رمضان باز کرده اند و از این راه در تندباد رویدادهای تاریحی زنده مانده اند.


-----------------------------------------------------------------------

 

پی نوشت:

1- در معرفت تقویم، رحیم رضا زاده ملک، نشر گلاب، تهران، 1382 خورشیدی.  صص 210 – 200.

2- آداب و رسوم مشترک ارمنیان و ایرانیان: جشن بَرغندان وِ باریگندان، آندرانیک هویان، دوهفته نامه هویس، شماره 80، سال چهارم، 20 امرداد 1389، ص 12 -11.

3- اعیاد کلیسای ارمنی آرداک مانوکیان. ترجمه هرایر خالاتیان، چاپ نایری،  تهران، 1360خورشیدی. صص 53 – 49.

4- گرگیعان. دانشنامه آزاد ویکی پدیا: https://fa.wikipedia.org

5- آداب و رسوم مردم بوشهر درماه مبارک رمضان، خبرگزاری ایرنا: http://www8.irna.ir/fa/News/82103429/

6-  گلی گوشو در هلیله (بی شهر)، اسدالله انصاری، برگرفته از تارنگار "بیدشهر: ناحیه ای باستانی در جنوب بوشهر"http://bidshehr.blogfa.com/post/51

7- مراسم گلی گشو، صدا و سیمای مرکز بوشهر: http://boushehr.irib.ir

8- گلی، غلامرضا حسینی، تارنگار کردوان: http://kordevan.mihanblog.com/post/61

9- کردوان سفلی، تارنمای دانشنامه آزاد ویکی پدیا: https://fa.wikipedia.org

10- آیین گره گشو ویژه ماه مبارک رمضان در یک روستای گناوه، خبرگزاری ایرنا: http://www.irna.ir/fa/news/81667041/

11- از آداب باران خواستن در بوشهر ...،  رادیو اینترنتی ایران صدا: http://www.iranseda.ir/FullItem/?g=1239537

12- آیین سنتی طلب باران در دشتستان بوشهر برگزار شد، خبرگزاری ایرنا: http://www7.irna.ir/fa/News/81450256/

13- مراسم آیینی باران خواهی در زنجان، پایگاه خبری – تحلیلی زنجانم: http://zanjanam.ir/18132.html

14-  سیری در ترانه های باران، هوشنگ جاوید، مجله شعر،  پاییز 1376 ، شماره 21،  صص 155 – 144.

15- آیین های ویژه ماه رمضان در کاشان، آمنه تسلیمی، خبرگزاری ایرنا: http://www3.irna.ir/fa/NewsPrint.aspx?ID=292675

16- امشب شب نیمه است و ما مهمانیم ...، پرتال خبری کاشان: http://www.knp.ir/?sysid=1&newsid=1649

17- فرهنگ اساطیر ایرانی بر پایه متون پهلوی خسرو قلی زاده، شرکت مطالعات نشر کتاب پارسه، تهران، 1387 خورشیدی. صص 457 – 454.

18- اوستا، دکتر جلیل دوستخواه، انتشارات مروارید،  تهران، 1375 خورشیدی. ج 1 ،  صص 374 و 506 .

19- همان. ج 2. ص 1086 و 1087.

20- در جستجوی هوم بابا: گفتگویی در زمینه آیین هوم بابایی، عباس حلواچی نشلجی، کاشان آنلاین: http://www.kashanonline.ir

در استوره " گیل گمش سومری و سرزمین زندگان"  شرح مبارزه گیل گمش و یارانش با هوم بابای ترسناک در جنگل سدر آمده است. برای مطالعه بیشتر مراجعه کنید به: فرهنگ اساطیر شرق باستان، گوندولین لیک، ترجمه: دکتر رقیه بهزادی، انتشارات طهوری، تهران، 1389 خورشیدی. صص 97 و 150 و 151 و 256.

21- نگاهی به آیین هور بابایی ماه رمضان در آران و بیدگل، خبرگزاری شبستان: http://shabestan.ir/detail/News/59464

22- هوربابایی نوش آباد در نیمه ماه رمضان، پایگاه اطلاع رسانی اویی نیوز: http://oyi.ir/?p=2507

23- امشب شب نیمه است...(هوربابا مرده ریگ ایرانی- زرتشتی برای فرهنگ ایرانی- اسلامی)، محمد مشهدی نوش آبادی: http://mashhadi5135.blogfa.com/post/62

24- الله رمضونی و کلید زنی، صدا و سیمای مرکز کرمان: http://kerman.irib.ir

25- آرگیز کردونی مراسم نیمه شعبان، دکتر علی رضایی، پایگاه خبری حوزه هنری: http://fa.hhnews.ir

26- آیین ماه مبارک رمضان در مازندران، پایگاه خبری – تحلیلی شمال نیوز: http://www.shomalnews.com

27- گرگیعان. دانشنامه آزاد ویکی پدیا: https://fa.wikipedia.org

28- هوریانی ها قومی بودند که به یک زبان شمال شرقی قفقاز سخن می گفتند و به تاریخ و تمدن های خاورمیانه باستانی کمک های قابل توجهی کردند. آنان در شمال سوریه و میان رودان می زیستند. کو سوه یا کوشوه ( Kusuh) یا ماه – خدا یکی از خدایان اصلی هوریانی ها بود. ماه – خدا در بسیاری از فرهنگ ها با باروری پیوستگی داردو شکل هلال ماه به شاخ تشبیه شده است. برای مطالعه بیشتر مراجعه کنید به: فرهنگ اساطیر شرق باستان، گوندولین لیک، ترجمه: دکتر رقیه بهزادی، انتشارات طهوری، تهران، 1389 خورشیدی. صص 107 و 162 و 170.

29 - گذری بر آئین گرگیعان در بین عرب های خوزستان، قاسم منصور آل کثیر،پایگاه اینترنتی انسان شناسی و فرهنگ:http://anthropology.ir/article/8547

30- مشابه همین سنت ها در نواحی باران خیز ایران و در مواقعی که بارش بی وقفه باران خطراتی را برای مردم به وجود می آورد، انجام می شد.

 

نظرات 2 + ارسال نظر
جواد مفرد کهلان 7 خرداد 1399 ساعت 08:00 ب.ظ http://far-hang.blogspot.com

نامهای هوربابا و هیرومبا و هوم بابا را در رابطه با هم می توان به ترتیب پدر خوراک، هیربد غذا و پدر غذای مقدس معنی کرد. مراسم آنها در پیر شالیار اورامانات بهتر بر جای مانده است.

جواد مفرد کهلان 7 خرداد 1399 ساعت 08:31 ب.ظ http://far-hang.blogspot.com

به سبب نزدیکی محل برگزاری مراسم هوم بابا با عیلام احتمال زیاد دارد که آن با خومبان (خدای بزرگ عیلامیان، خدای حامی مردم، خومبابای اساطیری عیلام) مرتبط بوده است.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد