ایران نامه

ایران نامه، پایگاه آگاهی رسانی میراث فرهنگی و طبیعی ایران و جستار های ایران پژوهی

ایران نامه

ایران نامه، پایگاه آگاهی رسانی میراث فرهنگی و طبیعی ایران و جستار های ایران پژوهی

جشن اسفندگان روز زن ایرانی

   

اسفندگان روز زن ایرانی

پنجم اسفندماه یا روز اسفند از ماه اسفند، جشن اسفندگان یا روز ملی زن در فرهنگ ایران است.در سال های اخیر این جشن کهن بیش از پیش مورد توجه بسیاری از دوستداران فرهنگ ایران قرار گرفته است.اما گویا گرایش دوستداران فرهنگ ایران به گرامی داشت روز ملی زن یا جشن اسفندگان، خوشایند برخی افراد و جریان ها نبود و چون نمی خواستند که این روز به نام زن در میان مردم شناخته شود پس کوشیدند تا عنوان "روز ملی زن" مطرح نشود و برای دستیابی به این هدف با بهره برداری از گرایش های پاک و میهن دوستانه جوانان، مساله را به این صورت طرح کردند که "چون جشن غربی والنتاین کم کم در بین برخی از جوانان رایج می شود پس باید با آن مبارزه کرد و بهترین راه مبارزه این است که اسفندگان را جایگزین آن نماییم." برخی افراد، با چراغ سبزهایی که دریافت نمودند هدایت این جریان را برعهده گرفتند و کوشیدند به ایجاد کارگروه بپردازند و با صرف وقت و برگزاری نشست های مرتب خانگی، دعوت از فعالان گروه های مردمی دوستدار میراث فرهنگی و گروه های زنان و دانشجویان سراسر کشور، بهره برداری از شور برخی جوانان و برخی روزنامه نگاران، استفاده از محیط اینترنت و درج اطلاعاتی تحریف شده در سایت های پر مخاطب و مرجع مثل دانشنامه آزاد ویکی پدیا، انتشار شب نامه، و حمایت سایت خبرگزاری دولتی میراث فرهنگی، به پندار خود نام زن را از جشن اسفندگان بزدایند و آن را با عناوینی پرسش برانگیز چون روز عشق ایرانی، روز مهر ایرانی و ... به مردم و جوانان معرفی کنند و به عبارت کاملا روشن به این هدف خود جامه عمل بپوشانند: " جشن بزرگ اسفندگان را که می تواند به عنوان روز ملی زن، دستمایه جنبش های ملی زنان قرار گیرد از محتوا تهی کنند و در حد نسخه ایرانی روز والنتاین پایین بیاورند تا دختران و پسران ایرانی در جشن اسفندگان، خرس پوشالی و شکلات تخته ای و قلب هایی به بزرگی یک بالش و سیب سرخ عشق آتشین به همدیگر هدیه بدهند." در همین مورد سرکار خانم نگار صالحی زاده خبرنگار پایگاه آگاهی رسانی کمیته نجات پاسارگاد پرسش هایی را با شاهین سپنتا مطرح کردند که حاصل این گفت و گو در ادامه از نظرتان خواهد گذشت:

این روزها در شهرهای مختلف شاهد فعالیت گروهی از دوستداران فرهنگ ایران برای مقابله با روز والنتاین در ایران و زنده کردن جشن اسفندگان به جای آن هستیم؛ شما این فعالیت ها را چگونه ارزیابی می کنید؟

به نظر من کارِ گروهی برای زنده کردن جشن ها و آیین های کهن بسیار ارزشمند است اما در این مورد که اشاره کردید باید یادآوری کنم که این شبکه که خود را "کارگروه" نامیده است، از یکی دو سال پیش برنامه های خود را در سراسر کشور پیگیری می کند و برخی از جوانان علاقه مند به فرهنگ ایران و هویت ملی نیز تنها با هدف زنده نگه داشتن آیین های ایرانی با این جریان همسو شده اند.

 این کارگروه هدف خود را مقابله با جشن ولنتاین به عنوان یک جشن غربی بیان می کند که در سال های اخیر، گروه هایی از جوانان به آن توجه نشان می دهند. اما به نظر می رسد که برای دست یافتن به این هدف، خواسته یا ناخواسته دست به تحریف جشن اسفندگان زده اند. 

چرا معتقدید تحریفی صورت گرفته؟

چون مرتب تبلیغ می کنند که ریشه والنتاین در اسفندگان است اماهنوز به این پرسش پاسخ نداده اند که طبق کدام مستندات تاریخی و فرهنگی اعتقاد دارند که والنتاین و اسفندگان هم ریشه هستند و یکی میراث دار دیگری است.

همچنین توضیح نمی دهند که این نماد سیب سرخ را که به اسفندگان نسبت می دهند از کجا آورده اند و ریشه های این نماد نوظهور برای اسفندگان در فرهنگ ایران کجاست و چه نسبت فرهنگی با جشن اسفندگان دارد؟

این گروه در برابر روز عشق، اسفندگان را "روز مهر ایرانی" نام نهاده اند، و می گویند این نام گذاری برای مقابله با هجوم فرهنگ بیگانه است. من به گفته آن ها کاری ندارم ولی می خواهم از شما بپرسم که آیا می شود اسفندگان را روز مهر ایرانی یا روز عشق ایرانی نام گذاشت؟

 یبینید نام نهادن روز ها و جشن ها در فرهنگ ایران روش مند است اما در این مورد یک پرسش اساسی مطرح است و آن این که چگونه و بر پایه کدام شیوه و روش روز اسفند از ماه اسفند به ناگهان "روز مهر ایرانی" نام گرفته است و روز مهر از ماه مهر یا جشن مهرگان که بهترین گزینه برای " روز مهر ایرانی" است، نادیده گرفته می شود؟

همچنین نباید فراموش کنیم که در فرهنگ ایران مهر همواره با پیمان همراه است و به سخن دیگر مهرورزی همان پیمان داری است و به نظر می رسد که تفاوت آشکاری بین مهر و مهرورزی در فرهنگ ایران با آن عاطفه و عشقی که در والنتاین مورد نظر است، وجود دارد و باید از خود بپرسیم که ما مبلغ کدام هستیم.

نکته مهم دیگر این که سپندارمذ در اوستا «سپنتَ آَرمیتی» است که از دو بخش «سپنتَ » و « آرمَیتی » تشکیل شده که بخش اول به معنی «ورجاوند» و بخش دوم به معنی فداکاری و سازگاری و بردباری و فروتنی است. «سپنتَ آَرمیتی» در گات ها از فروزه های اهورامزداست که زمین را سرسبزی می بخشد. در اوستای نو، این "امشاسپند بانو" در جهان معنوی نماد دوستداری و فروتنی و بردباری اهورا مزدا و در این جهان پاسدار زمین و سرسبزی و باروری آن است.

در فرهنگ ایران، چون پنجمین روز ماه و دوازدهمین ماه سال به نام این «امشاسپند بانو» است پس در چنین روزی جشن سپندارمذگان یا اسفندگان به نام زن و زمین برپا می شود و ابوریحان بیرونی هم در آثار الباقیه به روشنی یادآوری نموده که این جشن ویژه زنان بوده و در این روز زنان از شوهران خود هدیه دریافت می کرده اند. 

اما تحریف اصلی کمرنگ کردن ارتباط این روز با زنان است و به نظر می رسد هدایت کنندگان این جریان نمی خواهند که اسفندگان "روز زن ایرانی" باشد و به این منظور حاضرند هر عنوان دیگری همچون "روز عشق"، "روز مهر"، "روز همسر"، " روز دلبر" و ... به این جشن نسبت بدهند اما "روز زن" نباشد.

 آیا فکر نمی کنید که این کارگروه هم دلایل خود را برای مقابله با والنتاین و تبلیغ اسفندگان به جای آن دارند؟

چرا به طور قطع آن ها هم دلایلی دارند اما این دلایل قانع کننده نیست.

شما می دانید چه دلایلی دارند؟

گروهی از آنان معتقدند که تاریخچه هایی که از سوی غربی ها برای جشن والنتاین مطرح می شود، ساختگی است و پایه و بنیان درستی ندارد و در حقیقت جشن والنتاین برگرفته از جشن اسفندگان است؛ اما این تفسیر آن هاست و چنان که گفتم برای این ادعا مستنداتی از تاریخ و فرهنگ ارائه نمی دهند و تنها به این دلیل سست بسنده می کنند که : بعید به نظر می رسد ما ایرانیان با این فرهنگ کهن و غنی جشنی درباره عشق نداشته ایم و با توجه به نزدیکی فاصله زمانی جشن والنتاین تا جشن اسفندگان پس بی گمان جشن والنتاین از اسفندگان گرفته شده است و معمولا هر چه پدیده فرهنگی خوب است ریشه اش از ما بوده و آن ها از ما گرفته اند و از آن خود کرده اند.

از نطر شما آیا نزدیکی فاصله زمانی نمی تواند دلیل خوبی برای هم ریشه بودن والنتاین با اسفندگان باشد؟

به نظر من فاصله زمانی هرچند هم اندک باشد نمی تواند به تنهایی دلیل خوبی برای نسبت بین این دو جشن باشد. البته به این نکته هم باید توجه داشت که گروهی جشن اسفندگان را در 29 بهمن و گروهی در پنجم اسفندماه از تقویم رسمی برگزار می کنند که در حالت اول پنج روز و در حالت دوم یازده روز بین  والنتاین و اسفندگان فاصله زمانی داریم.

این هم که گفته می شود"هر پدیده خوب در دنیا هست حتما ریشه اش از ایران بوده، پس ولنتاین هم منشاء ایرانی دارد که همان اسفندگان است" به نظرم بیشتر نشانه یک غرور است تا منطق و استدلال قوی پشت آن باشد.

با این همه فکر نمی کنید که تلاش های آن ها برای مقابله با والنتاین در بین جوانان موثر واقع شده است؟

به نظر من تلاش های آن ها نتیجه معکوس داشته و اتفافا بیشتر به والنتاین دامن زده اند. اگر باور نمی کنید شب والنتاین سری به خیابان ها بزنید.

چرا نتیجه معکوس داشته؟

چون روش درستی را انتخاب نکرده اند. چون خود را درگیر رویارویی با والنتاین کردند. در صورتی که تنها کافی بود انرژی و وقت خود را برای آشناسازی درست مردم با فرهنگ ایران صرف می کردند.

یعنی معتقدید نباید با والنتاین مقابله شود؟

به این صورت خیر. ببینید در اینجا دو دیدگاه مطرح است گروهی معتقدند که والنتاین چون یک جشن غربی است گرامی داشتن آن ترویج فرهنگ و کیش بیگانه است و باید از هر راه ممکن با آن مقابله کرد و بهترین راه این مقابله برپایی جشن اسفندگان است و گروه دیگر معتقدند که همه جشن ها و آیین های زیبا در همه فرهنگ ها و از همه ملت ها شایسته احترام هستند و اگر پیامی انسانی در آن ها هست که مردم دوست دارند پس می توان و باید آن ها را گرامی داشت.

نتیجه این مرزبندی ها و خط کشی های فرهنگی و غربی- شرقی کردن عواطف انسانی طی این چند سال به نظرم نتیجه معکوس داشته است و دیدگاه دوم بیشتر مورد قبول جوانان قرار گرفته است. برای نمونه ببینید یکی از وبلاگ نویسان جوان چه نوشته است:

 « نزدیکی ولنتاین و روز سپندارمذگان باعث شده که عده ای بگویند چون ما در فرهنگ باستانی کشور عزیزمان روزی برای عشاق داریم دیگر نیاید ولنتاین را که متعلق به فرهنگ ما نیست جشن بگیریم . خود من هم تا چندی پیش بر همین اعتقاد بودم ولی با اینکه شاید حس وطن دوستی ام بیشتر از گذشته شده باشد در حال حاضر معتقدم که باید این روز را جشن گرفت . برای جوانان سرزمین من ، برای همسالان من که افسردگی و بیماری های روانی همدم و همراهشان است ، برای جوانانی که خاطرات کودکیشان با جنگ آغاز می شود و در جوانی مزه تلخ کنکور ، بیکاری ، بی احترامی و تبعیض را چشیده اند و رویای بسیاری از آنها مهاجرت برای رسیدن به "احترام و انسانیت" است ، برای مردمانی که عشق را نیاموخته اند و مرگ بر اینجا و آنجا ، مرگ بر این و آن شعار روزانه و شاید ملی شان شده  داشتن بهانه ای برای شادمانی در ولنتاین و روزهایی مثل ولنتاین از نان شب هم واجب تر است . هم برای ولنتاین باید ذوق کرد هم سپندارمذگان را باید پاس داشت حتی اگر هر دو یکی باشند. اصلن باید در میان رسوم و فرهنگ های دیگر جستجو کرد و روزهایی اینچنینی را پیدا کرد و گرامی داشت حتی اگر این رسم متعلق به قبیله ای آدمخوار در قلب بیابانهای افریقا باشد.»

پس می بینید که این تبلیغات چندان هم موثر واقع نشده است و علت آن هم این است که به آن رنگ و بوی مبارزه با فرهنگ غرب داده اند و این همان شعاری است که سال ها دستگاه های حکومتی داده اند و در عمل می بینیم که موفق نبوده است و همین گرایش جوانان به والنتاین هم از نشانه های آن است.

پس این دوستان آزموده را دوباره می آزمایند و دوباره می خواهند با شعار مقابله با فرهنگ غرب به میدان بیایند و در برگه های تبلیغاتی که با عنوان "اسفندگان روز مهر ایرانی" منتشر نموداند، نوشته شده است: «...بر جوانان پاک نهاد این کهن بوم است که فرهنگ دیرپای خویش را پاس دارند و جشن های زیبای کشورمان رابا شور و شادی هرچه بیشتر برگزار نموده و این روز های ساختگی و دروغین غربی ها ( منظور والنتاین ) را هم به خودشان واگذارند.»

جالب این جاست که طی یک اقدام بی سابقه این برگه های دعوت به جشن عشق، امسال در شمارگان بسیار درست یک شب مانده به اربعین در خیابان های برخی شهرهای بزرگ و در سر چهارراه ها و پشت چراغ قرمز به صورت کاملا علنی بین مردم توزیع شد و چنین به نظر می رسید که توزیع کنندگان از پشت گرمی خاصی هم برخوردارند.

  با تشکر از شما برای شرکت در این گفتگو.

نظرات 6 + ارسال نظر
لطف اله حاجی هاشمی ی-م 2 اسفند 1387 ساعت 09:19 ب.ظ

استاد عزیز وگرامی جناب آقای دکتر سپنتا :درود بر شما ،
به هم میهنی ، شاگردی و دوستی با شما افتخار میکنم . و
باسپاس فراوان از سرکار خانم نگار صالحی زاده *** پیشاپیش پنجم اسفند ، جشن اسفندگان ،، روز ملی زن ،، را به بانوان آزاده ی ایران زمین شاد باش می گویم پیروز و سر بلند باشید

علیرضا افشاری 3 اسفند 1387 ساعت 12:06 ق.ظ http://khordegiri.blogfa.com

درود. نخست این که سپاس از اشاره‌تان به روز «پنجم اسفند» در آغاز نوشتار. هر چند با محتوای کلامت موافقم ولی شیوه‌ی بیانت را نمی‌پسندم. ای کاش تو که خودت با فضای سیاسی و فرهنگی، هر دو آشنایی این‌گونه بی‌محابا دیگران را متهم به گرفتن چراغ سبز از حکومت و پشت‌گرمی به آن نمی‌کردی. لزومی ندارد به تلاش‌های پی‌گیرانه و دشواری‌هایی که دوستان داشتند- البته در حدی که دورادور آگاه هستم - اشاره‌ای بکنم. خودت تجربه‌اش را داری. این‌گونه اتکا به نوشته‌ی یک فرد که در جمع تأیید نشده است و تعمیم آن به دیگران به نظر کار درستی نمی‌آید. مانند کار آنانی می‌ماند که برای کوبیدن ملی‌گرایی به نظریه‌هایی مبنی بر فضانورد بودن ایرانیان باستان و دیگر سخنان بعضاًً نسنجیده‌ استناد کرده و آن را به کل جریان میهن‌پرستان تعمیم می‌دهند.
پرسش‌گر گرامی هم که لطف کرده هم نظرات طرف دیگر را از زبان شما شنیدند و هم پاسخ‌ها را. یعنی کمترین آگاهی در این باره نداشتند. شاید به این دلیل که شماری از دوستان من در کارگروه مورد نظر هستند، آگاهم که بر خلاف نظر شما یکی از فعالان کارگروه چند روزی را بازداشت بوده‌اند و شوربختانه رفتار خوبی با ایشان صورت نمی‌گیرد و نشست‌های کارگروه هم پیش از برداشت متلاشی می‌شود و به این ترتیب تلاش‌های شش هفت ماهه‌ی دوستان (و نه یکی دو ساله) آن‌گونه که می‌بایست، به ثمر نمی‌نشیند و حرکت‌های بعدی، بیشتر ناهماهنگ و خودجوش بوده است. وقتی دوستان بر روی 29 بهمن تبلیغ می‌کنند چنین هم می‌شود. این که ولنتاین از اسفندگان گرفته شده تنها نظری شخصی بوده و یا این که همه‌چیز ریشه‌اش از ماست. شما خوب می‌دانید که اگر زمانی بخواهیم به تنها یک نوشته یا یک یادداشت وبلاگی برای اثبات حرف خود اتکا کنیم، نه از تاک نشانی خواهد ماند و نه از تاک‌نشان. از قضا تلاش‌های دوستان مفید هم بوده و آنها برای هدیه دادن بر روی محصولات و صنایع دستی و همان کارت‌ها تبلیغ می‌کرده‌اند، هر چند اشاره‌ی شما به مقبولیت دسته‌ی دوم به نظر می‌رسد حاکی از پذیرش همان وضعیت سابق یعنی تجارت خرس‌ها باشد. به هر رو از آغاز من هم همین نقدها را به دوستان داشته‌ام ولی این گونه برخورد را نه در شأن شما می‌دانم و نه مستحق دوستان.

درود
علیرضا جان
از نگاه مثبت شما همچون همیشه، سپاس.
این که از قول من نوشته بودید که این افراد از حکومت چراغ سبز گرفته اند و پشت گرمی شان به حکومت است البته برداشت شماست که می تواند درست باشد اما من چنین چیزی ننوشته ام و در این بخش از مطلب نامی از حکومت نبرده ام. من دست کم دو گروه بزرگ سیاسی را می شناسم که نمی خواهند اسفندگان روز زن باشد و دلیلشان هم این است که روز دیگری را به عنوان روز زن قبول دارند و اتفاقا این دو گروه در درون حاکمیت هم نیستند.
در مورد فعالیت این کارگروه، اتفاقا یکی از هدایت کنندگان این جریان خودش حتا سابقه بیشتر از یکی دو سال را مطرح می کرد و به من گفت ما ده سال است داریم روی این موضوع کار می کنیم و وقتی به نحوه عمل ایشان و تئوری هایشان انتقاد کردم و از افرادی نام بردم که نظرشان با نظر ایشان یکی نبود گفتند که این ها یک مشت آدم بی سواد هستند، و همه را زیر سوال بردند و راه را بر هر گونه انتقاد رو در رو بستند.
نکته دیگر درباره این موضوع که نوشته بودید برخی از افراد را گرفته یا برخی جلسات را برهم زده اند باید عرض کنم که اتفاقا برخی از دوستان من هم به نوعی با این جریان همکاری داشته اند که من هم در حسن نیت آنان شک ندارم اما این دلیل نمی شود که انتقادی به کل عملکرد جریان نداشته باشیم. در ضمن به هم زدن برخی نشست ها یا برخورد با برخی افراد معمولا در این گونه موارد - نه لزوما در این مورد- دلایل بسیار دیگری غیر از آن چه شما تاکید دارید ممکن است داشته باشد. مثلا ممکن است برای فریب افکار عمومی باشد که به این ترتیب و با این برداشت شما باید بگوییم موفق بوده اند. گاهی هم چنین برخورد هایی را باید در راستای سیاست هویج و چماق ارزیابی کرد. گاهی هم هدف کنترل افرادی است که پا را فراتر از چارچوب مورد توافق در پشت پرده گذاشته اند و انگیزه های دیگری را در برنامه وارد کرده اند پس مجری نیاز دیده تا آن ها را محدود و کنترل کند.گاهی هم همه این گزینه ها صدق می کند.
در ضمن حتما می دانید چرا روی 29 بهمن تاکید می کنند. چون می خواهند فاصله زمانی والنتاین با اسفندگان کم شود تا بتوانند اهداف خود را توجیه کنند.
در هر حال من هم دوست دارم مثل شما خوش بینانه به این موضوع نگاه کنم اما شواهد زیادی هست که مانع این خوشبینی می شود.

مینا 3 اسفند 1387 ساعت 11:30 ق.ظ http://minabaladabadi.persianblog.ir

درود
اسفندگان بر شما خجسته باد

حمید خباز 3 اسفند 1387 ساعت 01:43 ب.ظ http://http://ertebatat2008.blogfa.com

با درود و سلام به استاد بزگواری که نامش یادآور خاطرات روزگار خوش دیار مصفای صفاهان است
علیرغم اینکه استاد هاشم رضی در کتاب خود همچون جنابعالی از روز پنجم اسفند به عنوان روز اسپندارمذگان یاد کرده اند متوجه شدم برخی از دانشجویان جوان به غلط روز ۲۹ بهمن را روز اسپندار مذگان می دانند به همین دلیل با اجازه شما کل مطلب را روی وبلاگ گروهی دانشجویان کارشناسی ارشد روزنامه نگاری دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکز قرار دادم و البته با ذکر منبع ،
امیدوار کار خبطی مرتکب نشده باشم .
پیشاپیش این روز اهورائی برشما و خاندان محترمتان همایون و خجسته باد .

درود بر شما.
و سپاس از نوشتارتان
در اینکه این روز روز زن بوده نه بحثی است و نه شکی.
اما به قول ناصر خسرو:
نو کن سخنی را که کهن شد به معانی/چون خاک کهن را به بهار ابر گهر بار
روزگاری این جشن تنها و تنها از برای -زنان-بوده است و امروزه هم ((روز مهر به زنان))است
اما با نگاهی به تاریخ صفویه (که در تارنگارم توضیح داده ام)
متوجه می شویم که در روزگاری نچندان دور این جشن را با صورتی نوین تر برگزار می کرده اند.
پس یا این بخش از تاریخ را پاک کنیم و یا اینکه رد کنیم درست است؟
دوم:
ایرانی که بر سر چهار راه جهانی بوده همواره از دیگران اثر گرفته و بر دیگران اثر گذاشته است اما نکته ی مهم اینجاست که همواره هر آیینی را ((ایرانی کرده ))است.
اگر قرار بر خشک بودن و ثابت ماندن ((و به روز نشدن ))است امروزه باید تقویم باستانی کشور را رسمی کرده و تقویم خیامی را ((که کامل ترین گاهشمار نجومی جهان است))را به گوشه ای بگذاریم.

علیرضا افشاری 6 اسفند 1387 ساعت 12:20 ق.ظ http://khordegiri.blogfa.com

درود. امروز خبری قدیمی را مرور می کردم
«اقتباس ولنتاین غربی ها از آیین ایرانی ها»
http://www.sarmayeh.net/ShowNews.php?35324
که متوجه شدم این سخن از آنِ استاد جنیدی است. البته این موضوع به خودی خود دلیل بر درستی نیست ولی به هر رو شایسته‌ی چنین تمسخری هم نمی‌تواند باشد.
درباره‌ی دستگیری هم همان‌طور که اشاره کردی ممکن است دلایل دیگری داشته باشد ولی به گمان من بهتر است که ما اصل را بر تفسیر طبیعی واقعه بگذاریم نه بر حدس‌ها و گمان‌ها - که برای مغشوش کردن فضای کنونی بسیار از این دست تفسیرها، آگاهانه و ناآگاهانه، می‌شود - و همان‌طور که اشاره کردم با چنین تفسیرهایی سنگ بر روی سنگ بند نمی‌شود و می‌توان برای هر چیزی و هر کسی تفسیری توطئه‌گرانه ارایه کرد.
پیروز و کامیاب باشی.

درود
دیدگاه های استاد جنیدی همیشه ارزشمند و راهگشاست و شایسته احترام است هرچند که ممکن است گاهی دریک موضوعی نظرات متفاوت باشد اما من هم با شما هم اندیشم که به هیچ روی دیدگاه ایشان شایسته تمسخر نیستد .
نمی دانم منظور شما از این جمله که نوشته اید چیست؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد