ایران ِ عزیز ِ من !
سروده استاد «گلرخسار صَفی اِوا» سراینده تاجیک درباره ایران
از باختر و سُغدم ، از وُستام و از زندم، رُخّـان
بدخشانم ، وُلکان دماوندم
من
هجرم و من وصلم، من نسخه نی ام، اصلم
فرهنگ
شرر دارم، خون رگ و پیوندم
یک ذره ز خورشیدم، یک غنچه ز امیدم، یک نوده ز ده بیدم
یک
حلقه ز دربندم، از میهن گلنارم، از گلخن گلخارم
ایران
عزیز من! ای جان عزیز من!
ای
میهن سبز مهر، ای شهرگ نبض شعر
ای دور
به جان نزدیک، ای نور دل و دیده
ایران
عزیز من! ای جان عزیز من!
قانون
تو انشا کرد، قانون سعادت را، جمشید تو بینا کرد، کاخ فرّ ملت را
تیر
نظر آرش، در سینه نهان دارم، شهنامه عالم ساز، از فضل کیان دارم
ما را
به دل تنگت، ای یار به هم آور، صد بار تو را میرم، یکبار به هم آور
بر
گلشن گلخند ، بر فرق دماوندت، گلخار نمیزیبد، گلنار به هم آور
پیوند
نیاکانی، پیوند دل و جانی
ایران عزیز من، ای جان عزیز من!
چه خوب است وقتی انسان صمیمیت این فرهیختگان را می بیند و می خواند. چند روز پیش به دعوت دوستان غیر ایرانی در شب شعر هنری دوستان امریکای لاتین شرکت کرده بودم. بسیار زیبا و هنرمندانه و همراه غذاهای سنتی و موسیقی کشورهای امریکای جنوبی بود. آنجا اصلا احساس بیگانگی نداشتم چرا که عکس های شعرا و نویسندگان و هنرمندان امریکای لاتین از بورخس و نرودا و پاز و مارکز ...... نصب بود . در نیم ساعت صرف نوشیدنی و غذا- دختر جوانی مستقیم پیشم آمد و خواست بداند کجائی هستم. وقتی دانست ایرانیم آنچنان با عشق از ایران صحبت کرد که خیال کردم ایرانی است ولی او یک عراقی بود و می گفت:" ایران میهن دوم من است چرا که فرهنگ ایران غنی و مادر فرهنگ های خاور میانه است.....". با هم غذا خوردیم وقتی دید دوستان اسپانیولی زبان با من به زبان مادریشان سخن می گویند گفت: "کاش عربی هم بلد بودید". وقتی به لهجه عربی لبنانی با او سخن گفتم. لیوان نوشابه اش را تکان داد و گفت: "مطمئن هستم که این سر شب هنوز حالم خوب است". غرض از این یادداشت این که دوستان ایران بیشتر از خود ما عاشق هستند و نباید با گرد و خاک های موسمی موقعیت خود را نادیده بگیریم.
درود
با شما هم اندیشم. اگر همه یاد بگیریم که افزون بر فرهنگ خودمان به فرهنگ دیگران هم احترام بگذاریم. دنیا رنگ زیباتری خواهد داشت.
با دورودی دوباره سال ها پیش شعری از گلرخسار را در ماهنامه روزگار نو چاپ پاریس به سردبیری شادروان اسمعیل پوروالی خواندم. شادروان پوروالی مسئول امور تبلیغاتی و مطبوعاتی دکتر مصدق بود. حیف که با درگذشت اسمعیل پوروالی ماهنامه روزگار نو چاپ پاریس تثطیل شد.
درود. یادش گرامی
درود صد دورد
همه چهره شد اب گون
چه زیبا چه زیبا است ایران ما
زنده باشید
با درود و ادب
یادش بخیر پارسال ایشون تشریف اوردند دانشگاه یزد
شب خاطره انگیزی رو با ایشون داشتیم
از احساسات زیباشون در باره ایران بسیار لذت بردم
سپاس از شما