بردگوریها در دیار بختیاری!
معصومه شهباز
در فرهنگ ایران باستان، به علت اعتقاد به مقدس بودن خاک از دفن کردن اجساد خودداری کرده و آنها را در محفظههایی که بر پیکر صخرهها میتراشیدهاند، قرار میدادند .در گویش بختیاری، این گور دخمهها را «بَردگُوری» میخوانند. «بَرد» به معنای «سنگ»، و «گُور» تلفظ بختیاری واژه «گبر» است، هرچند که برخی براین باورند که منظور از آن «قبر» است. مردم بختیاری رو به آبهای روان، که باور دارند آرمانهای آنها را برآورده میسازد، سینه گشاده شده زاگرس را به دیده احترام و احتیاط مینگرند. احتیاطی از جنس احترام که زاییده باورهای دیرینه آنها در بارور کردن و جاودانه ساختن روح مردگانشان است. در فرهنگ ایران آب یکی از نمادهای جاودانگی است. از سویی آب بازتابنده نور خورشید بوده و از این روی نماد روشنایی هم به شمار میرود. در ایران باستان، حفر گوردخمهها و یا آرامگاهها رو به سوی آبهای روان،نشان از جاودان کردن روح متوفی داشته که درون مایه آن احترام و تقدس به روشنایی است؛ چراکه در آیین میترا و آیین زرتشت، آتش و روشنایی جایگاه والایی داشته است و آن را پاک کننده کژیها و فروغ راستی میپنداشتهاند. از این روی، رودخانه بازفت، چشمه کوهرنگ و چشمه دیمه از سرچشمههای کارون بزرگ و زاینده رود در بازفت و میان رودان، بردگوریهایی چون کچوز، چری، نازی، دزداران و چالگوری را در پناه خود و در سینه صخرههای تاراز و زردکوه بختیاری جای داده است. آن سوتر هم در دیناران و پشتکوه چون تنگ قراب، لاخشک، سرمور و تنگ لشتر، در جوار چشمه سردآب و کرانههای رودخانه کارون بردگوریهایی در دامنههای تراشیده کوههای هفت چشمه و کلار، حفر شدهاند.
بیشتر از پنجاه بردگوری در چهارمحال و بختیاری وجود دارد که از این تعداد، سی و هشت بردگوری به ثبت ملی رسیده تا با حمایت قانون با پشتوانه حفاظت از میراث ملی از گزند تیشه نابخردان در امان باشند.
عامه معتقدند در نزدیکی بردگوری ها دفینههایی وجود دارد که روح بردگوری از آنها مواظبت میکند و نگاه پیکرههای حجاری شده در کنار برخی از بردگوریها اشاره به محل دفن گنج دارد. البته بردگوریها در چهارمحال بختیاری، حجاری تزئینی با نمادهای آناهیتا و یا پیکرهها ندارند اما در باغ ملک خوزستان، بردگوری «رودنو» جز معدود گور دخمهها در منطقه بختیاری است که دارای نقش برجستهای از پیکره انسان بوده است. شوربختانه نقش برجسته این بردگوری که به ثبت ملی هم نرسیده بود! سال گذشته با مواد منفجره تخریب شد.
در خوزستان نیز که گرمسیر بختیاری ها خوانده میشود، بردگوریهای زیادی وجود دارد مانند مجموعه بردگوریهای روستای «پیر گوری» در اطراف شوشتر و یا بردگوریهای رامهرمز و گتوند.
حکایت خرفتخانه از نگاه یکجانشینان!
سامان فرجی، پژوهشگر میراث فرهنگی در خوزستان درباره شمار و پراکندگی بردگوریها میگوید: در منطقه سرتنگ در روستای شیوند، جایی بین ایذه و لردگان و یا در قلعه تل در نزدیکی ایذه با جمعیت محدودتر، تعداد بردگوریها اندک بوده است ولی در جاهایی که سکونت بیشتری وجود داشته، تعداد بردگوریها نیز بیشتر بوده است مانند بردگوریهای گتوند و رامهرمز در خوزستان و یا بردگوری چشمه ناز در چهارمحال و بختیاری.
این کوشنده میراث با اشاره به برخی از باورهای یکجانشینان درباره بردگوریها یادآور می شود: باوری که بعدها به وجود آمد این بود که بردگوریها را «خرفت خانه» میانگاشتند. به این معنی که عشایر به موقع کوچ، پیران را در بردگوریها قرار میدادند و به مناطق ییلاقی میرفتند. اما دلایلی وجود دارد که این ادعا مبنی بر محل سکونت بودن بردگوری ها را رد میکند؛ بردگوریها پله ورودی ندارند و به گونهای ساخته شدهاند که قابل دسترسی نیستند. بعضی از این فضاها آن قدر کوچکاند که تنها به اندازه یک انسان آن هم به حالت دراز کش جا دارد، مانند بردگوریهای «کبوتر دره» در شمال شوشتر که فضای محدودی داشتهاند و یا بردگوری روستای دم تنگ منطقه لالی در نزدیکی مسجد سلیمان که به اندازه یک جسد فضا دارد. با این وصف و با توجه به تراکم آیینی که در مردم بختیاری وجود دارد بعید است که زندگان را به امید مرگ در بردگوریها رها کنند.
گوردخمهها از استوره تا تاریخ!
معماری صخرهای گوردخمهها در خوزستان و چهارمحال و بختیاری با گوردخمههایی که در غرب ایران دیده میشود، تفاوت دارد. تفاوت در ظرافت حجاری بر بدنه صخرهها و نوع ورودی آنها، همه به دلیل سیطره حکام محلی ایلیمایی در دوره های اشکانی بر زاگرس مرکزی است.
بربنیان استوره، در زمان کیخسرو، رشدی در معماری صخره ای شکل گرفت. چگونگی این هنر معماری را خصوصا در گوردخمه ها و یا آرامگاه هایی که در دامنه کوهها و صخرهها کنده شدهاند، میتوان مشاهده کرد.
در دوره هخامنشی که ظرافت در حجاری و انواع معماری صخره ای به اوج خود رسیده بود، پای هنر از نمایش نیازهای اعتقادی و مذهبی فراتر رفت و برای نمایش قدرت و عظمت شاهنشاهیها به کارگرفته شد.
اما بعد از هخامنشیان، با روی کار آمدن اشکانیان تا ظهور حکومت ساسانیان که در حدود پنج قرن و نیم به طول انجامید، تقریبا از شاهکارهای حجاری خبری نیست.
ایلماییان یا در واقع همان ایلامیان در دوران هخامنشیان در انزوای سیاسی به سر میبرده اند اما با روی کار آمدن اشکانیان تا حدودی قدرت از دست رفته را بازیافتند. در خوزستان و چهارمحال و بختیاری که بخش اصلی قلمرو ایلماییان بوده است، حجاریهای زیادی وجود دارد مانند آنچه که در اشکفت سلمان (در نزدیکی ایذه) در خوزستان و یا در تنگ سااوالک در چهارمحال دیده می شود؛ اما در مقام مقایسه با حجاریهایی که در دوران هخامنشی و یا مادی دیده میشود، ظرافت چندانی ندارند.
گور دخمههای هخامنشی و مادی ـ که بیشتر در استان فارس، آذربایجان غربی و کرمانشاه دیده میشوند ـ هنر حجاری، اعتقادات دینی، باورها و عظمت شاهان را به نمایش می گذارد اما حجاری در گوردخمه های مربوط به دوران ایلمیایی بیشتر کارکرد تدفین را داشته و باورها و اعتقادات کمتر در حجاری ها نمایان شده اند. شاید دلیل آن را بتوان در قدرت سیاسی محدود ایلماییان دانست و یا کمرنگشدن هنر در تمام جنبهها خصوصا در هنر حجاری از دوران اشکانیان تا ظهور ساسانیان.
اما از طرف دیگر باید گفت از زمان روی کار آمدن جانشینان اسکندر، خصوصا در زمان اشکانیان که باورهای مختل داشتند، روشهای تدفین گوناگون شد و ایرانیان، مردههای خود را به استودانهایی که در دل صخرهها حجاری میشد، میسپرده اند. بنابراین، از این دوران گوردخمهای به شکلی که در دوران هخامنشی یا مادی برای شاهان ساخته میشده، خبری نیست و پس از قرار دادن تعداد معینی از اجساد، ورودی آنها با سنگ و آهک مسدود میشده است.
زرتشتیان پرستاران آتش و آب اند ؛ مهر و آناهیتا پیش از زرتشت نیز دارای اهمیت بسیار بودهاند و بعدها به صورت مؤثری در اوستا راه یافتند. آنچنان که گفته شد ایرانیان باستان همواره در بزرگداشت این عناصر، در بیشتر وجوه معماری خود، از هر کدام به گونهای متناسب بهره میبردهاند. مکان های مقدس و گورستانها را رو به سوی طلوع خورشید و یا رو به آب که نور خورشید را بازتاب میدهد بنا میکردهاند و از نمادهای آتش و آب که هر دو از ایزدان بلند مرتبه بودهاند، در تزئین بناها و انواع معماری به کار می بردند.
گوردخمه های مناطق بختیاری، دلبستگی به عناصر آتش، آب، خاک و هوا را در سینه زاگرس و در کنار آبهای روان دیمه و کوهرنگ و یا بر کرانههای کارون و زایندهرود به نمایش میگذارند و در اطراف این گوردخمهها از تزئینات حجاری در بازتاب باورها و نمادهای آتش و آب بهره برده نشده است. بنابراین ترتیب به نظر می رسد که بیشتر گوردخمههای این مناطق متعلق به دوران سلوکی و اشکانی است، دورانی که ایلماییان بر این مناطق سیطره داشتهاند.
درود بر شما جناب شاهین سپنتا! از نوشته های نیکی که شما در وبلاگتان دارید سپاس دارم. این یادداشت شما درباره گوردخمه ها و اینکه در گوشه و کنار این سرزمین می توان آنها را دید بسیار ارزشمند است. گمان می رود که الگوی هنری تراشیدن گوردخمه ها برگرفته از الگوی هنری گوردخمه های اورارتوییان بوده که هم اکنون در استان آذربایجان غربی و همچنین شرق ترکیه کنونی برخی از آنها را می توان دید. اورارتوییان خود از تمدن هتیت ها تراشیدن گوردخمه ها را فراگرفته و به نظر می رسید هنر تراشیدن گور دخمه های سنگی در خاورنزدیک باستان هم ریشه با گوردخمه های مصری در روزگار پادشاهی میانه و همچنین اهرام بود. من خودم چند سال پیش و در یک مقاله درباره ریشه های هنری ساخت آرامگاه کوروش بزرگ به ریشه ها و همچنین باورهای تراشیدن گوردخمه ها در جهان باستان و باورها به "غول های کوتوله ای" پرداخته ام. با سپاس فراوان
سپاس از بیان دیدگاهتان.
دیدگاه شما را در اختیار نویسنده مقاله خانم شهباز قرار خواهیم داد.
لطفا درباره آن اصطلاح غولهای کوتوله ای بیشتر توضیح بفرمایید.
در صورت امکان لینک یا اصل مقاله مورد اشاره را نیز ارسال فرمایید.
درود بر شما! و سپاسگزارم. اگر شما آرامگاه فرعون های مصر در دل اهرام نگاه کنید آنها را درست مانند همین دخمه ها در دل کوه ها می بینید. ساخت اهرام در مصر به نخستین دوره خاندان مصریان و سپس پادشاهی کهن مصریان (3150- 2180) و این اهرام با باورهای به جهان زیر زمین و همچنین برجستگی انگاره ای به نام پتاه (خدای زمین در مصر پایین) در پیوند بودند. پتاه خود خدای سنگ بود که با افزار آلات و تیشه و همچنین آهنگری سروکار داشت و این زمان برابر با دوره ای بود که شهر ممفیس به نام پایتخت پادشاهی کهن مصر و اهرام در نزدیکی آنها ساخته شده بود. همین ابزارهای آهنین و سنگی بود که آرام آرام پتاه را با زین افزار جنگیان و نبرد با دشمنان در پیوند داد. او خدایی بود که با سنگ و سنگ تراشی سروکار داشت و پیکره او را چنان نمایش می دادند که یک زین افزار (یا تیشه) در دست گرفته و سیمای او را چنان نمایش می دادند که گویی انگاره ای کوتاه قد (کوتوله) و چاق بود. احتمال بسیار فراوان هست که این غول کوتوله به دست کارگران سنگ تراشی که از خاورنزدیک برای ساخت اهرام به مصر آورده شده بودند برای مصریا معرفی شده و آنها که سنگ تراشی آشنا بودند غارهای کوه های سنگی را به نام راهی برای دست یابی به جهان زیر زمین دانسته اندیشه ساخت دخمه ها در دل کوه در تمدن های خاورنزدیک چون هتیت ها و سپس اورارتوها ریشه از باورهای آنها داشت. در کاوش های باستان شناسی در بسیاری از نقاط باستانی خاورنزدیک پیکره های کوچک کوتوله ها پیدا شده که گمان می رود با همان باورهای بسیار کهن با جهان زیر زمین و کوه ها سروکار داشته اند شگفتی اینجاست که باورهای کهن انگاره های مار با جهان زیر زمین و تاریکی و غارها در پیوند بوده که احتمال هست ریشه این باورها در تصورات مردمی داشته باشد که در کوه ها زیسته و لانه مارها در زمین دیده غارها را جایگاه انگاره های مار می دیدند. شما می توانید بازتابی از همین باورها به این انگاره های کوتوله و انگاره های مار را حتی در میان ایرانیان کهن نیز ببنید که سرانجام در داستان هوشنگ، به بند کشیده شدن ضحاک در غاری در کوه دماوند و سپس هفت خوان رستم و نبرد او با دیو سپید بازتاب یافت که باور من او هم یکی از غول های کوتوله ای در میان مردمانی بود که در روزگار بسیار کهن در این سرزمین می زیستند. من به دلیل اینکه هم اکنون در مسافرت هستم به سرچشمه هایم دسترسی ندارم اما اگر مایل بودید چند روز دیگر سرچشمه هایی که دارم را می توانم به شما معرفی کنم. با سپاس فراوان (ا. پریان)
درود
سپاس از این که توضیحات بیشتری ارائه فرمودید.
خوشحال خواهیم شد اگر پس از بازگشت از سفر منابع بیشتری را در اختیار علاقه مندان قرار دهید.
آقای شاهین سپنتا! پیشاپیش من نوروز فرخنده را به شما شادباش می گویم و آرزوی تندرستی و شادکامی برای شما دارم. درباره سرچشمه های پیدایش گوردخمه ها من چند سال پیش مقاله ای خودم درباره آرامگاه کوروش بزرگ نوشتم و در آن مقاله از سرچشمه هایی دراین باره بهره مند شدم که امیدوارم بتوانم آن را در اختیار شما قرار دهم. اما باید عرض کنم که من یک سال و نیم است که به طور حرفه ای بر روی زبان ایلامی هخامنشی و نسخه ایلامی سنگنبشته داریوش بزرگ در بیستون کار می کنم و حدود سه ماه است که به کار نگارش واژه نامه ایلامی بیستون مشغول هستم. گمان می کنم که این کار من حدود یک سال دیگر به طول خواهد انجامید. من امیدوارم که یکی از نخستین ایرانیانی باشم که اثری درباره نسخه ایلامی بیستون را با مطالعه مستقیم نویسه های میخی و همچنین برگردان مستقیم از خود سنگنبشته (بدون اتکا به نسخه های ترجمه شده از زبان های لاتین) پدیدار سازم. با سپاس فراوان
درود
نویسنده مطلب خانم شهباز همگار گرامی من بودند که حتما نظر شما را خواهند خواند و خواهش می کنم که اگر نکته ای به نظرتان می رسد درباره این پژوهش ما را نیز آگاه فرمایید.
درباره کتابی که در دست نگارش هست خوشحال خواهیم شد که از نخستین خوانندگانش باشیم و خبر انتشارش را بازتاب دهیم.
شاد باشید
جناب سپنتا
درود بر شما این مقاله را امروز دیدم وجالب اینکه بی رفرن چندین جا این مطلب باز نشر یافته است همان کاری نویسنده ی محترم با منابع خودشان کرده اند شما حق دارید مرا منتقدی نق نقو بدانید اما باورکنید این نوشته با استفاده ازمنابع دست چندم هیچ ارزش علمی ندارد بلکه بسیار عامیانه نوشته شده اما چون مردم مباحث ایران باستان را دوست دارند و شما به عنوان مرجع با نشر آن به نوعی بی توضیح تایید می کنید مورد استناد قرار بگیرد من نمیدونم بعضیا چگونه جرات قلمزنی را به کمال در سرعت و شجاعت به ارث برده اند سخنی دیگر ندارم مگر با نویسنده اگر طالب نقد باشند آدرس مرا هم که دارید
درود
با سپاس از انتقاد ارزنده شما
نظر شما را برای همکارم خانم شهباز فرستادم و خواهش کردم پیگیری کنند و رفع نقص نمایند. شاد باشید
8th ICAANE – zatwierdzone referaty! « Wod.o.lot
wodolot.wordpress.com/2012/02/.../8th-icaane-zatwierdzone-referaty...
29 Feb 2012 – Mehr Kian – Bard-e Gowri, Historical rock chambers in the Elymais, ancient Bakhtyari land. Ann Killebrew – Tel Akko Total Archaeology Project: ...
راهم ببینید بدنیست من البته در یک سریال ۶ قسمتی تهیه شده توسط شبکه یک در سال ۱۳۸۱ مفصلا در باره برد گوری سخن گفته و گونه گونی آن را نمایش داده ام(به سریال :؛واپسین یادمان؛ به کارگردانی اسکونی که مجری و پژوهشگرش من بوده ام بنگریدو باسپاس مهرکیان