بخشهایی از خانه تاریخی بازار دوز به تلی از خاک تبدیل شد
ایراننامه – مهدی فقیهی: خانه بازار دوز، از خانههای تاریخی دوران قاجار که در اصفهان، خیابان چهارباغ، کوچه صرافها واقع شده و در فهرست آثار ملی به ثبت رسیده است به دلیل ناتوانی مالک در پرداخت هزینههای مرمت و بیتوجهی دستگاههای دولتی در فراهم آوردن امکانات مرمت این خانه، با همه ارزشهای هنری و معماریاش روی به ویرانی همیشگی میرود. خانههای زیبای دیروزی که با سلائق و سبکهای گوناگون ساخته میشدند با سپری شدن دهها سال هنوز به عنوان هسته اولیه و اصلی تشکیل دهنده شهر جایگاهی مناسب جهت آسودن چند ساعته صاحبانشان شناخته میشدند. باغخانههای وسیع و زیبایی که با برخورداری از شیوههای معماری بومی و بر مبنای علائق و دلبستگیهای پیشینیان طراحی شده و فضاهای روحبخش وسیع آنها هر کدام به نسبت اهمیت خویش از آرایهها و تزئیناتی خاص بهره داشتند. مسکنهایی که علاوه بر تأمین سرپناهی مناسب جهت ساکنان خویش، معماری و تفکر ایرانی را نیز به آیندگان میآموختند. اما دریغ و افسوس که در دوره معاصر خصوصاً در یک سده اخیر با رشد بیرویه صنعت و الگوبرداری کورکورانه از معماری غربی نه تنها این آثار بدیع و نفیس پایدار نماند بلکه به دلیل عدم آگاهی و تجربه و محدودیت محیطی، بیپروا تخریب و نابود گشته و جای خود را به بناهای سر به فلک کشیده طبقاتی بخشیدند. نمونهای از این ابنیه ارزشمند که به شکل غم انگیزی در هم شکسته و ویران شده است، خانه بازار دوز نام دارد.
این بنای ارزشمند که به دلیل عدم توانایی مالکان و نبود سرمایه کافی جهت مرمت به این حال و روز اسفناک در آمده است، از دو بخش مجزا به نام صاحبانش محمد حسین بازار دوز و تقی بازار دوز تشکیل شده که به شمارههای 1135 و 1140 در تاریخ 18/9/54 به ثبت رسیدهاند.
بخشی از آن در حال حاضر مسکونی، ولی قسمت دیگر که شکوه و تجلی معماری گذشته را در خود دارد به ویرانهای تبدیل شده که تاسف هر صاحب ذوقی را بر میانگیزد. درگاه اصلی این بنا در ضلع شمالی و در زیر ساباطی زیبا و کشیده قرار دارد که ورودی خانههای تاریخی دیگری نیز در آن جا به چشم میخورد.
با عبور از ورودی و دالان ابتدایی خانه میانسرایی خاکی نمایان میشود که اغلب فضاهای اطراف آن به کلی تخریب شده و تنها در گوشه شمالی آن آثاری از بقایای یک اتاق نشیمن و حیاطی کوچک دیده میشود.
دیوار مخروبه و فرو ریخته خانه که هنوز محرمیت گذشته را حفظ کرده، محیط داخلی خانه را از معبر مجاور جدا میسازد. در بخش میانی حیاط، آبنمایی سنگی دیده میشود که مدتهاست از آب خالیست و با خاک و نخالههای ساختمانی انباشته شده است ولی درختان سرسبز باغچه کناری آن که در آب حیاتش ریشه دارند، پس از سال ها هنوز سر زنده و شاداب به نظر میرسند.
در سوی شمالی این حیاط کوچک اتاق سهدری نمایان است که همانند عروسی زیبا با دیوارها مزین به آیینه و تاقهایی با خطوط تزئینی و آرایهها و نگارههای رنگارنگ هنوز ملاحت و حلاوت دوران پیشین خود را حفظ کرده است.
اکنون این تزئینات آرام آرام فرو میریزند تا داستان دردناک و غم انگیز سرنوشت یکی دیگر از بناهای زیبای دیار نصف جهان را در گوش زمزمه کنند.
این اندوه وقتی دردناکتر میشود که نگاهی به پنجره ارسی زیبا و گرهچینی اتاق بیندازیم. در گذشته بازتابش نورهای رنگارنگ حاصل از تابش نور خورشید در شیشههای رنگارنگ این ارسی، نقش فرشی ایرانی را در کف اتاق بازتاب میداد تا دنیایی پر از نور و رؤیا در اتاق بیافریند اما اکنون خورهای به نام موریانه این خاطرات و زیبایی ها را آرام آرام و دور از چشم همگان در خود هضم میکند.
اینجا ایران است. . . .. . . . سرزمین یادبودهای گم شده در یادها