ایران نامه

ایران نامه، پایگاه آگاهی رسانی میراث فرهنگی و طبیعی ایران و جستار های ایران پژوهی

ایران نامه

ایران نامه، پایگاه آگاهی رسانی میراث فرهنگی و طبیعی ایران و جستار های ایران پژوهی

گل سوسن و جشن خردادگان

 

گل سوسن نماد جشن خردادگان

شاهین سپنتا

«خرداد» در اوستا «هـَئوروَتات» و در پهلوی «خُـردات» یا « هُردات » به معنی رسایی و کمال است که در گات‌ها (سرودهای زرتشت) یکی از فروزه‌های اهورامزدا و در اوستای‌ نو نام یکی از هفت امشاسپند و نماد رسایی اهورامزدا است. خرداد، امشاسپند‌بانویی است که همراه با «اسپندارمذ» و «امرداد» گروه سه‌گانه امشاسپندبانوان را تشکیل می‌دهند. نگهداری از آب‌ها در این جهان خویشکاری «خرداد» است و کسان را در چیرگی بر تشنگی یاری می‌کند؛ از این روی در سنت، به هنگام نوشیدن آب از او به نیکی یاد می‌شود. در گات‌ها، از خرداد و امرداد پیوسته در کنار یکدیگر یاد می‌شود و در اوستای نو نیز این دو امشاسپند، پاسدارنده آب‌ها و گیاهان‌اند که به یاری مردمان می‌آیند و تشنگی و گرسنگی را شکست می‌دهند. در گاهشماری ایرانی، ششمین روز هر ماه و سومین ماه هر سال نیز «خرداد» نام دارد. به فرخندگی هم‌نامی روز و ماه به نام امشاسپند خرداد و بزرگداشت جایگاه آن در اندیشه ایرانیان، روز ششم خردادماه «جشن خردادگان» برگزار می‌شود.

در کتاب بندهش درباره خرداد آمده است : «... ششم از مینویان، خرداد است؛ او از آفرینش گیتی آب را به خویش پذیرفت..» ، «...خرداد سرور سال‌ها و ماه‌ها و روزهاست [یعنی] که او سرور همه است. او را به گیتی، آب خویش است. چنین گوید: هستی، زایش و پرورش همه موجودات مادی جهان از آب است و زمین را نیز آبادانی از اوست...».

در بندهش همچنین از گل سوسن به عنوان گل ویژه امشاسپند‌بانو «خُرداد» نام برده شده است: «... این را نیز گوید که هرگلی از آنِ امشاسپندی است؛ و باشد که گوید: ... سوسن خرداد را، ...» که بر این بنیان بهترین نماد برای جشن خردادگان گل سوسن است.

در نمادهای دینی و هنری، سوسن نشان پاکی است. در استوره‌های ایرانی از آنجا که در این جهان نگاهبانی از آب‌ها خویشکاری امشاسپندبانو «خرداد» است و «سوسن» گل ویژه امشاسپند بانو «خرداد» است پس سوسن را به «آناهیتا» ایزدبانوی آب‌های روان نیز منسوب دانسته و از این روی جنبه آزادگی ناهید را به سوسن نسبت داده‌اند و گفته شده که در استوره‌های ایرانی سوسن و سرو که نمادهای آزادی به شمار می‌روند با زنبق و مورد و نرگس و اسپرغم از نشانه‌های مخصوص ناهید هستند.

 از طرف دیگر سوسن یا «شوشن» مظهر و همنام و هم‌معنی شهر «شوش» - شهر باستانی خوزستان- است و گفته اند که شهر شوش نام خود را از گل سوسن یا شوشن یا شوشان گرفته است.  در تفسیر این موضوع همچنین گفته‌اند که چون شوش در روزگاران کهن -چنانکه در لوح‌های سومری نیز اشاره شده- شهری چند زبانه و کانون زندگی مردمان گوناگون با ده‌ها زبان و گویش گوناگون بوده،  مفهوم «سوسن ده زبان» را می‌توان نزدیک به «شوش ده زبان» یا چند زبان دانست و این مفهوم در ادب فارسی به صورت سوسن زبان‌آوار  و صد زبان زنده مانده است.

شهر باستانی شوش واقع در 150 کیلومتری شرق رود دجله در استان خوزستان واقع است. شوش روزگاری مرکز برخورد دو تمدن مهم میان‌رودان و  ایلام بوده که هریک به سهم خود بر دیگری تأثیر داشته ‌است، این منطقه پایتخت سیاسی ایلامی‌ها بوده‌ است. قرار گرفتن این منطقه در شمال خلیج فارس و نیز همسایگی با میان‌رودان در پیدایش این وضعیت ویژه تأثیر بسیاری داشته ‌است.

شهر شوشتر نیز در استان خوزستان و نزدیکی شهر شوش، نام خود را از شوشن یا سوسن گرفته است. شوشتر نیز به دلیل موقعیت ویژه‌ای که در جلگه خوزستان دارد مهد رودخانه‌های بزرگی چون کارون و دز است. سازه‌های آبی شوشتر نیز که در جهان معروف است، اهمیت و ارتباط این شهر را با آناهیتا بیشتر نشان می‌دهد.

 در «مزامیر داوود» از سوسن به عنوان نغمه و نوایی از موسیقی یا ساز  و ابزار نوازندگی و خنیاگری یاد شده است که این ویژگی ارتباط آن را با ناهید محکم‌تر می‌کند. افزون بر این در معماری نقش یا طرح سوسن یا «سوسن‌کاری» به کنایه و رمز از «شهر شوش» یا «گل سوسن» یا ایزدبانوی سوسن معروف بوده است. 

در بسیاری از سروده‌های سرایندگان پارسی‌گو در چهارگوشه ایران‌زمین نیز همچون عطار نیشابوری، مولوی بلخی، خواجوی کرمانی،  وحشی بافقی،  مجیرالدین بیلقانی، صائب تبریزی، ناصر خسرو قبادیانی،  منوچهری دامغانی، اوحدی مراغه‌ای، خاقانی شروانی، فرخی سیستانی، امیر معزی، کمال خجندی، عبدالواسع جبلی، سنایی، نظامی گنجوی، امیر خسرو دهلوی، هلالی جغتایی، جامی، نظیری نیشابوری، فخرالدین اسعد گرگانی، قطران تبریزی، انوری ابیوردی، کمال اسماعیل، عبید زاکانی، حسن غزنوی، سوزنی سمرقندی، بشار مرغزی، مسعود سعد سلمان، عثمان مختاری، شاهی سبزواری، و حافظ شیرازی از سوسن نام برده شده است که نشان از آشنایی مردم همه نواحی ایران با این گل زیباست. بشار مرغزی گوید:

چون نوبهار باغ بیاراست چون بهشت / از سوسن سفید و گل سرخ و شنبلید

اندر میان سبزه به دشت و به کوهسار / مشکین بنفشه و سمن و لاله بردمید

گل سوسن را در ادب فارسی نیز «آزاد» نامیده‌اند و سرایندگان صفت «آزادگی» سوسن را دست‌مایه شعر خود قرار داده‌اند. چنانکه مولوی بلخی گوید:

داد سخن دادمی، سوسن آزادمی / لیک ز غیرت گرفت دل ره گفتار من

بنا بر این، در ادب فارسی سوسن نماد کسی است در عین «زبان‌آوری»، «خاموش» است. چنانکه عطار نیشابوری نیز گوید:

سوسن چو زبان داشت، فرو شد به خموشی / در سینه او گوهر اسرار نهادند 

       

                                  سوسن سپید یا سوسن آزاد Lilium candidum

گل سوسن از تیرهLiliaceae  یا سوسن‌هاست. سوسن به رنگ‌هایی چون سپید، زرد، کبود و آسمانی یافت می‌شود. معروف‌ترین نمونه‌های گل سوسن نزد ایرانیان سوسن سپید Lilium candidum  یا سوسن آزاد است که به نام سوسن ده زبان یا صد زبان یا سوسن گل دراز نیز شناخته می شود.

یکی  دیگر از گونه‌های نادر گل سوسن نیز که بومی برخی مناطق شمالی ایران است، سوسن چلچراغ  Lilium lederbourii نام گرفته است که به صورت محدود در مناطقی مورد حفاظت از استان‌های گیلان و مازندران در ناحیه عمارلو و جنت رودبار می‌روید و  نخستین گیاهی است که به عنوان میراث طبیعی ملی در ایران به ثبت رسیده است.   

                              

                                           سوسن چلچراغ  Lilium lederbourii

در متن پهلوی «خسرو قبادان و ریدکی» بوی گل سوسن سپید، چون «بوی دوستی» توصیف شده است. ابوریحان بیرونی نیز در کتاب «صیدنه» به نقل از ابوحنیفه دینوری، «سوسن سپید» را خوش‌بوی ترین نوع سوسن می‌داند و همچنین گوید که «پارسیان» سوسن سپید را سوسن آزاد گویند. 

البته به خاطر شباهت زیاد گل‌های تیره سوسن یا   Liliaceaeبا گل‌های تیره زنبق (چمبگ) یا   Irisdaceae ، در برخی از متون و فرهنگ‌ها بعضی از گونه‌های زنبق با سوسن یکی گرفته شده‌اند، چنانکه گاه Iris florentina یا زنبق سفید را به جای سوسن سفید یا سوسن آزاد گرفته‌اند. البته روشن است که بر بنیان بندهش، زنبق یا چمبگ ویژه امرداد امشاسپند است و سوسن و زنبق را با وجود شباهت‌ها نباید به جای هم به کار برد. البته ارتباط نزدیک بین خرداد و امرداد امشاسپند نیز در ایجاد این یکسان‌پنداری بی‌تاثیر نبوده است.  

                         

                                               زنبق سفید یا  Iris florentina

اگرچه امروزه در شهرهای شوش و شوشتر ایران نشانی از گل سوسن نمی‌بینیم ولی نماد‌هایی از آن را در آثار برجای مانده از ایران دوره ساسانی تا میان‌رودان و مصر باستان می‌توان یافت. اما نماد سوسن یا طرح ((fleur-de-lis برگرفته از گونه‌ای سوسن زرد یا Lilium bosniacum و گاهی زنبق زرد یا Iris pseudacorus به عنوان نماد کمال، نور و زندگی در بسیاری از کشورهای اروپایی، آمریکا و کانادا به عنوان نشان ملی، نشان خانوادگی، نشان نجابت، نماد پادشاهی و به عنوان یک نشانه هنری و یا تزئینی کهن در بسیاری از بناهای تاریخی، پرچم‌ها، آرم کشورها، علامت تیم‌های ورزشی، نشان پیشاهنگی، نشان‌های نظامی و مدال‌ها از دیرباز تاکنون به کار می‌رود و گاه به عنوان نماد پاکی در ارتباط با مریم باکره جنبه مذهبی می‌یابد.  

                                 

                                               سوسن زرد یا Lilium bosniacum

                

          

               نماد سوسن بر نشان‌های حکومتی و خانوادگی در کشورهای اروپایی و روی بازو

                                           

   آگوستوس فیلیپ دوم ، شاه فرانسه با گل سوسن در دست، 1180

                           

          نماد سوسن در ارتباط با مریم مقدس به نشانه پاکی او در شیشه‌های رنگی کلیسا

به نظر می رسد که ارتباط گل سوسن با مریم مقدس، بازآفرینی ارتباط نزدیک گل سوسن و آناهیتا در فرهنگ ایرانی است. چنانکه در نمونه‌هایی از مُهرهای مسطح دوره ساسانی تصویر زن یا دختری در حالت ایستاده در حالی دیده می‌شود که دست راست خود را به سمت راست دراز نموده و گل سوسن در دست دارد که به نظر می‌ رسد این تصویر متعلق به ایزدبانو آناهیتاست. 

                               

                               

                                 مُهر دوره ساسانی، دوشیزه‌ای با گل سوسن در دست

 البته برخی نیز بر این باورند که این نقش نمادین دختر با گلی در دست مربوط به «دن» یا «دئنا»ی فرد درگذشته است که به صورت دوشیزه‌ای زیباروی با گل خوش‌بوی در دست تصویر شده است.

 «دئنا» در اوستا، «دن» در پهلوی و « دین» در فارسی به معنی «اندیشیدن و شناختن» و گاه به معنی «یکی از نیروهای پنجگانه اهورایی در درون آدمی» که از آن به وجدان یا نیروی ایزدی بازشناسی نیک از بد تعبیر کرده‌اند. بر بنیان یک باور کهن در روز چهارم پس از مرگ اگر شخص نیکوکار باشد، «دن» یا «دئنا» به صورت دوشیزه‌ای زیبا و اگر گناهکار باشد به صورت پیرزنی زشت، روان او را پذیرا و به بهشت یا دوزخ می‌کشاند.

در گات‌ها درباره سرنوشت روان پس از مرگ سخنی به میان نمی‌آید اما در بخش‌های اوستای نو ( هادخت نسک، ویشتاسپ یشت، وندیداد) و منابع پهلوی ( دادستان دینی، روایات پهلوی، مینوی خرد، بندهش، ارداویراف‌نامه، شکند گمانیک) و متون فارسی زرتشتی ( روایات داراب هرمزدیار،صددر نثر و بندهش) توصیف کاملی در این مورد آمده است.

بر بنیان «هادخت نسک» روان فرد نیکوکار درگذشته از میان گل‌ها و بوی‌های خوش گذرانده می‌شود و «دن» یا « دین» او (=وجدانش) به صورت دوشیزه‌ی‌ زیبای درخشان و سفید بازوی و نیرومند و خوش پیکرِ و راست‌بالای و برجسته پستان و خوب‌تن ( =خوش پوست) و آزاده و خوب سرشت و پانزده ساله در روی (= به ظاهر) با چنان پیکر زیبایی چون زیباترین آفریدگان به پیش می‌آید و او را به بهشت می‌برد.

 

خاستگاهان: 

1-  اوستا ( کهن‌ترین سرودهای ایرانیان)، گزارش و پژوهش دکتر جلیل دوستخواه، انتشارات مروارید، تهران، 1375 خورشیدی.

2- بندهش، فرنبغ دادگی، گزارش و برگردان دکتر مهرداد بهار، انتشارات توس، تهران، 1385 خورشیدی.

3 - بندهش هندی، گزارش و برگردان: دکتر رقیه بهزادی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران 1388 خورشیدی.

4- فرهنگ اساطیر ایرانی بر پایه متون پهلوی، خسرو قلی زاده، نشر کتاب پارسه، تهران ، 1387 خورشیدی.

5-  گاهشماری و جشن های ایران باستان، هاشم رضی، انتشارات بهجت، تهران، 1380 خورشیدی.

6- فرهنگ رستنی های ایران، دکتر هادی کریمی،انتشارات پرچم ، تهران ، 1381 خورشیدی.

7- گل و گیاه در هزار سال شعر فارسی، دکتر بهرام گرامی، انتشارات سخن، تهران، 1386 خورشیدی.

8- گل و گیاه در ادبیات منظوم فارسی تا ابتدای دوره مغول، دکتر غلامحسین رنگچی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، 1389 خورشیدی.

9- صیدنه، ابوریحان بیرونی، ترجمه: ابوبکر بن علی بن عثمان کاسانی، به کوشش: دکتر منوچهر ستوده و ایرج افشار، انتشارات دانشگاه شهید بهشتی، تهران، 1387 خورشیدی.

10 – الصیدنه فی الطب، ابوریحان بیرونی، تصحیح: دکتر عباس زریاب، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، 1370 خورشیدی.

11- لغت نامه، علی اکبر دهخدا، انتشارات دانشگاه تهران،  تهران، 1372 خورشیدی. 

12 – فرهنگ نام‌های گیاهان ایران، ولی الله مظفریان، فرهنگ معاصر، تهران، 1386 خورشیدی.

13- تطبیق نام‌های کهن گیاهان دارویی با نام های علمی،  دکتر احمد قهرمان و احمد رضا اخوت، انتشارات دانشگاه تهران، 1383 خورشیدی.

14- متون پهلوی، گزارش دکتر سعید عریان، ناشر: کتابخانه ملی ایران، تهران، 1371 خورشیدی.

15 – فرهنگ گیاهان ایران، احمد ماه‌وان، انتشارات ماهوان، مشهد، 1381 خورشیدی.

16 – پزشکی در ایران باستان، دکتر موبد سهراب خدابخشی،  انتشارات فروهر، تهران، 1376 خورشیدی.

17- بررسی هادخت نسک، دکتر مهشید میرفخرایی،موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، تهران، 1371 خورشیدی.

18- نمادها و رمزهای گیاهی در شعر فارسی، دکتر حمیرا زمردی، انتشارات زوار، تهران، 1387 خورشیدی.

http://www.cais-soas.com/CAIS/Art/iconography_den.htm

http://en.wikipedia.org/wiki/Fleur-de-lis

http://www.types-of-flowers.org/summer-flowers.html

http://bg.wikipedia.org/wiki/%D0%A4%D0%B0%D0%B9%D0%BB:01-Lilium_candidum_madonna_lily.jpg

http://cindysflowers.us/Main_Folder/Iris/iris.htm

http://www.fleurdelis.com/fleur.htm

نظرات 5 + ارسال نظر
یزدانمهر پارسی 15 خرداد 1390 ساعت 08:42 ب.ظ

درود برشما دوست و سرور گرامی ، از کوششهای ارزشمند شما سپاسگزارم ، سر بلند و تندرست باشید.

شما نیز درود و سپاس مرا پذیرا باشید

سورن 17 خرداد 1390 ساعت 12:12 ق.ظ

درود فراوان به شما دکتر سپنتا گرامی
مانند همیشه فوق العاده بود
با سپاس و احترام فراوان
سورن

درود و سپاس از مهر فراوان شما دوست گرامی
شاد و بهروز باشید

ALI 7 تیر 1390 ساعت 02:39 ب.ظ

سلام
در صورت امکان مرا در درک معنا و مفهوم کلمه خویشکاری راهنمایی فرمایید( البته مستند).
در مورد گلهای دیگر در فرهنگ ایرانی بخصوص نیلوفر هم اگر مطالبی هست ممنون میشوم به اشتراک بگذارید
متشکرم

درود
در اینجا واژه خویشکاری را عینا همان طور که در منبع مورد استفاده آمده ، ُآورده ام.

تا آنجا که من می دانم این واژه پیشنهادی به جای «وظیفه» است.
در اینجا منظور از وظیفه آن مسئولیتی است که فرد بر اساس آگاهی و خردش از درک جایگاه خودش و شرایط زمان و مکان برای خود متصور است. یعنی وظیفه ای که بر اساس مسئولیتی که درک می کند به صورت اختیاری و «خویش فرما» انجام می دهد که آن را اصطلاحا خویشکاری می نامند.

البته این واژه را شاید برای این به کار می برند که تفاوت قائل شوند با وظیه ای که دیگران یا کارفرما برگردن فرد می گذارند که اصطلاحا به آن تکلیف می گویند.

تفاوت این دو نیز آشکار است.
خویشکاری یا حس مسئولیت فرد بر اساس آگاهی و خرد که نسبت به دین ، کشور، ملت، جامعه بشری و جهان به صورت اختیاری و آزادانه انجام می دهد از ارزش بسیاری نسبت وظیفه ای که دیگران به فرد تکلیف می کنند برخوردار است.
البته در این متن این خویشکاری را امشاسپند بانو انجام می دهد.

در مورد گل نیلوفر نیز حتما به زودی مطالبی تقدیم خواهم نمود.
شاد باشید

ALI 12 تیر 1390 ساعت 02:59 ب.ظ

ممنون از جوابتون
در صورت امکان منابعی برای تحقیق در مورد واژه خویشکاری
معرفی نمایید این واژه شاید خیلی مهجور واقع شده البته بنظر
حقیر خیلی خیلی مهمه چون جایی میخوندم برای رسیدن به
فر ایزدی خویشکاری لازمه.
مشتاقانه منتظر مطلبتون در مورد گل نیلوفر هستم
پیروز باشید

azi 23 تیر 1391 ساعت 11:58 ق.ظ

با سلام و تشکر بابت مطالب بسیار با ارزشتون، بنده در حال تحقیق در مورد گل سوسن هستم، می خواستم در مورد جایگاهش در نقوش و طرح های ایرانی اسلامی، مثلا بر روی پارچه یا فرش یا در میناتور یا کاشی کاری و ... اطلاعاتی بدست بیارم. ممکن هست که در این مورد من رو راهنمایی بفرمایین؟
مطالب ارائه شده در مورد نماد پردازی گل سوسن در غرب خیلی کامل و مفید بود، در مورد این که در نقوش ایرانی به چه شکلی دیده شده چطور می تونم اطلاعات کسب کنم؟ اگر راهنماییم کنین، خیلی خیلی ممنون می شم.

درود
سپاس از توجه شما
همانطور که در متن نوشتار هم مشخص است هدف من آشنایی بیشتر با سوسن در متون کهن ایرانی است و آنگونه که آنها می شناختند. البته همانطور که در نوشته آمده به خاطر شباهت بین سوسن و گونه های زنبق گاهی در جاهای مختلف این دو جای هم به کار رفته اند
در معماری هم فکر می کنم وقتی از سوسن کاری سخن به میان می آید منظور نقشی است که خیلی شبیه زنبق است
به این تصویر در ویکی پدیا نگاه کنید:
http://en.wikipedia.org/wiki/File:Fleur.iris.2.png

در ویکی پدیای انگلیسی نکات بیشتری درباره نقش سوسن در معماری هست
http://en.wikipedia.org/wiki/Fleur-de-lis

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد