همایش دستآوردهای باستانشناسی تپه اشرف برگزار شد
ایراننامه- شاهین سپنتا: نتایج دو فصل کاوش و لایهنگاریهای انجام شده در تپه اشرف نشان داد که این تپه تاریخی دربرگیرنده آثاری متعلق به پنج دوره تاریخی اشکانی، ساسانی، دوره انتقالی ساسانی به اسلامی، قرن چهارم و پنج هجری، و قرن 12 هجری است. سرپرست گروه باستانشناسی و کاوش تپه اشرف، با بیان این مطلب در نخستین همایش دستآورد کاوشهای باستانشناسی تپه اشرف اصفهان که توسط اداره کل میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری استان اصفهان با حضور گروهای مختلف مردم، دوستداران اصفهان و مسئولان استان برگزار شد با بیان تاریخچه مطالعات پیشین در تپه اشرف و ارائه تصاویر، نمودار، و نقشه، نتایج مطالعات انجام شده طی 2 فصل کاوش در این تپه را اعلام نمود. به گزارش ایراننامه، دکتر علیرضا جعفری زند با ارائه تاریخچهای از وضعیت تپه اشرف و نمایش تصاویر هوایی برجای مانده از سالها قبل تاکنون در بیان اهمیت مطالعات انجام شده بر تپه اشرف، آن را "تاریخ گمشده اصفهان" دانست و افزود: «متاسفانه کمتر به این بخش تاریخی شهر توجه شده است و حتی شاردن فرانسوی هم که در سفرنامه خودش توصیفات زیادی از بناهای تاریخی اصفهان ارائه میکند در مورد این تپه تنها یک جمله می گوید که "در کنار پل تاریخی اصفهان خرابه هایی عظیم وجود دارد". این تپه در طول تاریخ اصفهان بدون نام بوده تا زمانی که اشرف افغان تصمیم می گیرد بر روی آن کاخی بسازد».
سرپرست گروه کاوش تپه اشرف، در ادامه، گزارش خود از روند فعالیت گروه کاوش را آغاز نمود و گفت: «فصل اول کاوش از 28 تیرماه تا یکم شهریور 89 با همراهی یک تیم متشکل از 17 نفر باستانشناس و 4 نفر دانشجوی باستانشناسی آغاز شد. سپس فصل دوم کاوش از 24 مهرماه تا 16 آذر 89 آغاز شد و اکنون فصل سوم کاوش در دست انجام است. گروه باستانشناسی کار کاوش در تپه اشرف را با پاکسازی و نقشهبرداری توام تپه آغاز نمود. وسعت تپه در حدود 7 هکتار و ارتفاع آن 25 متر است. ما نقاطی را بر روی تپه شناسایی کردیم و گمانههایی زدیم و در نهایت چند محل را برای ترانشههای اصلی انتخاب کردیم».
وی افزود: «پس از نقشهبرداری سطح تپه به طور کامل بررسی شد و سفالهای سطحی طبقهبندی شد که در ابتدا نشان میدادند که آثار تپه متلعق به دوران ساسانی تا قرن 12 هجری است. سپس بلندترین قسمت تپه را انتخاب کردیم و یک ترانشه پلکانی برای لایهنگاری روی تپه ایجاد کردیم. نتیجه این لایهنگاری نشان داد که ما در 4 متر اولیه، خاک دستریز و زباله داریم و در زیر آن 4 متر، آثار تاریخی نهفته است، از جمله بقایای یک دیوار خشتی بسیار قطور که بر اساس یافتهها احتمال دارد که مربوط به اواخر دوره اشکانی باشد».
جفریزند ادامه داد: «سپس گمانههای آزمایشی دیگری در نقاط مختلف تپه زده شده تا ببینیم آثار تاریخی در چه عمقی قرار گرفته و لایهها چگونه هستند و در مرحله بعد برخی از آنها به یک ترانشه 10 در 10 تبدیل شدند».
سرپرست گروه باستانشناسی تپه اشرف ضمن اشاره به حجم بالای 800 مترمکعب خاکبرداری با دست و دشواریهای آن، افزود: «سطح تپه بسیار مضطرب است و لایههای رویی بیشتر آوار سطحی شامل زبالههای بیمارستانی در عمق حدود 2 متری و نخالههای ساختمانی تا عمق 5/1 متری هستند و لایه باستانی نیستند؛ لذا پس از برداشتن حدود دو متر و بیست سانتی متر و خاکبرداری حجم بالای خاک، به بقایای یک دیواره عظیم رسیدیم که با بررسی آثار به دست آمده دریافتیم که این بنا در دوران مختلف مورد استفاده قرار گرفته است و در معماری آن که از سنگ و ملات بسیار مقاوم گچ استفاده شده بود و سقف آجری آن و دیوارهای بسیار قطورش به ضخامت دو متر و هفتاد سانتی متر در بعضی نقاط، نشان می داد که اینجا یک قلعه مربوط به دوره ساسانی بوده است».
جعفریزند در بخش دیگری از گزارش کاوشهای تپه اشرف به جزئیات کشف یک سکه نقره دوره ساسانی در تپه اشرف پرداخت و گفت: «در ادامه فصل اول کاوش، در عمق دو متر و هفتاد سانتی متری از جرز دیوار در یکی از ترانشهها، سکه نقره مربوط به دوره ساسانی شناسایی شد که مربوط به دوره دوم پادشاهی قباد یکم پدر انوشیروان است. چون میدانید که قباد به دلیل مزدکی شدن از سلطنت خلع شد و برادرش جاماسب جای او نشست و پس از بیرون آمدن از کیش مزدکی قباد دوباره به سلطنت رسید و این سکه که دارای دو دایره در حاشیه خود است که نشان میدهد، مربوط به دوره دوم پادشاهی قباد است. نکته جالب دیگر این که همه جا در تاریخ آمده است که قباد یکم اصفهان را تقسیم بندی نمود و این سکه گواه اهمیت دوران او در اصفهان است. بر روی این سکه، یک علامت هست که با مطالعه انجام شده مشخص شد که علامت محل ضرب سکه است و مشخص شد که محل ضرب سکه در جندیشاپور است و ما می دانیم که قباد برای توسعه جندیشاپور به عنوان یک مرکز علمی و دانشگاهی کوشش زیادی کرد. این یافتهها ممکن است ما را به سویی ببرد که بتوانیم در آینده اعلام کنیم محل تپه اشرف همان "کهندژ سارویه" بوده است».
پشت و روی سکه نقره قباد یکم ساسانی، یافت شده در تپه اشرف
نویسنده کتاب " اصفهان پیش از اسلام"، در ادامه به تغییرات انجام گرفته در دوره اسلامی بر روی آثار ساسانی اشاره نمود و گفت: «دیوارهای دوره ساسانی در یک زمان ناشناخته، تعمدا کوتاه شدند و روی سطح دیوار را برای استفاده مکرر گچ کشیده بودند و یک ساختار روستایی در اینجا شکل گرفته است و تنبوشههای آبرسانی قرن پنجم را میتوان دید که روی بنای دوره ساسانی ایجاد شده است و به یک چاه آب منتهی میشود. اثر پاشنه کفش نیز بر روی گچها شناسایی شدند که ما از این نقاط قالب گیری کردیم و دریافتیم که اینها (در حدود 14 مورد) جای کفش کسانی هستند که در اینجا کار میکردهاند و این نوع کفش در قرن پنجم هجری به کفشهای ساغری معروف هستند، پس معلوم شد که این بنا در قرن چهارم و پنجم هجری با تغیراتی مورد استفاده قرار گرفته بود. همچنین در ضلعی از تپه که با احداث خیابان مشتاق برش خورده بود، ما به یک فضایی برخورد کردیم که با سنگ یا خرده سنگ انباشته شده بود. این محل را به عنوان یکی از کارگاههایمان پاکسازی کردیم و نشان داده شد که اینجا یک محیط کاملا بستهای بوده که برای نگهداری اشیاء مورد استفاده قرار میگرفته است. در ادامه کاوش، تاقهایی را بر روی برخی راهروها یافتیم که در قرن پنج ایجاد شده است و از همان آجرهای سقف فرو ریخته بنای ساسانی، برای زدن این تاقها استفاده کرده بودند».
وی افزود: «با بررسی بقایای دیوار دوره ساسانی دریافتیم که این دیوار در قرن چهارم و پنجم تغییراتی داشته و دیوارهایی خشتی را بر همان شیب تپه اشرف در کنار آن ایجاد کردهاند و در لایههای زیر آن نیز آثار دوره اشکانی به دست آمده است».
جعفریزند در بخش دیگری از سخنانش به آثار یافت شده مربوط به دوره صفوی اشاره نمود و گفت: «در ادامه کاوش، یک تخته سنگ بزرگ پیدا شد که سنگ ازاره یک بناست و روی آن حجاریهای دوره صفوی دیده میشود و بر اساس یافتههای بعدی تشخیص دادیم که این تخته سنگ بزرگ باید مربوط به کاخ اشرف افغان باشد که هیچ وقت به پایان نرسیده است».
سرپرست گروه باستانشناسی سپس به ارائه گزارش فصل دوم کاوش پرداخت و گفت: «در فصل دوم کاوش، ترانشههای ما گستردهتر شد و قسمتهایی از این دیوارهای قطور مشخص شدند. ما به دیوارهایی دست یافتیم که هیچ گونه درگاهی ندارند و احتمالا برای ورود به این اتاقها از سقف وارد میشدند، این نمونه را در معماری اشکانی و ساسانی و دوره اسلامی داریم».
یکی از بخشهای جالب توجه گزارش جعفریزند، ارائه مستندات او از سفالهای یافت شده در تپه اشرف و اهمیت باستانشناسی این یافتهها بود. سخنان وی در این بخش همراه با تصاویری گویا از سفالهای یافت شده و نحوه کاوش و دسته بندی آن ها بود. سرپرست گروه کاوش در این مورد گفت:
«در کاوشهای انجام شده تاکنون، 12 هزار قطعه سفال به دست آمده است که تعدادی از آن ها برای مطالعه به کمپ برده شدند و کار طبقهبندی و عکسبرداری آنها انجام شد. یکی از درخشانترین یافتههای ما در تپه اشرف سفالهایی مربوط به دوره اشکانی هستند چون تاکنون در جدول سفالهای ایران مربوط به دوره اشکانی هیچگاه سخن از اصفهان در میان نبوده است، هرچند که در غرب و شمال و جنوب شرق ایران، سفال دوره اشکانی در مناطقی چون اردبیل و قلعه سام سیستان، غرب ایران و بین النهرین یافت شده است».
وی در ادامه به اهمیت سفالهای اشکانی یافت شده و نقش قو بر روی یکی از آن پرداخت و گفت: «نکته قابل توجه مربوط به سفالهای منقوش اشکانی که مربوط به اواخر قرن سوم پیش از میلاد هستند این بود که سفالهای یافت شده هم به سبک سفالهای شرق ایران اشکانی هستند و هم به سبک سفالهای غرب ایران اشکانی، و با توجه به نقوشی مثل پرنده قو میتوان حدس زد که این سفالها در همین منطقه اصفهان هم ساخته شدهاند که در نزدیکی تالاب واقع شده است و سفالگر بر اساس آنچه در پیرامون خود میدیده این نقوش را بر روی سفال ها نقش کرده است».
قطعه سفال مربوط به دوره اشکانی به همراه نقش قو، یافت شده در تپه اشرف
وی افزود: «همچنین در سفالهای به دست آمده دوره ساسانی، نقش گل قاصدک را هم میبینیم که به صورت نقوش مُهری یا استامپی روی لبه ظرف ایجاد شده اند. این نقش در تپه اشرف حدود 700 سال دوام یافته است و تا قرن پنجم هجری ما این نقش را روی سفالهای لعابی تپه اشرف داریم».
جعفریزند ادامه داد: «در برخی از قطعات سفال به دست آمده، نقش استامپی زیر لعاب را مشاهده میکنیم که به دوره عباسی مربوط است و در منطقه خوزستان یافت شده ولی تا به حال در اصفهان مثل بسیاری از مناطق ایران یافت نشده بود. اما پیدا شدن آن اکنون در اصفهان نشانه اهمیت این شهر و تداوم حیات هنر در آن است. آخرین نمونه قطعات یافت شده هم چینی بدلی آبی و سفید دوره صفوی است».
در پایان گزارش جعفری زند، گروهی از حاضران به همراه وی به محل تپه تاریخی اشرف رفتند و از نزدیک با نحوه کاوش و یافتههای باستان شناسی آشنا شدند.
پیش از ارائه گزارش سرپرست گروه کاوش، علیرضا ذاکر اصفهانی استاندار اصفهان، اسفندیار حیدریپور مدیرکل میراث فرهنگی استان و احمد خوشنویس معاون سازمان میراث فرهنگی و گردشگری و رئیس پژوهشگاه میراث فرهنگی نیز در سخنانی از کار ارزشمند گروه کاوش تشکر کردند و اعلام آمادگی نمودند که با پشتوانه دو مصوبه هیات دولت در خصوص کاوش، آزادسازی حریم و تبدیل تپه اشرف به یک سایت- موزه، شرایط را برای انجام 50 فصل کاوش طی 10 سال در تپه تاریخی اشرف فراهم آورند.
گفتنی است که تپه تاریخی اشرف در کرانه شمالی زایندهرود و در نزدیکی پل تاریخی شهرستان واقع شده است و بخشهایی از تاریخ گمشده اصفهان را در دل خود پاس داشته است. اما متاسفانه در دوران معاصر به دلایل مختلف از وسعت این تپه تاریخی کاسته شده تا آنجا که اکنون تنها 7 هکتار از آن باقی مانده است و در آخرین تغییرات در سال 1370 با گشودن خیابان مشتاق، بدنه شمالی این تپه از میان رفت و سالها تخلیه نخالههای ساختمانی، زبالههای شهری، انجام کشاورزی بر سطح تپه، توسعه فضای سبز، احداث زمین بازی و فعالیتهای شهرداری، حریم تپه اشرف و تپه جی و تپه جزیره را که بخشهای جدا افتاده آن هستند به شدت مورد تجاوز قرار داده است.
گزارش خیلی خوبی بود. ممنون بابت این گزارش و اطلاع رسانی.
سپاس از شما دوست گرامی جناب آقای مهندس آقاجانی
سلام
تبریک میگم به دکتر جعفری زند و همه همکاراشون
از گزارش خوب و کاملتون هم تشکر می کنم.
سپاس دوست گرامی
با سلام و سپاس از گزارش ِ شما دوستِ ارجمند.
به نوبه ی خود به دکتر "جعفری زند" خسته نباشید و خدا قوّت می گویم. ولی گلایه ای هم از ایشان دارم، آن که ایشان با دانش و آگاهی که دارند چطور با یک و تنها یک درخمایِ ساسانی مدعیِ اهمیت عهد ِ "قباد یکم" در اصفهان شده اند؟! مدعای ِ تقسیم بندی ِ اصفهان در عهد "قباد" با تأکید ِ "همه جا در تاریخ" هم لااقل برای من که دستی بر آتش ِ پژوهش های اصفهان شناسی داشته ام نامأنوس است!
صرفِ پیدا کردنِ یک سکه، مدعایی چنین را اثبات نمی کند. از ایشان انتظار ِ تلاش و همّتی فزون تر را داریم و از مسئولین شهری و دولتی نیز انتظار ِ پشتیبانی ِ بیشتر از برنامه هایِ کاوش ِ "تپه اشرف" تا انشاءالله از این کاوش ها نتایج ِ علمی دقیق در خصوص ِ پیشینه ی شهر اصفهان حاصل آید.
درود
دوست گرامی جناب آقای مهندس یاغش کاظمی
از توجه شما سپاسگزارم
دیدگاه شما را به نظر ایشان خواهم رساند و در صورت امکان توضیحات ایشان را هم به اطلاع خواهم رساند.
شاد باشید
سلام
دستتان درد نکند
خسته نباشید
با سلام خدمت شما و تشکر و قدر دانی از زحمات دکتر جعفری و گروهشان
یک کامنتی دیدم از آقای مهندس کاظمی در اینجا که کنجکاو شدم در مورد موضوع قباد و اصفهان و یک سرچی در اینترنت کردم و این مطلب را پیدا کردم. شاید برایتان جالب باشد:
در زمان او منطقه اصفهان و قم به نام شهرستان معروف بود که یعقوبی نیز بدان اشاره داشت ، قباد اول شهرستان را به دو بخش به نامهای «گی» و «تیمره» تقسیم کرد. ( اخبار الطوال دنیوری ص 48)
همین مطلب را در دائره المعارف اسلامی هم پیداکردم:
قباد اول طى سلطنت خود (499-531م) ناحیة اصفهان را به دو بخش (استان) تقسیم کرد: گى و تیمره (مارکوارت، 27-28 ).
به گفتة حمزة اصفهانى، اصفهان مانند ری یک کوره داشت که کیقباد با افزودن ولایتى دیگر به آن، آن را استان ایرانو ثارث کواذ نامید. این همان کورهای بود که در زمان هارونالرشید جزو ناحیة قم شد (ص 35؛ نیز نک: مارکوارت، 228 ، حاشیه). حمدالله مستوفى اصفهان را «دارالملک» کیقباد مىداند و مىنویسد: کیقباد یک نیمة عراق [عجم] را از توابع آن ساخت ( تاریخ...، 87).
این هم لینکش:
http://cgie.org.ir/shavad.asp?id=123&avaid=3616
درضمن در گوگل ارت هم سرچ کردم دیدم که در جاده شهرضا به سمیرم در استان اصفهان هم روستایی به نام سخت قباد هست که شاید به قباد اول مربوط باشه نمی دونم
همکار گرامی جناب آقای دکتر جبار صالحی
از شما به خاطر توجهتان سپاسگزارم.
هر دو مطلب را به نظر دکتر جعفری زند خواهم رساند و دیدگاه ایشان را جویا خواهم شد.
شاد باشید
جناب آقای صالحی
با سلام و سپاس از پیگیری ِ شما.
توضیحاتی را بر عرایض ِ شما ضروری می دانم:
1) در نقل ِ قول اول از کتابِ "اخبار الطوال" ِ "دینوری" (و نه البته "دنیوری"!) مؤلف که همان «احمدبن داودبن ونند» باشد، به گواهی ِ تألیفاتش، بیشتر یک ریاضیدان است تا مورّخ، و مطلبِ مورد نظر را از کتابِ دیگری نقل کرده است ...
متن ِ اصلی هرچه بوده باشد، همان است که در پژوهش ِ "مارکوارت" هم نقل شده است.
و امّا این "تیمره" کجاست؟
همان نیست که درباره اش گویند:
پیش از مستقل شدن "خمین" از "محلات" و قبل از آن از "گلپایگان" ، "خمین و روستاهای آن" بخش "کمره" را تشکیل می دادند و "کمره" در منابع جغرافیایی به نامهای «تیمره» ، و «ثیمره» نامیده شده است؟!
( نک. سایت دانشگاه آزاد اسلامی واحد "خمین")
http://www.iaukhomein.ac.ir/index.php?option=com_content&view=article&id=130&Itemid=79
_______
2) نقل قول های بعدی از "حمزه اصفهانی" و "حمدالله مستوفی" نیز اصلاً ربطی به بحث ِ ما نداشتند و در شگفتم که چرا آورده شده؟!
همه می دانند که "کی قباد" شاهی از سلسلهٔ کیانیان است که پس از "گرشاسب" به شاهی برگزیده شد و "رستم" بود که به البرز کوه رفت و او را به جایگاهِ شهریاری اش آورد.
اگر قرار باشد که به جهتِ تشابه ِ اسمی، دو آدم ِ متفاوت را از دو زمان ِ متفاوت، یکی فرض کنیم بهتر است این کار را نخست با "اردشیر یکم" (هخامنشی/ 424-465 قبل از میلاد) و "اردشیر یکم" (ساسانی/ 226-241 میلادی) انجام دهیم!
درود
دوست گرامی جناب آقای مهندس کاظمی از روشنگری شما سپاسگزارم. / شاهین
با عرض سلام و ارادت تمام
آقای کاظمی ضمن تشکر و خوشبختی از آشنایی با شما، بنده هم از عرایض شما خیلی ممنون هستم . بنده فقط چند نقل قول از چند سایت آوردم و اشتباه تایپی آن سایت هم به گردن خودش است.
برداشت بنده از مندرجات دایره المعارف اسلامی این است که همه آن پاراگراف در مورد قباد یکم است و تصور نمی کنم که نویسندگان دایره المعارف اسلامی این قدر بی توجه باشند که مطالب مربوط به کیقباد کیانی را در پاراگراف مربوط به دوره ساسانی آورده باشند .
من این طور برداشت کردم که در متون مذکور منظور حمزه اصفهانی و حمدالله مستوفی از کیقباد همان قباد یکم است. شما خودتان یکبار دیگر این پاراگراف را بخوانید:
در اواخر دورة اشکانى، ناحیة اصفهان، دارای پادشاه مستقلى به نام شاذشاپور بوده است (مارکوارت، 29 ) در اواخر سدة 3 قم و آغاز دورة ساسانى اردشیر طى نبردی شاذشاپور را مىکشد و این منطقه را به تصرف خود در مىآورد (گوتشمید، 233؛ کریستن سن، 107). طى دورة ساسانى، این ناحیه که مرکز آن گابى (دیاکونوف، میخائیل، 375) یا گابیانه (شوارتس، یا گى («شهرستانها...، »، 430) خوانده مىشد و تحت فرمانروایى مرزبان خاصى بود (کریستنسن، 159)، یکى از نواحى نوزدهگانة کوست نیمروز - به معنای بخش جنوبى - یعنى یکى از بخشهای چهارگانة ایران زمین، به شمار مىرفت (مارکوارت، 16-17 ) . گفتهاند اهمیت این ناحیه طى این دوره تا به آن حد بود که ادارة آن را معمولاً به یکى از شاهزادگان و یا حتى به ولیعهد مىسپردند (نک: کریستن سن، 129، حاشیه). قباد اول طى سلطنت خود (499-531م) ناحیة اصفهان را به دو بخش (استان) تقسیم کرد: گى (جى) و تیمره (مارکوارت، 27-28 ) به گفتة حمزة اصفهانى، اصفهان مانند ری یک کوره داشت که کیقباد با افزودن ولایتى دیگر به آن، آن را استان ایرانو ثارث کواذ نامید. این همان کورهای بود که در زمان هارونالرشید جزو ناحیة قم شد (ص 35؛ نیز نک: مارکوارت، 228 ، حاشیه). حمدالله مستوفى اصفهان را «دارالملک» کیقباد مىداند و مىنویسد: کیقباد یک نیمة عراق [عجم] را از توابع آن ساخت ( تاریخ...، 87). طى دورة ساسانى، ناحیة اصفهان یکى از مراکز مهم کشاورزی به شمار مىرفت و شهر مرکزی آن (جى) مهمترین شهر در ایران مرکزی بود (فرای، 23 11) , این مرکز لااقل در اواخر این دوره، مرکز واسپوهران (شاهزادگان ونجبا) محسوب مىشد و واسپوهران در آنجا اقامت داشتند (کریستنسن، 530).
این برداشت من را سایت ها و منابع دیگر هم تایید می کنند در یک سایت دیگر هم این پاراگراف را پیدا کردم:
مورخین و محققین معتقدند: یکی از شهرهای نسبتاً مهم دوره ساسانی را قم بر می شمارند تا جایی که قباد پادشاه ساسانی در سال 488 م توجه ای ویژه ای به این شهر نمود؛ نقل است ؛ قباد که در سال مذکور به جنگ هیاطله می رفت چون به شهر قم رسید، آنجا را در نهایت خرابی دید، پس از پیروزی در جنگ هیاطله دستور آبادی قم را صادر کرد و به همین علت قم « ویران آباد کرد کواذ» (یعنی قباد عمارت کرد و آباد گردانید) شهرت یافت . در زمان او منطقه اصفهان و قم به نام شهرستان معروف بود که یعقوبی نیز بدان اشاره داشت ، قباد اول شهرستان را به دو بخش به نامهای «گی» و «تیمره» تقسیم کرد. ( اخبار الطوال دینوری ص 48)که نخستین برابر با استان کنونی اصفهان و دومی ظاهراً باید شهرستان قم باشد. (ایران در آستانه یورش تازیان ، ص 258)
http://komeil1367.parsiblog.com/1721366.htm
دینوری هم گیاهشناس، مورخ، جغرافیادان، ستارهشناس و ریاضیدان، نحوی و لغتشناس بوده و راست و دروغ مطالبش هم با خودش است. البته من نه این مطالب را تائید می کنم و نه رد می کنم چون در حیطه تخصص من نیست و در این موارد هم تحقیقاتی ندارم .
بنده فقط نقل قول کردم و دسترسی هم به اصل کتاب ها ندارم.
از خود شما مهندس کاظمی و آقای دکتر جعفری و آقای دکتر سپنتا خواهش می کنم که موضوع را بررسی کنید و اگر به مطلب درست رسیدید بنده را هم مطلع کنید.
دست حق همراهتان
در خصوص ِ "تیمره" (= ثیمره) در <فتوح البلدان>ِ "بلاذری" نیز توضیحاتِ ارزشمندی دیدم:
«... کانت للاشراف من أهل إصبهان معاقل بجفرباذ من رستاق الثیمرة الکبرى بهجاورسان، وبقلعة تعرف بماربین. فلما فتحت جى دخلوا فی الطاعة على أن یؤدوا الخراج وأنفوا من الجزیة فأسلموا.»
(نک. سایت تبیان)
http://www.tebyan.net/index.aspx?PID=31143&BOOKID=76584&PageSize=1&LANGUAGE=2&PageIndex=76
«... گروهى از اشراف اهل اصفهان در جفرباد از رستاق "ثیمره بزرگ" در "جاورسان" و نیز در دژ معروف به ماربین معقلهایى داشتند و زمانی که "جی" فتح شد، از در اطاعت در آمدند و چون از دادن جزیه اکراه داشتند مسلمان شدند.»
استاد "محمد مهریار" ، "جاورسان" را همان "قهجاورستان" می دانند که دیهی کهن است از دهستان "قهاب" در شرق و شمال شرقی اصفهان.
(نک. مهریار، محمد. فرهنگ جامع نامها و آبادیهای کهن اصفهان، فرهنگ مردم، 1382، صص 565-566.)
جناب آقای صالحی
دوستِ ارجمند
با سلام
فرموده بودید که:
«برداشت بنده از مندرجات دایره المعارف اسلامی این است که همه آن پاراگراف در مورد قباد یکم است و تصور نمی کنم که نویسندگان دایره المعارف اسلامی این قدر بی توجه باشند که مطالب مربوط به کیقباد کیانی را در پاراگراف مربوط به دوره ساسانی آورده باشند.»
در پاسخ باید بگویم که متأسفانه بی دقتی های ِ نویسندگان ِ این دایرة المعارف بسیار بیشتر از این حرف هاست و آن را از منبعی مورد ِ استناد و اعتماد خارج می سازد.
برای اینکه خیالتان در خصوص ِ "کیقباد" در نقل ِ "حمزه اصفهانی" راحت شود و بدانید که هیچ ربطی به "قباد یکم" ساسانی ندارد، عین متن ِ عربی ِ "حمزه اصفهانی" از صفحه ی 35 کتاب "سنی ملوک الارض والانبیا" (تاریخ پیامبران و شاهان) را در پی می آورم:
«... و علی عهده نشأ کیقباد والد الملوک الکیانیة و فی ایام مملکة زو ملک کرشاسف کیقباد لما ملک کیقباد اخذ الناس بعمارة الارض و ... و دفع العدو عن البلاد و کانت اصفهان مکورة علی کورة اخری و سماها استان ایرانوثارث کواذ و هی الکورة التی فیها الرساتیف المجوزة الی عمل قم فی ایام الرشید ...».
برقرار باشید.
یکبار ِ دیگر این عباراتِ دایرة المعارف اسلامی را با ارجاعاتِ داخل پرانتزش بخوانید:
«قباد اول طى سلطنت خود (499-531م) ناحیة اصفهان را ... (مارکوارت، 27-28 ) به گفتة حمزة اصفهانى، اصفهان مانند ری یک کوره داشت که کیقباد ... (ص 35؛ نیز نک: مارکوارت، 228 ، حاشیه).»
نمی دانم که خوانندگانِ ارجمندِ "ایران نامه" نیز نکته را گرفته اند!
خلطِ "قباد"ِ ساسانی با "کیقباد"ِ کیانی در پژوهش ِ "یوزف مارکوارت"ِ فقید!
متأسفانه اکنون به کتابِ "اخبار الطوال" ِ "دینوری" دسترسی ندارم و نمی توانم نقل ِ قول ِ او را بررسی کنم.
اگر دیگر دوستان زحمت اش را بکشند، سپاسگزار خواهم شد.
خواهشمندم عین ِ عبارت ذیل را در کتاب اش بجویید که صحت دارد یا دستکاری شده؟
«"قباد اول" شهرستان را به دو بخش به نامهای «گی» و «تیمره» تقسیم کرد. ( اخبار الطوال دینوری ص 48)»
به نسخه ی عربی ِ "اخبارالطوال" ِ "دینوری" نیز دسترسی یافتم و قولِ او را که پیشتر در این بخشِ نظرات موردِ بحث بود یافته و صحّتِ آن برایم اثبات شد:
«... و شَقّ کورة اصبهان کورتَین شَقّ جَیّ و شقّ التَیمرة و کان لقباذ عدّة من الاولاد ... وفلما اتی لملک قباذ ثلث واربعون سنة حضره الموت ففوّض الامر الی ابنه کسری و هو انوشروان.»
درود
دوست گرامی جناب آقای مهندس کاظمی
تلاش پیگیر شما را برای روشن شدن موضوع ارج می نهم.
شاد باشید/شاهین
با درود،
گزارش زیبایی بود از کارهای زیبای انجام شده. تنها یک پرسش برای من باقی مانده است. پس از آزاد سازی حریم و اتمام خاکبرداریها چه اقداماتی قرار است که انجام گیرند تا این سایت موزه از باد و باران و انسان نیابد گزند؟
موفق و پیروز باشید.
درود
تا آنجا که من دریافته ام ، پس از اتمام کاوش، کارهای مرمتی در حد لازم انجام خواهد شد و محصور نمودن تپه و مسقف نمودن برخی قسمت ها برای در امان ماندن از بارش ها و ایجاد موزه ای برای نمایش اشیاء یافت شده صورت خواهد گرفت./. شاهین
با سلام و عرض خسته نباشید به استادان
از نتایج بحث همه استادان خیلی چیزها یاد گرفتم ولی من یک چیزی به نظرم آمده است
علت این که در دایرت المعارف اسلامی عبارات مربوط به کیقباد را در بخش ساسانی نوشته ان این است که می خواهند بگویند این عبارات مربوط به قباد ساسانی بوده و حمزه اصفهانی و حمدالله مستوفی اشتباه کرده اند
علت هم این است که این کارهایی که حمزه اصفهانی به کیقباد کیانی نسبت داده در همه گزارش های تاریخی به قباد ساسانی مربوط است
اصلا چگونه می توان یک واقعه تاریخی را به یک شخصیت اساطیری نسبت داد؟
مگر اصلا در زمان کیقباد کیانی اصفهان به این صورت بوده که او بخواهد آن را تقسیم کند و آن را دارالملک خود بداند؟
ممنون از گزارشتون.فقط در عجبم که چطور از این همایش باخبر نشدم!ایا برای عموم ازاد بوده حظور در این همایش؟همون روزی هم برگزار شده که عصرش سلسله جلسات اصفهان شناسی بوده...
درود
بله حضور در همایش آزاد بود. ابتدا قرار بود هشتم دی ماه برگزار شود ولی بعد تاریخ آن بیستم دی ماه و بعد سی ام دی ماه شد. علتش هم تغییر مکرر برنامه های سالن همایش نمایشگاه های بین المللی اصفهان بود.
برگزار کنندگان بخاطر نزدیک بودن تالار به تپه اشرف مجبور بودند از نظر زمانی تابع برنامه ریزی مدیریت نمایشگاه باشند و این ، کار اطلاع رسانی را با دشواری هایی روبرو کرد. البته پوسترها و بنر ها چند روز زودتر نصب شده بود.