ایران نامه

ایران نامه، پایگاه آگاهی رسانی میراث فرهنگی و طبیعی ایران و جستار های ایران پژوهی

ایران نامه

ایران نامه، پایگاه آگاهی رسانی میراث فرهنگی و طبیعی ایران و جستار های ایران پژوهی

سرودها و ترانه های ایران زمین: 23) شهر خالی

 

بازآ تا بر در حافظ  سراندازیم، گل بیفشانیم و می  در ساغر اندازیم!

زبان فارسی با همه زیبایی‌هایش پیونددهنده همه فارسی‌زبانان در همه جای دنیاست؛ پیونددهنده همه آن‌هایی که اندیشه‌های خود را در پیاله واژگان دل انگیز فارسی می ریزند و  از  ساغرش باده عشق می‌نوشند. «نگاره خالوا»، خواننده جوان و خوش لهجه تاجیک و « امیرجان صبوری»، خواننده خوش‌آوای افغان، در ترانه شورانگیز «شهر خالی ...» از تنهایی و سوز دل همه عاشقان در همه سرزمین‌های فارسی زبان می‌خوانند و از آرزوی روزگار پیوند می‌گویند که کاروان رفته بازآید و دلبران ناز ناز آیند تا مطرب و آهنگ و ساز آید. در این ترانه امیرجان و نگاره جان هریک با نوایی، از سازهای بشکسته و درد مشترک عاشقان می‌خوانند و از جام ها می‌گویند که دیگر جوشی ندارند و از عشق که آغوشی ندارد ولی آرزو می‌کنند که با گل افشانان، نگار دلنواز آید تا بر در حافظ سراندازیم و گل بیفشانیم و می در ساغر اندازیم. این ترانه را با صدای امیرجان در این نشانی و با صدای نگاره جان در این نشانی بشنوید و متن آن را در ادامه بخوانید:

شهر خالی، جاده خالی، کوچه خالی، خانه خالی !
جام خالی، سفره خالی، ساغر و پیمانه خالی !
کوچ کرده، دسته دسته، آشنایان، عندلیبان
باغ خالی، باغچه خالی، شاخه خالی، لانه خالی !

وای از دنیا که یار از یار می‌ترسد
غنچه‌های تشنه از گلزار می‌ترسد
عاشق از آوازه دیدار می‌ترسد
پنجه خنیاگران از تار می‌ترسد
شهسوار از جاده هموار می‌ترسد
این طبیب از دیدن بیمار می‌ترسد

سازها بشکست و درد شاعران از حد گذشت
سال‌های انتظار بر من و تو بد گذشت
آشنا نا آشنا شد
تا بله گفتم، بلا شد
گریه کردم، ناله کردم، حلقه بر هر در زدم
سنگ سنگ کلبه  ویرانه را بر سر زدم
آب از آبی نجنبید، خفته در خوابی نجنبید

چشمه ها خشکید و دریا خستگی را دم گرفت
آسمان افسانه ی ما را به دست کم گرفت
جام ها جوشی ندارد عشق آغوشی ندارد
بر من و بر ناله هایم هیچ کس گوشی ندارد

بازآ تا کاروان رفته باز آید
بازآ تا دلبران ناز ناز آید
بازآ تا مطرب و آهنگ و ساز آید
با گل افشانان نگار دلنواز آید
بازآ تا بر در حافظ سراندازیم
گل بیفشانیم و می در ساغر اندازیم.

نظرات 10 + ارسال نظر

عالی بود! سپاس!

درود و سپاس از توجه شما
علیرضا جان

نینا بختیاری 27 دی 1389 ساعت 12:17 ق.ظ

چقدر زیبا سخن از وصل و فصل عشق شد.پس ایران نامه دیوان دل هم هست...عشق میراث دل های شایسته است و زبان پارسی میراثی بزرگ که عشق را شیرینتر میسازد. خدای بزرگ فصل ها را وصل و جامها را پر ز می سازد...

درود
نینا جان
هر آنچه که در ایران نامه است از دل برآمده است و امید که بر دل‌ها نشیند. آرزومند وصلیم...

شبنم ارین 27 دی 1389 ساعت 11:52 ق.ظ

ممنونم
دانلود کردم و سر فرصت گوش جان میدهم...

درود و سپاس شبنم جان از توجه شما
شاد باشید

با درود بیشمار پیشگاه سرور ارجمند جناب سپنتا
این نخستین پیام من به شما ست چرا که نخستین بار است که در پیشگاه شما هستم و در این نخستین هستم ، سه خواهش دارم :
نخست آنکه روا دارید که این چکامه و سرود را در رایگاه(وبلاگ)‌خودم جای بدهم .
و سپس آنکه من چکامه سرایی پارسی گو هستم که سالیانیست که کوشش میکنم تا آنجا که برمی آیدم ، جز زبان پارسی بکار نبرم و همچنین کوششم بر ارجداری فرهنگ ایرانی و دیگر وابسته های فرهنگیش مانند جشن ها ، از اینرو شما را به دیدن رایگاهم فراخوان میکنم و همچین شنیدن چکامه های پارسی ام با آوای خودم را (بویژه زاد فردوسی ) را پیشنهاد میکنم .
و سپس تر آنکه آیا روا هست پیوند شما را در رایگاهم بنگارم؟
در پایان امیدارم که اگر به دیدار رایگاهم نیامدید ، کمینه آنکه مرا از فرامینتان با رایانپیک (ایمیل)‌آگاه فرمایید .
شایان و شور مند و شادزی باشید
سیامک بدیعی

درود بر شما دوست گرامی
این سرود از آن همه فارسی زبانان است و توجه شما و همه دوستان به آن در خور ستایش است. شما در استفاده از آن مختار هستید.
به دیدار شما در تارنگارتان خواهم آمد.
تلاش های شما را ارج می نهم و از پیوند ایران نامه با تارنگارتان خوشحال خواهم شد/ شاهین.

منصوره جعفریان 27 دی 1389 ساعت 11:02 ب.ظ

با درود و ادب
بسیار زیباست
همین الآن دارم گوش میدم
سپاس

درود
خوشحالم که خوشتان آمد.
شاد باشید

دریا 27 دی 1389 ساعت 11:29 ب.ظ

با سلام
اگر امکان دارد نام شاعر یا ترانه سرا نیز بنویسد
ممنون

درود
دریا جان
نام شاعر را نمی دانم. اگر دوستان دیگر می دانند بفرمایند تا اضافه کنم.
شاد باشید

با درود،
نوشتار زیبایی بود و اشارتی زیباتر به پیوند دهنده بودن زبان فارسی میان فارسی زبانانی که با لهجه های گوناگون به این زبان تکلم میکنند. آهنگهای حقیقتاً زیبایی بودند. زیباترین چیز این نوشتار اما به نظر من یاد کردن و نام بردن از کسانیست که از کشور ما نمیباشند ولی به این زبان به همان اندازه وابستگی دارند و بخشی از آن هستند که ما ایرانیان هستیم.
این نمایانگر اعتقاد عمیق شما به قبول این پیوند و کوشش در مستحکم نمودن آن است که امری والا و پرارزش است. آنهم در زمانی که کوشش های فراوانی در متفرق کردن آحاد سخنگو به این زبان انجام میگیرد. امری که شدیدا نگران کننده است. در این زمینه نوشتاری از شهربراز در تارنگار ایرانشهر خواندم که متاسفانه به حقیقت بسیار نزدیک است و آسودگی خاطر نیز بهمراه نمیآورد.

سپاس فراوان.
موفق و پیروز باشید.

درود
سپاس از مهر شما. خیلی خوشحالم که دوستانم این پیام را از این ترانه شورانگیز فارسی دریافت کرده اند.
بجز نگاره جان و امیرجان، آقای حسن شماعی زاده از ایران هم این ترانه را اجرا نموده اند که این همبستگی مردم ایران و تاجیکستان و افغانستان را به عنوان یک ملت بزرگ فرهنگی بیشتر نمایان می کند./ شاهین

مهرو 28 دی 1389 ساعت 12:29 ق.ظ

زیبا بود دکتر سپنتا
ممنونم

درودو سپاس مهرو جان

رویا 29 دی 1389 ساعت 03:48 ب.ظ

زیبا بود...

آیت صیادی 13 مرداد 1398 ساعت 09:49 ق.ظ

ازدل برآمدوبردل نشست ،واین بودامیرجان بردلم خانه کرد.
زنده بادپارسی وپارسی زبان
وعشق زنده هست.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد