ایران نامه

ایران نامه، پایگاه آگاهی رسانی میراث فرهنگی و طبیعی ایران و جستار های ایران پژوهی

ایران نامه

ایران نامه، پایگاه آگاهی رسانی میراث فرهنگی و طبیعی ایران و جستار های ایران پژوهی

پیام دکتر دهقانی به مناسبت روز اصفهان


 

 

اصفهان، پایتختی چند فرهنگی بوده است

دکتر محمود دهقانی

به عنوان یک ایرانی عاشق اصفهان، به دلسوزانی که در اصفهان خدمت می‌کند به ویژه به همه دست اندرکاران "همایش هفته اصفهان" درود می فرستم. اصفهان از دیر باز آبروی ایران بوده و هست. از همین شهر اصفهان بود که نام ایران در سراسر جهان پیچید و پرآوازه تر شد. معماری اصفهان زبانزد خاص و عام و مورد بازدید گردشگران درونی و جهانگردان سراسر جهان است.

 این شهر آوردگاه فرهنگ ها و ادیان بود و روزگاری اروپاییان هنرمند در این شهر گالری هنر بر پا کرده بودند و پیروان ادیان گوناگون نیایشگاه های خود را به دلخواه خود تزئین می کردند.

اهمیت اصفهان از آنجاست که حتا اروپاییان نیز با تاریخ برجسته خود در مورد هارمونی فرهنگی در این شهر زبان به تحسین گشودند.  تاورنیه در مورد اصفهان می گوید : "در مجمعی رسمی حساب کردم به سیزده زبان اصلی از جمله لاتینی ،فرانسه،  آلمانی، هلندی، ایتالیائی، پرتقالی، فارسی، ترکی، عربی، هندی، شامی و مالایی"، صحبت می‌کردند.

اگر امروز در کشورهایی چون ایالات متحده امریکا، استرالیا ، کانادا و نیوزیلند صحبت از جامعه چند فرهنگی می‌کنند، اصفهان در بیش از چهار سده پیش چند فرهنگی‌ترین پایتخت جهان بود و الگوبرداری‌های فرهنگی امروز در برخی کشورها در چهار گوشه جهان از روزگار پیشین این شهر زیباست.

مردم باهوش و پرتلاش اصفهان در امور بازرگانی و هنر و فرهنگ  نه تنها زبانزد  مردم سراسر ایران بلکه مورد تحسین اروپاییان نیز بوده‌اند. شاردن طلا فروش و جهانگرد فرانسوی می گوید: "هنگامی که شاهی (پیشوایی) عادل و زیرک بر اورنگ این کشور تکیه‌زده باشد و با پیشگیری از بیدادگری‌های راهزنانه وزیران، از قوانین مراقبت به عمل آورد، می‌توان گفت ایران خوشبخت‌ترین امپراتوری های جهان است".  

اینجانب به سهم خود از همه دست اندرکاران چهارمین همایش هفته اصفهان، به ویژه از استادان و مسئولان گرامی دانشگاه آزاد خوراسگان سپاسگزار بوده و امیدوارم مسئولان نهادهای دیگر نیز، برای برپایی این کار شایسته فرهنگی پیش قدم باشند.

با ارادت و اخلاص محمود دهقانی از سیدنی استرالیا


نظرات 5 + ارسال نظر
رسول 14 آذر 1391 ساعت 11:43 ب.ظ

سلام اقا محمود امیدوارم که همیشه شاد و خرم باشی . اگر نقدی هم بر بر آدرس دادن اصفهانی ها ی نسل جدید می داشتید خوب می شد ... من 2 ماه آموزشی خدمت سربازی را در اصفهان بودم . خیلی بد آدرس می دادند .
نویسنده: رسول


پاسخ: محمود دهقانی به رسول

حداقل یک نمونه اش را می گفتی آقا رسول. فرهنگ پیشرفته و دیرپای مردم اصفهان را در پس از انقلاب مثل همه جای ایران آقایان سعی کرده اند درهم بکوبند. اما آدرس دادن یک آدم نادان دلیل بد بودن یک فرهنگ نیست دلیل سیاسی دارد که در این سی و دو سال شب و روز آقایان وزرا و مسئولان دولتی به مردم ایران دروغ های شاخدار گفته اند. از رسول عزیزم ممنونم که شهامت بیان نظر خود را داشت. تصدقت محمود

من هم به نوبه خودم لازم می دانم پاسخ آقا رسول را بدهم

من بارها شاهد این ماجرا بودم و دلیلش را هم از نزدیک دیده ام.

معمولا در مواقعی که عده ای مسافر از شهرهای دیگر به اصفهان می آیند مثلا در نوروز یا تابستان ، مسافران که نشانی ها را درست نمی دانند از اولین کسی که مقابل خود می بینند آدرس را می پرسند. خوب طبیعی است که چون در جاهای شلوغ بیشتر حاضران مسافر هستند برای همین خود مسافران آدرس غلط به هم می دهند

یعنی یک رشتی می رود از یک مشهدی مثلا می پرسد خیابان عبدالزراق از کجا می روند؟ آن آقا هم نمی گوید نمی دانم و آدرس معمولا اشتباه می دهد.

گاهی هم مسافران می روند مثلا از سربازانی که سر چهارراه هستند و معمولا غیر بومی هستند سوال می کنند که معمولا جواب درست نمی گیرند.

البته نمی خواهم بگویم که همه اصفهانی ها هم درست آدرس می دهند. گاهی ممکن است خود اهالی اصفهان هم آدرس اشتباه بدهند بخصوص با این تغییر نام خیابان ها که صورت می گیرد اگر از 90 درصد اصفهانی ها بپرسی خیابان شهید قدوسی کجاست نمی داند که منظور همان خیابان آپادان اول است

جالب اینکه در خیلی از نقشه ها هم نوشته آپادانا اول ولی تابلوی خیابان شهید قدوسی است
از این نمونه ها زیاد داریم

به نظرم ای مساله ریشه اصلی اش در فرهنگ ماست. اصلا آدرس پرسیدن خودش یک آداب دارد که خیلی ها رعایت نمی کنند.

اگر مسافری به شهری می رود بهتر است یک نقشه راهنمای آن شهر را با خود ببرد و محل های مورد نظر را از روی نقشه پیدا کند
در قدم بعدی باید از پلیس گردشگری یا راهنما های گردشگری سوال کند.

اگر هیچ کدام از اینها در دسترس نبود بهتر است از شهروندان بومی و بخصوص از کسانی که معمولا با آدرس ها سرو کار دارند بپرسند. مثلا باید از رانندگان تاکسی یا بنگاه های معاملات ملکی یا کاسب های باسابقه محل سوال کنند

من خودم این نکات را همیشه در نظر می گیرم و معمولا چه در اصفهان و چه در شهرهای دیگر بهترین جواب را می گیرم.

بازتاب در هفته نامه نسیم جنوب. بوشهر
http://www.nasimjonoub.com/articles/article.asp?id=14724

رسول 16 آذر 1391 ساعت 11:12 ق.ظ

دکتر سپنتا عزیز. رسول دوباره چیزی در پنجره وبلاگ من نوشته که من آن را کپی و در اینجا قرار می دهم. یکی به این دلیل که رسول دانشجوست. بچه جنوب است. من خودش و خانواده اش را می شناسم. دوم بر این باورم دانستن این مسایل به گردشگری در یک شهر کمک می کند. سوم اگر کسی مثل رسول هم دچار اشتباه باشد شخصیت فرهیخته ای چون شما با آگاهی پاسخش را می دهید و این کمکی به مهمان و مهمان پذیر است. پاسخ شما را در پنجره وبلاگم برای ایشان گذاشتم. و توصیه می کنم اگر رسول قانع شده که فیبها و گرنه بهتر است مستقیم به پنجره ایران نامه بیاید.ارادتمند محمود

درود
آقای دکتر دهقانی عزیز. به روی چشم
اگر نظر ایشان را بفرستید یا خودشان بگذارند من در حد اطلاعاتم پاسخ خواهم داد
شاد باشید

رسول 16 آذر 1391 ساعت 04:55 ب.ظ

با سلام و عرض ادب و همچنین تبریک بمناسبت هفته اصفهان به آقای دکتر سپنتا
ما در ریاضیات یک اصل داریم بعنوان اصل استقرا یعنی می توانیم از یک جز به کل برسیم . این اصل بر این موضوع استوار است که بعنوان مثال چنانچه اولین نفری که از شهری بیرون آمد و نابینا بود و دومین نفر هم نابینا و سومین نفر نیز نابینا بود می توانی از این اصل استفاده کرده و نتیجه بگیری که کل مردم آن شهر نابینا هستند ...و البته ممکن است همه مردم آن شهر هم نابینا نباشند .بنابراین وقتی فعلی بعنوان خصوصیت مردمی توسط مخاطبی برجسته و شهره می شود از این اصل استفاده شده است .
در ایران بسیاری از مسئولان بعلت بی اعتنایی به ذهن مخاطب قاعدتا نباید به این اصل توجهی کنند . اما متاسفانه این بی تفاوتی مسئولان باعث القای آن به شهروندان عادی و بعضا با فرهنگ نیز گردیده است .
البته من صاحب نظر در جامعه شناسی نیستم ولی فکر می کنم چهره کنونی هر شهری برایندی است از پیشینه فرهنگی آن شهر و فرهنگ فعلی آن که در معماری شهر؛خلق و خوی مردم شهر و آداب معاشرت و ... نمود پیدا می کند . و برای حفظ واقعی البته نه شعاری تمدن یک کشور یا یک شهر :متمدن بودن آن دیار شرط لازم است .
من فقط ۲ ماه در اصفهان بودم که فقط آخر هفته ها به گشت و گذار در سطخ شهر می پرداختم .
در ذیل نمونه شکل گیری ذهنیت یک مخاطب نسبت به یک شهر را بیان می کنم :
زمانیکه که وارد شهر اصفهان شدم و به پادگان مربوطه رفتم خوشبختانه اطلاعات لازم سربازان دوره بالاتر که البته همگی نیز تحصیل کرده بودند نظیر نرخ های تاکسی و آدرس های ... را به من دادند . تمام افسران وظیفه بر سر این موضوع اجماع داشتند که هزینه ندانستن برای یک سرباز در این شهر ؛ بسار بالاست بعنوان مثال قیمتی که راننده تاکسی به ما می گفت (با پیش فرض اینکه ما تازه وارد هستیم ) ۳ برابر قیمت واقعی بود و وقتی متوجه شد ما قیمت واقعی با شرمندگی همان قیمت واقعی را گرفت.
من در مدت این ۲ ماه معمولا آخر هفته از پادگان بیرون می زدیم و به گشت و گذار در شهر می پرداختیم . هفته اول که می خواستم به میدان نقش جهان بروم از ۳ مغازه دار سوال کردم و هر سه نفر من را از میدان نقش جهان دور تر کردند تا اینکه از یک راهور سر چهار راه که اتفاقا شیرازی هم بود راهنمایی ام کرد و این راهور نیز اعتقاد داشت که اینجا به غریبه ها خیلی بد آدرس می دهند. ..و اجناس برای سربازان بالاتر از نرخ واقعی آن بود .و این برخورد ها به احساس غربت و دلتنگی یک سرباز اضافه می کرد .
من ادامه خدمت را در ۲ شهر دیگر بودم .
تفاوت رفتاری که مردم این ۲ شهر با من و بقیه سربازان داشتند قابل قیاس با اصفهان نبود .

همیشه سعی کردم نگاه منصفانه ای به مسائل داشته باشم و نتایجی را که از این ۲ ماه از اصفهان داشتم موارد زیر است :
اول اینکه مردم اصفهان را بسیار پر تلاش و با پشتکار دیدم که قابل تحسین بود .
دوم اینکه در قیاس با ۲شهری که خدمتم را ادامه دادم مهمان نوازی کمتری نسبت به سربازان داشتند .
سوم اینکه اصفهان شهر ی سنتی که مذهبی تر از شهرهای دیگر بود.
چهارم اینکه خیلی بد آدرس می دهند .
البته از کسانی که گذرشان به اصفهان می خورد سوال می کردم همگی این موضوع را تایید می کردند . حتی دوستان اصفهانی که داشتم .
البته شاید بد شانسی من بوده که افرادی چون دکتر سپنتا با من برخورد نکرد.

با کمال ادب و احترام
رسول

درود
رسول عزیز
مناسبات اجتماعی کمی پیچیده تر از مسائل ریاضی مثلا اصل استقرا هستند. ممکن است شما در ورودی یک شهر با یک یا دو یا سه یا ده یا صد نابینا هم مواجه شوید اما نمی توانید حکم کنید که مردم شهر نابینا هستند چون ممکن است شما در کنار یک مرکز نابینایان از اتوبوس پیدا شده اید و خوب اکثر کسانی که از آن محل می گذرند معمولا افراد نابینا هستند

با این همه من طبق منطق خودتان وارد بحث می شوم. چون قبل از هرگونه نتیجه گیری باید جایی هم برای استدلال و منطق در نظر گرفت این برای شما که اهل ریاضی هستید قطعا ناآشنا نیست.
بهتر است در مواجه با مسائل، مثلا در صورت مواجه با یک یا چند نابینا در یک شهر قبل از نتیجه گیری، یک سوال را در ذهن خود مرور کنید که مگر در این دور و زمانه ممکن است که همه مردم یک شهر نابینا باشند؟
اگر بدانیم که ما در قرون وسطی زندگی نمی کنیم و بدانیم که در دوران ما و در شرایط عادی اصلا ممکن نیست که همه مردم یک شهر نابینا باشند خوب اساسا این نتیجه گیری غلط را هرگز نمی کنیم.

در مورد بحث آدرس هم همینطور است. آیا اساسا ممکن است همه افرادی که شما از آنها سوال کردید فورا متوجه شدند که شما سرباز هستید یا غریب هستید؟ به فرض هم که چنین متوجه شوند چه انگیزه ای باید داشته باشند که آدرس غلط به شما بدهند؟ آیا آزار دارند یا سادیسم دارند؟ یا آدرس را بلد نیستند؟
می بینید که هیچ کدام از این سه گزینه در مورد غالب مردم یک شهر نمی تواند درست باشد چون امکان ندارد که غالب مردم یک شهر مریض باشند که بخواهند به غریبه ها آدرس غلط بدهند.

حتی نمی توانیم فرض کنیم که این یک فرهنگ شده باشد چون اولا دلیلی وجود ندارد دوما برخوردهای دیگر افراد این فرضیه را هم نقض می کند.
من خودم در یک شهر دیگر مثل همدان بودم و شاهد بودم که افرادی بودند که با جان و دل نشانی به ما می دادند و افرادی هم بودند که آدرس را بلد نبودند. اما با یک یا چند برخورد قطعا نمی توان نتیجه گیری بی بنیاد نمود.

اما می دانیم که معمولا در مورد مردم مختلف شهرها حرفهایی زده می شود ولی طبق بررسی های من این حرفها معمولا ذهنیت هایی بدون پشتوانه یا سوء برداشت هستند.

مثلا در مورد اصفهانی ها گفته می شود که خسیس هستند و یا شیرازی ها دست و دلباز و خوش گذاران و مهمان نواز هستند.
من که حدود چهل سال است در اصفهان زندگی می کنم و در خیلی از شهرهای دیگر ایران از تهران تا همدان و شیراز و چالوس و اراک و شهرکرد و .. فامیل و دوست دارم تاکنون مراسم عروسی و حتی عزا به مجللی و پر هزینه بودن مراسم اصفهانی ها ندیدم . و معروف است که اصفهانی ها بیشترین جهیزیه را به دختران خود می دهند.
اما از طرف دیگر ما چند سال پیش در یک مراسم عروسی در یک خانواده شیرازی کاملا اصیل و متمول شرکت کردیم که مراسم آنها با توجه به پرخرج بودن و مجلل بودن مراسم عروسی اصفهانی ها اصلا به شمار نمی آمد. یعنی بسیار محدود و کم خرج بود و یک شام خیلی محدود در حد خورش قیمه بادمجان و کشک و بادمجان و کباب کوبیده دادند ولی در اصفهان ژیگو و ماهی و خورش فسنجان و خورش ماست و جوجه کباب و کباب برگ و کوبیده و انواع دسر و ته چین و .... را روی میز می گذارند.
من مانده بودم که اصفهانی ها خسیس هستند و شیرازی ها دست و دلباز . پس این چیست و آن چیست؟

اما دوست من. من هرگز با شرکت در یک یا دو مراسم عروسی چنین نتیجه نگرفتم که شیرازی ها خسیس هستند. گفتم شاید خانواده عروس یا داماد معذوریتی داشته اند. موضوع را هم از چند دوست دیگر شیرازی ام پرسیدم. آنها گفتند در شیراز همه جور افراد هستند. افرادی مراسم مجلل می گیرند. افرادی متوسط و افرادی محدود.
پس برای نتیجه گیری اول باید ذهنیت ها را از ذهن پاک کرد. بعد باید با منطق و استدلال موضوع را بررسی کرد و بعد نتیجه گرفت و گرنه نتیجه گیری غلط از آب در می آید.

رسول 17 آذر 1391 ساعت 04:16 ب.ظ

با عرض ارادتی دوباره به استاد سپنتا
قبل ازهر چیز از پاسخ مستدل شما که با حوصله نگاشته شده بود کمال را تشکر می کنم .
همواره سعی کرده ام مطابق جهان بینی رفتار کنم در آن انسان تکامل یافته در حصار زمان ها و مکان ها و قومیت ها و نژاد ها نباشد . همانگونه که ظهور ادیان الهی که بعنوان وسیله ای برای کمک به رشد تکامل انسانی بود هرگز در حصار قوم ها و شهر ها و کشور ها و مرزهای جغرافیایی نبود .
همواره سعی ام بر این بوده که خود را مقید به احترام به تمام قوم ها ؛ نژادها ؛ شهر ها ؛‌کشورها بدانم .
و سعی کرده ام با تعصب ها ی قومی و جغرافیای شهری و استانی نفس خود نمام ایران در خلوت و تنهایی ام دوست داشته باشم و همه ایران را ( نه در کلام و سخنرانی ) سرای خود بدانم .
بعنوان یک ایرانی خود را مکلف می دانم با حساسیت تمام نسبت به تمام شهرها و استان های کشورم نگاه کنم .
من در رشته تحصیلی برق مشغول به تحصیل هستم و در این حوزه می توانم به از کاربرد های ریاضیات در کمک به تحلیل در فیزیک دفاع کنم . ریاضیات بسیار کمک می کند تا تحلیل ها دقیقتر باشد . فکر می کنم ریاضیات بعلت راحتتر کردن تحلیل و البته دقیقتر کردن آن ، با حساسیت بالا به تمام علوم نگاه می کند .
شاید بخاطر حساسیت در نگاه بود که به سراغ اصلی در ریاضی رفتم که با حساسیت به ذهن مخاطب نگاه و آثر به جا مانده از ذهن یک مخاطب را نسبت به یک تصویر با دقت بالا بیان می نمود . تا شاید تلنگری باشد به این موضوع که حیف است استانی از کشورم با پیشینه غنی فرهنگی با مردمی پرتلاش و البته گویشی دلنشین و زیبا ذهن مخاطب با یک آدرس دادن ساده تحت تاثیر قرار گیرد .
در پایان از وقتی که برای تنویر ذهن این حقیر گذاشتید بی نهایت سپاس می فرستم .
با کمال ادب و احترام
رسول

درود
نگاه روشن شما را به مردمان باشنده در ایران زمین با هر رنگ و زبان و دین و فرهنگ می ستایم

من نیز به کاربرد درست ریاضیات در دانش های مختلف اعتقاد دارم. البته همانطور که عرض کردم بنیان ریاضی را منطق می دانم و قطعا استدلالهای ریاضی نیز باید منطبق بر منطق ریاضی باشند. اما در علوم اجتماعی و اخلاق افزون بر منطق ریاضی باید از دیگر روش های استدلال منطقی نیز بهره گرفت.

برایتان آرزوی بهروزی دارم و امیدوارم نشانی خوشبختی را در راه پر پیچ و خم زندگی به نیکی دریابید و به آسانی و برای همیشه به آن دست یابید.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد