یادداشتی از آثار حکیمی


مخالفت با واژه‌‌های پارسی،

اهانت به زبانِ مادری اکثریت مردم افغانستان است

آثار حکیمی  ( روزنامه نگار افغانستانی)


در برابر فارسی‌ستیزی و تمامیت‌خواهی رایج در این کشور، اگر حرفی زدیم و یا موضع گرفتیم، با برچسپ قوم‌گرایی از سوی گروه‌های فارسی ستیز و توجیه‌گران‌شان روبرو شدیم. در نخست تصور ما بر این بود که این واکنش‌ها ناشی از ناآگاهی‌ست و می‌توان با آن با روشن‌گری مقابله کرد،‌ اما به مرور زمان ثابت شد که آن‌ها به هدف و نیت کار خود آگاه‌اند و در برابر این گونه برخورد‌ها تمکین نخواهند کرد.

ثابت شد که دشمنی ‌آن‌ها با زبان فارسی ناشی از تفکرِ تبعیض‌آمیزی است که ذهن و قلب شان را بیمار کرده است و این بیماری با روشن‌گری در مورد چیستی زبان و این که این واژه‌ها فارسی‌اند، بهبود نمی‌یابد چون منطق طرف منطق زور و عدم پذیرش استدلال است.

طی چندین سال، بارها آن‌ها را مخاطب قرار داده و در نوشتارهای بی‌شمار مطرح کردیم که استفاده از واژه‌ها‌ی فارسی حق مسلم شهروندان این سرزمین است. با استناد به نمایندگان شورای تصویب قانون اساسی و همین طور متن امضا شده‌ی قانون اساسی، نوشتیم که بند آخر ماده‌ی شانزدهم قانون اساسی (مصطلحات ملی) پس از تصویب متن اصلی توسط حلقه‌ی فاشیست ارگ اضافه شده است.


در کنار این، نوشتیم که اگر بحث مصطلحات ملی مطرح است، پس در کشوری که دست کم سه زبان رسمی دارد و اقوام شکل‌دهنده اش بیش از ده قوم است و هیچ قومی هم اکثریت نیست، چطور خواست یک گروه و واژه‌های یک زبان اصطلاحات ملی اند و واژه هایی که ریشه در تاریخ و چیستی این خاک دارند -‌که حتا نام کشوری به نام افغانستان، در برابر شان بسیار بی‌ریشه است‌- خلاف وحدت ملی پنداشته شوند؟ کجای این ملی خواندن‌ها به عدالت و ملی بودن هم‌خوانی دارد؟

باز هم خطاب به مخالفان زبان فارسی نوشتیم که دشمنی با زبان فارسی را بس کنید! این زبان مال همه است و متعلق به قوم و گروهی نیست، بلکه زبان یک تمدن است. نوشتیم که در کشوری که واژه‌های لشکرگاه، نظرگاه، خواب‌گاه، پرورش‌گاه، زایش‌گاه، نمایش‌گاه، درگاه، بارگاه، آرام‌گاه، نیایش‌گاه، ایست‌گاه، پیش‌گاه، شبان‌گاه، شام‌گاه، ادب‌گاه، گلوگاه، نمازگاه، عیدگاه، ناگاه، سحرگاه، پروازگاه، خرمن‌گاه، جلوه‌گاه، قربان‌گاه، سحرگاه، خلوت‌گاه، پرت‌گاه، آموزش‌گاه، اندیشه‌گاه، جای‌گاه، پناه‌گاه، دست‌گاه و... که هرروزه از زبان نخبه‌گان چه حتا از زبان کشاورزان شنیده می‌شود، مخالفت با «دانشگاه» و دیگر واژه‌های فارسی، نشان از جهالت، فاشیزم و غیر منطقی بودن است. اصلا هیچ منطق سالم و عقلانی این مخالفت را توجیه نمی‌کند.

اما هیچ کدام از این استدلال‌ها، نه عقل تعطیل‌شده‌ی یک مشت آدم‌های عقده‌ا‌ی را بیدار کرد و نه هم در مخالفت‌‌شان سرِ مویی تغییر آورد. آن‌ها در توجیه موضع غلط و غیر منطقی‌شان به هر پیوندی دست زدند تا آن‌جا که از دادگاه عالی حکومتی مدد جستند این نهاد هم حکم صادر کرد که استفاده از واژه‌های فارسی «نه تنها غیرضروری بوده، بلکه سبب سردرگمی در محیط علم و اداره می‌شود.»

در آن زمان، حکم دادگاه حکومتی سبب مخالفت جدی شماری زیادی از نمایندگان مجلس و شهروندان شد و هیچ‌کسی از گویندان زبان فارسی، به فیصله‌ی دادگاه حکومتی در به کارگیری واژه‌های فارسی توجهی نکرد.

اما دشمنان واژه‌های فارسی خواستند برنامه‌ی شئونیستی خویش را جدی‌تر پیش‌گیرند. بر اساس آن، شورای وزیران حکومت به بهانه‌ی تصفیه‌ی «واژه‌های خارجی» از زبان‌های رایج افغانستان، فرمانی صادر کرد و رسانه‌ها و شهروندان را از کاربرد واژه‌های فارسی چون دانشگاه، دانشکده، دانشجو و... منع کرد.

این حکم آن قدر مسخره بود که نماینده‌ی حکومت که بر عملی شدن این فرمان در یک بحث رسانه‌ای حرف می‌زد، می‌گفت: "نباید «میدیا»ی ما کلمات خارجی را «سپورت» کنند. هرچه را که اکادمی علوم افغانستان می‌گوید باید «اگنور» نکنند."

در کنار این، شئونیست‌های بر سر اقتدار، به خاطر پیروزی برنامه‌های تبعیض آمیزشان در مورد زبان فارسی، از شماری فارسی‌زبان‌های جیره ‌وار و چوکی‌پرست نیز استفاده کردند.

تا آن‌جا که شماری از این ناسپاس‌های زبان فارسی، بر خلاف دانش و وجدان شان در نوشته‌ها و بحث‌های رسانه‌ای حکم کردند که فارسی و دری دو زبان است از این رو، نباید واژه‌های فارسی در افغانستان مورد استفاده قرار گیرد.

در تازه‌ترین مورد، یکی از این آدم‌ها که با نزدیک شدن انتخابات موضع‌گیری‌هایش انتخاباتی می‌شوند، حکم صادر نمود که مخالفت با واژه‌های پوهنتون و پوهنزی، و تأکید بر کاربرد واژه های دانشگاه و دانشکده، کار احساساتی است.

در پاسخ به این آقا باید گفت: هیچ فارسی زبانی نگفته است که یک گوینده‌ی زبان پشتو حق ندارد که پوهنتون و پوهنزی بگوید. دوم اگر به همان بند تقلبی ماده‌ی 16 قانون اساسی که ملاک استدلال دشمنان دانشگاه است، دقت شود، در آن بند آمده است که «مصطلحات علمی و اداری ملی موجود در کشور حفظ می‌گردد.» در این بند و هیچ‌جای دیگر قوانین افغانستان نیامده است که استفاده از معادل‌های فارسی واژه‌های چون، پوهنتون، پوهنزی، ستره‌محکمه، دادستانی و... غیر قانونی است.

به گونه‌ی نمونه، وقتی در تابلوی رسمی دانش‌گاه کابل به زبان انگلیسی می‌نویسد (Kabul University) این خود می‌رساند که زبان دیگری که استفاده می‌شود، واژه‌ی معمول خودش را دارد. یعنی در اینجا نمی‌توانید بنویسید (Kabul Pohanton)  همان گونه که در فارسی نباید بنویسید «پوهنتون کابل» باید بنویسید «دانش‌گاه کابل.»

آن چه که دقیقا کمیسیون مستقل نظارت بر تطبیق قانون اساسی در پاسخ به نامه‌ی کمیسیون امور فرهنگی و آموزش عالی مجلس نمایندگان، برای وضاحت بند آخر ماده‌ی 16 نوشته بود. چندی پیش، کمیسیون امور فرهنگی و آموزش عالی برای تفسیر بند آخر ماده‌ی 16 از کمیسیون مستقل نظارت بر تطبیق قانون اساسی خواهان تفسیر شد، کمیسیون نظارت بر تطبیق قانون اساسی هم در پاسخ نوشت: « حفظ مصطلحات ملی که در قانون آمده، به معنای منع استفاده از مترادف‌ واژه‌های پوهنتون، پوهنزی، پوهیالی و غیره نیست.»

وقتی این تفسیر کمیسیون مستقل نظارت بر تطبیق قانون اساسی، در رسانه‌ها منتشر شد گمان می‌رفت که قانون آموزش عالی که در مجلس نمایندگان به خاطر تنش روی واژه‌های فارسی (دانش‌گاه، دانش‌کده، دانش‌جو، دانش‌یار، دانش‌فر و...) چندین سال است از تصویب باز مانده است، تصویب شود؛ اما دیده شد که این شئونیست‌ها نه تفسیر قانون را می‌پذیرند و نه استدلال و منطق زبان‌شناختی را.

دیگر ما با چه زبانی اعتراض و استدلال کنیم تا این‌ها متوجه اشتباه‌شان شوند؟ به کی بگویم که دست از سر زبان و فرهنگ ما بردارید!

دیگر زمان آن رسیده است که فکری برای چاره جسته شود. نظامی که از فساد و ناتوانی در هم پوسیده است، به جای جلب رضایت مردم و مبارزه با نابسامانی، طالبانیزم، فساد و هزار مشکل دیگر می‌آید داشته‌های مردم این دیار را به مسخره می‌گیرد. برای ما خط و نشان می‌کشد که چه بگوییم و چه نگوییم.

اکنون زمان آن رسیده است که همه گویندگان زبان فارسی از هویت و زبان خویش دفاع کنند و گویندگان این زبان که در تمام ساختار دولت کار می‌کنند اگر به خاطر منافع شخصی خود مهر سکوت بر لب می‌نهند، آن‌ها در واقع آدم‌های بی‌مایه و ناسپاسی خواهند بود که حتا جرئت دفاع از زبان مادری شان را ندارند.