با سرمایههای طبیعی ایران چه کردیم؟
شاید این پرسش برای بسیاری از ما پیش آمده باشد که اصلا چرا باید نابودی محیط زیست و انقراض گونهها برایمان مهم باشد؟ چه تفاوت میکند اگر برخی از گونهها و حتی نیمی از آنها از روی صحنه زمین محو شوند؟
مژگان جمشیدی خبرنگار کوشای محیط زیست ایران ، در همایش « گزارش یادگارهای فرهنگی و طبیعی ایران » ، با طرح این پرسش به نقل از ادوارد ویلسون یکی از برجستهترین زیستشناسان جهان که هماکنون رییس بخش حشرهشناسی موزه جانورشناسی دانشگاه هاروارد است ، گفت : با نابودی محیط زیست سرچشمههای جدید اطلاعات خواهد خشکید، ثروتهای بالقوه زیستشناختی بزرگی منهدم میشود و داروها، محصولات کشاورزی و پزشکی، چوپ، الیاف و خمیر، گیاهان حفاظتکننده خاک، جایگزینهای نفت و سایر محصولات و امکاناتی که هنوز در راه است، منتفی خواهد شد.
مژگان جمشیدی در ادامه افزود : او میگوید که ثروتهای هر کشور سه دسته هستند، ثروتهای مادی، فرهنگی و زیستشناختی، که این آخری هنوز جدی گرفته نشده است در حالی که همین ثروتهای زیستشناختی، منبع عظیمی از ثروتهای مادی به شکل دارو، غذا و سایر مایحتاج مادی و روحی هستند که هنوز به خدمت گرفته نشدهاند.
جمشیدی یادآور شد: آیا بهراستی ما فکر می کردیم که روزی یک شپپره گمنام آمریکای لاتین بتواند مراتع استرالیا را از بلای رشد بیش از حد کاکتوس نجات دهد؟ آیا فکر میکردیم که گیاه پریوش قرمز بتواند امکان درمان برخی از انواع سرطانها بهویژه سرطان خون کودکان را فراهم کند و یا بُزاق زالو بتواند مشکل لختهگی خون را در حین عمل جراحی حل کند و یا درخت سرخدار بتواند امید قربانیان به سرطان سینه و تخمدان را در زنان تقویت کند. جالب است بدانید این درخت سرخدار همان درختی است که به صورت محدودی در جنگلهای شمال ایران وجود دارد و امروز آزادراه تهران شمال میرود تا آخرین بازماندههای این درخت کمیاب را از بین ببرد در حالی که در آن سوی دنیا از شیرهی این درخت موادی را استخراج کردند که هر قطره آن به عنوان دارو، میلیونها تومان ارزش اقتصادی دارد و ما اینچنین میراث طبیعیمان را نابود می کنیم.
او نتیجه گرفت: پس میراث طبیعی چیزی نیست جز همه گیاهان و جانوران، دریاها و تالابها و دریاچهها و رودخانهها، جنگلها و مراتع و حتی بیابانها. میراث طبیعی یعنی همین پارکهای ملی و مناطق حفاظتشده که ذخیرهگاه بزرگی از ژنها هستند و حیات نسل بعد را تضمین میکنند. اینها بخشی از میراث طبیعی کشور ما را تشکیل میدهد که میبایست در ردیف زبان و فرهنگمان آن را ارج نهیم. اما با آن چه کردیم؟ با سرمایههای طبیعیمان چه کردیم؟
مژگان جمشیدی در پاسخ به پرسش طرحشده خود گفت : متاسفانه روند توسعه امروز در کشور ما به گونهای است که کمتر شانسی برای بقای طبیعت و منابع زنده و ارزشهای بیشمار آن باقی گذاشته است.
او ضمن اشاره به گزارشی که برنامه عمران سازمان ملل متحد در سال 2004 میلادی تحت عنوان «شاخصهای توسعهیافتگی کشورها» منتشر کرد «گسترش شبکه مناطق حفاظتشده در کشورها» را به عنوان مهمترین شاخص توسعهیافتگی کشورها عنوان کرد و افزود: این شاخصی است که بر اساس آن کشورهای جهان متعهد شدند تا حداقل 10 درصد خاک کشورشان را برای نسلهای بعد تحت حفاظت قرار دهند. در این گزارش منتشره وضعیت 154 کشور جهان از این نظر مورد بررسی قرار گرفت و ایران در جایگاه 75 ام قرار گرفت با این توضیح که در بین کشورهای ردهبندیشده، کشورهای عضو اتحادیه اروپا ، کانادا، آمریکا و ژاپن که جزو کشورهای پیشرفته جهان هستند لحاظ نشده بودند و در آن تنها کشورهای آسیایی و افریقایی و آمریکای لاتین بودند. باز هم جای تاسف بود که دراین ردهبندی جایگاه ایران از بسیاری از کشورهای منطقه و کشورهای فقیر اروپایی بدتر بود. به طوری که در تانزانیا حداقل 39 درصد خاک این کشور به عنوان مناطق حفاظتشده کنار گذاشته شده است. در اتیوپی 16 درصد، عربستان 41 درصد، مالزی 30 درصد، زامبیا 41 درصد، برزیل 18 درصد و حتی بورکینوفاسو 15 درصد خاکشان را حفاظت شده اعلام کردهاند. توجه داشته باشید که به عنوان مثال این بورکینوفاسو، کشوری است که تنها 13 میلیون نفر جمعیت دارد ضمن اینکه مساحت کشورش هم یکششم کشور ایران است و هنوز در این کشور عقبافتاده 58 درصد مردم به آب آشامیدنی سالم دسترسی ندارند اما دولتمردانشان به این باور رسیدهاند که حتی 5 درصد بیشتر از میانگین جهانی از عرصههای کشورشان را تحت حفاظت قرار دهند در حالی که در ایران این میزان تنها 8/7 درصد از خاک کشورمان را شامل میشود. این تفاوت آشکار نشان میدهد که در سایر ملل، حتی کشورهای فقیر تا چه اندازه دولتمردان در اندیشه حفظ حقوق نسلهای آینده هستند و به نسل آینده هم حق دادهاند که همچون آنها حداقل از بخشی از این مواهب طبیعی بهرهمند شود.
این روزنامهنگار سپس به روند تخریب محیط زیست در ایران – بهویژه در همین میزان کمِ مناطق حفاظتشده - اشاره نموده و افزود : تاسفآور است که در همین 8/7 درصد هم روند تخریب به قدری شدید است که عملا چیزی برای نسلهای بعد باقی نخواهد ماند و این ناشی از تنگنظری و عدم تعهد ما نسبت به نسل های آینده است که میپنداریم هر چه امروز در این مملکت است باید بخوریم و آتش بزنیم و چیزی برای نسلهای بعد باقی نگذاریم. ببنید کشور ما ایران، کشوری که زمانی در گسترش شبکه مناطق حفاظت شده یکی از کشورهای پیشرو در جهان بوده امروز به کجا رسیده است؟ در حالی که در سالهای پیش از انقلاب 5/4 درصد خاک کشور توسط سازمان محیط زیست تحت حفاظت قرار داشت اما ما در این سالها در مدت 39 سال اخیر تنها 3 درصد به این رقم افزودیم و آن هم فقط بر روی کاغذ و عملا خبری از حفاظت و پیشرفت کیفی نیست چون همانها را هم که داشتیم ویران کردیم. در سالهای پیش از انقلاب 13 پارک ملی در کشور داشتیم که این رقم به جای آن که افزایش یابد حتی در یک دهه بعد از انقلاب کاهش هم داشت و به 7 پارک ملی در سال 69 رسید. هر چند امروز ما 19 پارک ملی در کشور داریم اما یکی از یکی از ویرانتر شدند. شکار بیرویه، بوتهکنی، تخریب جنگل، بهرهبرداری از معادن، جادهسازی، سدسازی، صنایع آلاینده مثل نفت و سیمان و پالایشگاه و پتروشیمی، فعالیتهای نظامی و پادگانها، شهرکهای صنعتی، تبدیل اراضی به اراضی کشاورزی و شهرکهای صنعتی و سایر استفادههای نامعقول چنان بلایی بر سر مناطق تحت حفاظت سازمان محیط زیست آورده که عملا چیزی از ارزشهای زیستی و اکولوژیکی آنها باقی نگذاشته است.
وی در پایان تاکید کرد : باور کنید که میراث طبیعی نه تنها ارزشی کمتر از میراث فرهنگی ندارد بلکه حتی ارزش آن شاید بیشتر هم باشد، چرا که میراث فرهنگی ساخته دست بشر است اما میراث طبیعی محصول میلیونها سال تکامل است و ما امروز چیزی را نابود میکنیم که میلیونها سال برای شکلگیری آن زمان صرف شده و نابودی آنها دیگر با هیچ ثروت و اندیشهای قابل جبران نیست».
خاستگاه : گزارش روابط عمومی دیده بان یادگار های فرهنگی و طبیعی ایران
|