جشن ملی سیزده به در فرخنده باد!

 

برخی از آیین‌های سیزده‌به‌در 

دکتر الهه معروضی

سبزه به آب دادن سیزده‌به‌در: سبزۀ نوروز در آب است نه خاک. وقتی سبزه در خاک بروید آخرش خوشه، دانه، نان و غذا می‌شود. وقتی در آب می‌روید نمی‌تواند ثمری داشته باشد و دوباره آن را در آب می‌اندازیم. سبزها‌ی که در آب می روید اگر چه از نظر اقتصادی فایده‌ای ندارد امّا نشانۀ باغ عدن است که در آنجا تکثیر و جنسیّت و زاد و ولد نبوده است. در باغ عدن همه چیز سبز بود ولی تکثیر نمی‌شد. سبزه در آب انداختن نشانۀ بازگشتن به جهان مینوست. جهانی که در آن کثرت راه نداشت، فقط خلق اوّلیّه راه داشت. با رویاندن سبزه و به آب دادن آن می‌خواهیم خودمان را با آغاز هستی یکی کنیم و دوباره قلم بر صفحۀ آفرینش بنشانیم: عالمی دیگر بباید ساخت وز نو آدمی. سبزه در اصل باید هشت روزه باشد، مانند سبزۀ سمنو. تا این زمان هنوز برگ‌های سوزنی سبزه پر نشده است و شیرینی خود را حفظ کرده است. 


در روز ششم نوروز مطربان با دست افشانی و آواز، دانه‌های غلّات و حبوبات را افشان می‌کردند و  همین روز همزمان با تولّد زرتشت متاسب‌ترین زمان برای در آب ریختن مقداری از این دانه هاست که تا سیزده به‌در هشت روزه شود. همچنان که با تولّد آدونیس این کار را می کردند و مانند باغچه‌های آدونیس که تا هشت روز باکرگان از آن مراقبت می کردند، فرصت رشد و نمو و سبز شدن دارد و در روز سیزده به‌در آن را به آب می‌دهند، همان‌طور که در کیش آتیس، تمثال آتیس را که به صنوبر بسته‌اند جلو معبد سیبل که معشوق و به قولی مادر وی است در آب می‌ریزند.

هر ایزد شهید شونده‌ای با یک ایزدبانو در ارتباط است که آن ایزدبانو الهۀ آب‌ها و باکرۀ مقدّس است. در ایران آناهیتا مادر و معشوق مهر که بعدها آناهیتا به مریم و مهر به عیسی مسیح تبدیل شده و هر فرهنگی یک چنین اسطوره ای دارد. سبزه ای که به آب می اندازیم همان ایزد شهید شونده است که به آغوش  مادر و معشوقش برمی گردد. ... در آغاز لجّه بود، فقط آب بود. خداوند گفت روشنایی بشود. نیّر بزرگ و کوچک که خورشید و ماهند نمایان شدند و در فلک چهارم آبها جدا و به آب‌های کهین و مهین تبدیل شدند و پس از آن زمین و گیاهان پدیدار شدند. یکی از نیّت‌های ناخودآگاه هنگام سبزه به آب انداختن این است که همۀ آفرینش را در لجّه غرق کنیم.

سبزه نماد یک باغ و یک جهان مینوی است. آبی که سبزه را در آن می اندازیم زهدان باکرۀ مقدّس است که می تواند هر بذری را برویاند و هر چیزی بیافریند. یک جهان نوین می‌تواند بیافریند. وقتی سبزه به دامن آب می اندازیم اعلام می کنیم که می‌خواهیم جهانی اینچنین برای ما بیافرینی. وقتی قوطی کنسرو و امثالهم را می اندازیم و زهدان مادر را زخم می زنیم چه توقّعی داریم؟

سبزه گره زدن سیزده‌به‌‌در:

 سبزه ای که گره می‌زنید حتماَ باید در خاک باشد، در عالم کثرت باشد. اگر سبزه‌ای که در آب روییده گره بزنید با زوج ازلیتان که دست نیافتنی است پیوند می‌یابید که بخشی از وجود خودتان است و برای همیشه بی زوج می‌مانید.

در قصّه‌ها پیرزنی شاهزاده را نفرین می کند که عاشق دختر نارنج ترنج شود. این دختر ممکن است از توی یک هندوانه یا ترنج دربیاید و شاهزاده عاشقش می شود، امّا دختر فوراَ ناپدید می شود و شاهزاده آنقدر می‌رود و می‌رود تا به تحقّق فردیّت برسد و به معشوق درون خودش بپیوندد. در این حالت یک عارف کامل مجرّد است. پس مراقب باشید سبزه ای را که در آب است گره نزنید چون در این صورت مسیر بسیار طولانیی را باید بروید.

دربارۀ سبزه گره زدن در برخی شهرها رسوم مفصّلی وجود دارد. در سوادکوه خانوادۀ داماد عروسشان را به دشت و صحرا دعوت می کنند. عروس با بقیۀ زنان به روی چمن می رود. بر سرش نقل می‌پاشند و در همین حال ترانه‌هایی می‌خوانند:

 ای سبزه من بخورم سر تو را تو نخوری سر مرا، من باشم صدساله تو باشی هر ساله، سیزده به‌در چارده به تو، هاکوتکوتو، هاکوتکوتو.

لفظ «هاکوتکوتو» شبیه ریشۀ فعلی «کتکتانا» در زبان اردو به معنی در زدن است. بکوبید که در گشوده خواهد شد.

غذای سیزده بدر:

مردم بعضی جاها معتقدند روز سیزده حتماَ باید از گیاهان صحرایی جمع کرد و با آن یک غذا می‌پزند.  در خراسان آشی با سبزی‌های صحرایی بار می‌گذارند. سمنو یا حلوا نیز باید در سفرۀ سیزده به‌در باشد. در جنوب خراسان و یزد و خور نان غلیف می‌پزند با آرد و روغن و کنجد و لای آن سمنوست.

 در شمال دوشاب حلوا، عسل حلوا و انواع حلواها را دارند. معمولاَ کباب نیز روی آتش می گذارند. چون در جشن تشتر برای وی گوسفند قربانی می کنند. باید توجّه داشت گوسفندی که در سیزده به‌در می‌کشند باید یک‌دست سفید یا سیاه باشد و لکّه نداشته باشد، چون تشتر خودش چنین خواسته است.

کاهو و سکنجبین هم از واجبات سیزده به‌در است. کاهو یک نماد برکت جهانی است. مردم چین در پشت پنجره هاشان کاهویی از سنگ یشم می گذارند تا برکت را به داخل خانه جذب کند.

بازی‌های سیزده به‌در:

تاب بازی: یکی از رایج‌ترین بازی‌های سیزده به‌در تاب‌بازی است. همه از پیر و جوان بر روی تاب می‌نشینند. البتّه در خراسان خانم‌ها به آقایان دید ندارند و می‌گویند اگر مردی بر تاب بنشیند یا کوسه می‌شود و یا ریشش کج خواهد شد.

در شمال دختران یکی یکی روی تاب می نشینند و دیگران او را تاب می‌دهند. گاهی یک نفر را که سابقه ای از او دارند نشان می کنند و بی آنکه خودش بداند با هم قرار می گذارند، به محض این که بر تاب نشست هر بار بلندتر تابش می دهند و با هم می گویند نامزد نام! یعنی اسم نامزدت را بگو. اگر طرف طفره برود یا بگوید پیر غلام حتّی ترکه ای (معمولاَ شمشاد) برمی دارند و با هر بار که به زمین نزدیک‌تر می‌شود ترکه ای هم به پایش می زنند و باز بلندتر تابش می دهند تا این که بالأخره مقرّ بیاید یا این که بر زمین بیفتد.

 در تطبیق با استوره، تاب در حکم درشکۀ آناهیتاست که چهار اسب سفید ژاله و باران و اسب  و تگرگ آن را می کشد. دختری که در جایگاه آناهیتا می نشیند باید واقعاَ دوشیزه باشد و با هیچ مردی ارتباط نداشته باشد وگرنه با سر به زمین می‌خورد. در ضمن شمشاد هم درخت ویژۀ آناهیتاست که ترکه ای از آن به دست می گیرند. شمالی‌ها پسران را هم بر تاب می‌نشانند و وقتی می‌دانند دختری را دوست دارد او را با ترکه می‌زنند و می گویند نامزد نام؟ که ممکن است اسم دختر را بگوید و فوراَ  قرار خواستگاری را می گذارند. بعضی نامزدی‌ها از اینجا منشأ می گیرد.

پیرزنان هم در افغانستان بر تاب می‌نشینند به نماد سرما عجوزه، اگر به دست راست بیفتد آنسال ترسالی و اگر به دست چپ بیفتد خشکسالی خواهد بود.

اسب چوبی: نمایشی است که کولی‌های سبزوار و نیشابور آن را اجرا می کنند.  نام دیگرش رقص نیم اسب می باشد. هم نماد تشتر و هم نشان عهد خداوند است که دیگر سیل و توفانی نفرستد که باعث ویرانی زمین شود. چون نیم اسب نشان برج قوس است و در عهد عتیق خداوند به نوح می گوید اینک قوس خود را در ابرها خواهم نهاد به این نشان که دیگر نسل هیچ جانداری را با توفان تهدید نکتم.

ورزا جنگ: گاوها را دوتا دوتا با هم شاخ بازی می دهند تا آشنا شوند، بعد به هر دوشان گاوآهن می‌بندند یعنی شما دیگر همکارید و باید همدیگر را بشناسید. این را در افغانستان گاوهنگ و در تاجیکستان جفت براران می گویند. یک یراق از پارچه‌های رنگین پولک دار به گردنشان می‌بندند و به آنان نان می‌دهند، بخورند و دوتا دوتا با هم آشناشان کرده با شاخ بازی کمی گرمشان می کنند تا بعد با آنها زمین را شخم بزنند. در ایران به آن ورزا جنگ می گویند. جاهایی که هوا گرم‌تر است در اسفند این کار را می کنند و مناطق سردسیر در فروردین و به خصوص سیزده به‌در.

مسابقات اسب دوانی: به نماد نبرد تشتر و دیو اپوش با هم مسابقه می‌دهند. اسبی که می‌برد اسب باران یا تشتر می شود.

دزد بازی: با سه کلاه است که زیر یکیش یک نفر گردو یا فندقی پنهان می کند. دو گروه می شوند و هریک نماینده ای انتخاب می کنند که باید حدس بزند. گروهی که درست حدس زده از گروهی که بازنده شده اند کولی می گیرند.

بازی‌های دسته جمعی مثل تخم مرغ بازی، گل یا پوچ و ....