گزارش نشست باستان­شناسی دین مهر

 

باستان‌شناسی آیین مهر، از نگاه باستان‌شناسان!

نشست «باستان­شناسی دین مهر» از سوی دوفصلنامة «باستان­پژوهی» در فرهنگسرای ارسباران برگذار شد. در این نشست که همزمان با آن شماره جدید مجلة «باستان­پژوهی» نیز رونمایی شد، باستان­شناسان درباره آخرین یافته­های باستان­شناختی مربوط به این موضوع که در محدوده مرزهای ایران کنونی به دست آمده، سخن گفتند. این نشست با سخنرانی محمود موسوی (باستان­شناس پیشکسوت و مدیر مرکز باستان­شناسی ایران در سال‌های دهة 1360)، گشایش یافت. محمود موسوی دربارة «تاریخچة نشریات باستان­شناسی» سخن گفت. او در سخنرانی­اش گزارشی از انتشار مجله‌های باستان‌شناسی در ایران‌، از آغاز تا‌کنون‌، بازگو کرد. موسوی گفت: «در آغاز قرن گذشتة میلادی گزارش‌های کاوش‌های شوش توسط ژاک دمورگان به زبان فرانسه چاپ شد که در سال‌های بعد با آمدن دمکنم تغییر نام داد اما همچنان ادامه یافت و مبدل به یک سلسله انتشارات دامنه­دار شد. با این حال، اگر از «آثار ایران» که توسط آندره گدار و به زبان فرانسه منتشر شد و بخش‌هایی از آن در همان زمان توسط محمدتقی مصطفوی و بهمن کریمی به فارسی ترجمه شد، بگذریم، تا سال 1329 خورشیدی هیچ نشریه فارسی‌زبانی درباره باستان‌شناسی ایران نداشته‌ایم.

 


        

در این سال، جلد نخست «گزارش‌های باستان‌شناسی» منتشر شد. این جلد دربردارنده ترجمه‌هایی از گل‌نبشته‌های یافته­شده از تخت‌جمشید و همچنین گزارش کاوش‌هایی از باستان‌شناسان ایرانی همچون حاکمی، راد، سامی و... است. از سال 1329 تا اسفند 1338 چهار جلد از «گزارش­های باستان­شناسی» چاپ شد و هر کدام دارای مقالات دانشورانه‌ای درباره کاوش‌های باستان­شناسی در تپه حسنلو، گیلان، پاسارگاد و تخت‌جمشید و محوطه­های دیگر و همچنین حاوی ترجمه­هایی نیز بود.» 

موسوی در ادامه افزود: «مجله دیگری که پس از آن منتشر شد‌، «‌باستان‌شناسی و هنر ایران» نام داشت. شماره نخست این مجله در زمستان 1347 با مدیریت محمود خلیقی و سردبیری دکتر پرویز ورجاوند انتشار یافت. این مجله تا ده شماره منتشر شد. در دهة 1350 فیروز باقرزاده با تشکیل «مجامع سالانة کاوش‌ها و پژوهش‌های باستان­شناسی» هر سال دست به انتشار گزارش‌های ارائه شده به این سمپوزیم­ها می­زد که پنج سال متوالی انتشار یافت و به نوعی جایگزین یک نشریه مستمر شده بود. در دهة 1350 نیز گروه باستان‌شناسی دانشگاه تهران‌، مجله «مارلیک» را به همت دکتر نگهبان منتشر کرد که دو شماره‌ چاپ شد و پس از انقلاب نیز با تغییر نام به «کند و کاو»، یک شماره منتشر شد. در دهة 1360 خورشیدی مجله «اثر» و «مجله میراث فرهنگی» در سازمان میراث فرهنگی و «مجله باستان‌شناسی و تاریخ» در مرکز نشر دانشگاهی منتشر شد. از آن میان، «مجله میراث فرهنگی» تعطیل شده است اما «مجله باستان­شناسی و تاریخ» اکنون بیش از دو دهه است که انتشار می­یابد. در دهه 1380 چندین مجلة دیگر هم آغاز به انتشار کردند که عمدتاً روال انتشار منظمی ندارند. از جمله آنها باید به مجلة «باستان­شناسی» (به سردبیری دکتر ملاصالحی) و مجلة «نامه پژوهشگاه» اشاره کرد. هرچند که اکنون باید سازمان میراث فرهنگی نشریه­هایی معتبری در این راستا می­داشت، اما چنین موضوعی را جدی نگرفته است. از دیگر مجلات باستان­شناسی، مجلة «باستان­پژوهی» است. ‌دورة قدیم مجله «باستان‌پژوهی»، در سال 1377 به دست گروهی از دانشجویان باستان‌شناسی دانشگاه تهران و با سردبیری شهرام زارع منتشر شد. این مجله در سال 1385 با مجوز سراسری در قالب دورة جدید منتشر شد که تاکنون انتشار آن ادامه پیدا کرده است. این مجله یکی از دو صدای جامعه باستان‌شناسی ایران است. صدای اول، «مجله باستان­شناسی و تاریخ» است و صدای دوم «باستان­پژوهی». هر چه از این دست مجله‌ها منتشر بشود‌، نفسی تازه برای باستان‌شناسی ایران است. باستان‌شناسی ما بیماری است که نیاز به مداوا دارد تا بتواند سرپا بماند و خود را به جهان بشناساند. بی‌گمان باستان‌شناسی ایران از داشتن تریبون‌هایی همانند مجله «‌باستان‌پژوهی» بی‌نیاز نیست.»

آیین مهر و پرسش­هایی درباره باستان شناسی دین  

مهرداد ملکزاده دربارة «مهرپرستی و پرسش­هایی درباره باستان­شناسی دین» سخنرانی کرد. وی گفت: «هرچند کوشش‌های پژوهشی زیادی به زبان‌های اروپایی در حوزة آیین مهر انجام شده اما به زبان فارسی مطالعات بسیار اندکی انجام شده است. شاید بشود گفت این نخستین­بار است که یک مجله، اقدام به انتشار چنین ویژه­نامه­ای می­کند. در مجموع در این باره ناگفته­ها و نادانسته­های ما بسیار بیشتر از آگاهی­های ما است. هرچند که در باستان­شناسی ما برنامه‌های منسجم پژوهشی صورت نمی­گیرد اما به دلیل وضعیت کنونی میراث فرهنگی و باستان­شناسی، در اینجا نگاه من انتقادی نخواهد بود بلکه بیشتر حاوی پیشنهادهایی خواهد بود.»

ملکزاده با اشاره به این که در روزگاران کهن‌، چه بسا مهرپرستان در نزد مزدیسنان راست‌کیش‌، دیویسنان پنداشته می‌شده‌اند‌، گفت: «‌در روز 26 ژوئن 1935 میلادی، کاوشگران دانشگاه شیکاگو‌، در سکوی تخت‌جمشید‌، کتیبه‌ای از روزگار خشایارشا به‌دست آوردند که امروزه به نام "‌کتیبه ضد‌دیو‌" نامیده می‌شود. این سنگ‌نوشته کم‌مانند‌، ‌روایت رویدادی است که در آن، خشایارشا می‌گوید که از دیو‌پرستان خواستم که دست از آیین خود بردارند و "‌دیو دان‌ها‌" را نابود کنند. پیداست که سخن خشایارشا اشاره به رویداد مذهبی مهمی دارد.» 

                          

ملکزاده به گمان‌های باستان‌شناسان درباره سنگ‌نبشته خشایارشا اشاره کرد و افزود: «خشایارشا در کتیبه خود نمی‌گوید که دیوپرستان در کجا زندگی می‌کردند. از همین رو درباره این سنگ‌نوشته‌، گفت‌وگوهای بسیاری شده است. برخی گفته‌اند که پرستندگان دیو در شهر بابل می‌زیستند و با رویدادی پیوند دارند که خشایارشا را به بابل کشاند و او را واداشت که باروی این شهر را ویران کند.

برخی دیگر، سنگ‌نوشته ضد‌دیو خشایارشا را با گرفتن آتن و به آتش کشیدن پرستشگاه آکروپولیس یکی دانسته‌اند. اما کریستین‌سن، چنین باور داشت که کتیبه خشایارشا نمی‌تواند با لشکرکشی او به آتن پیوند داشته باشد‌؛ چون در این سنگ‌نگاشته از دو واژه «ارته» که شکل مادی و پارسی «اشه» است و نیز «برسم» یاد شده است. پس داستان در گستره ایران و درست در همان زمانی که «وندیداد» نوشته شده‌، روی داده است.»

این پژوهشگر گفت:‌ «می‌دانیم که وندیداد‌، مانیفست یا بیانیه مغان مزدیسنا‌، برضد مغان دیویسنا بوده است.» به گفتة ملکزاده‌، دیدگاه کریستن‌سن تا سالیان سال، در نزد ایران‌شناسان‌، پذیرفته شده بود. تا آن که در «نوشجان تپه» در ملایر‌، دیوید استروناخ، دست به کاوش‌های باستان‌شناسی زد و ساختمانی با کارکرد مذهبی یافت که پیشینه آن به روزگار مادها می‌رسید و از تالارهای ستون‌دار و انبار، ساخته شده بود. شگفت آن که روی این ساختمان را پوشانده بودند. پرسش پیش رو آن بود که چه فرآیند فرهنگی شوند‌ آن شده بود که چنین رفتاری با نیایشگاه مادی انجام گیرد؟

وی افزود: «‌چندی پس از آن‌، گیرشمن، نوشتاری نوشت و با یادآوری کتیبه ضد‌دیو خشایارشا‌، آن ساختمان مذهبی را یک دیودان دانست. چنین گمان می‌رود که در زمان خشایارشا کسانی را که برای نیایش به دیودان می‌آمده‌اند‌، سرکوب کرده‌اند و به آنها دستور داده‌اند که دست از آیین خود بردارند. اما چون زمین دیودان را جای سپندی می‌دانستند‌، نیایشگاه را نابود نکردند و تنها روی آن را پوشانده‌اند.»

ملکزاده در پایان گفت: «‌اکنون آیا نمی توان گمان برد و این سخن را پیش کشید که دیودان یاد شده‌، یک پرستشگاه مهری بوده است و پوشاندن ساختمان آن، پس از سرکوب دیوپرستان، به‌دست خشایارشا انجام گرفته است؟ به ویژه آن که پیروان مزدیسنان‌، کسانی را که باورهای پیش از زرتشتی داشتند‌، دیویسنان می‌نامیدند. من گمان می‌کنم که ما می‌توانیم ‌دلایل باستان‌شناختی استواری برای این گمان بیابیم.»

در پایان او اشاراتی به شماری از آثار و یافته­های مشابه آنچه از نوش­جان تپه به دست آمده است، نمود. وی محوطه­های واسون کهک و زاربلاغ قم را شواهدی مشابه برشمرد.

کاوش باستانشناسی در دو مهرکده در برازجان

احسان یغمایی‌، باستان­شناس پیشکسوت و کارشناس پیشین سازمان میراث فرهنگی‌، از دیگر سخنران این نشست بود. یغمایی درباره «کاوش‌های باستان‌شناسی در مهرکده محمدآباد» برازجان در بوشهر، سخن گفت‌. او گفت: «‌دانسته‌های ما از کیش مهر و چگونگی نیایش پیروان آن در مهرکده‌ها‌، بسیار ناچیز‌، پراکنده و دگرگون شده است. از دیگر سو، بیشتر آگاهی‌های ما از مهرپرستی از رهگذر پژوهش‌های بیگانگان به‌دست آمده است. پژوهش‌های آنان نیز گاه آلوده به غرض‌ورزی است».

به گفتة او، «بررسی و شناسایی مهرکده‌ها در ایران نیز آشفته‌، پراکنده‌، بی‌هدف و بی‌بنیاد است. آن‌چه می‌دانیم‌، بیشتر شفاهی است. مطالعاتم در جاهایی همانند دخمه ایوان فرهاد‌، مهرکده محمدآباد و مهرکده گوسعیدی در دشتستان برازجان بوده است. در این میان بررسی مهرکده محمد‌آباد برازجان را باید در شمار نخستین گام‌ها دانست‌؛ هر چند همین بررسی هم با گسستگی ده‌ساله همراه بوده است». 

      

                                                       مهرکده محمد آباد 

        

                                       مهرکده گوسعیدی در دشتستان برازجان

یغمایی در ادامه افزود: «‌در سال 1371 خورشیدی، در اثر حفاری غیرمجاز در برازجان، پیکره ای از خدای یونانی «پان» به دست آمد. سپس یک گروه باستان‌شناسی در جستجوی یافتن بقایای آن پیکره به منطقه رفت، اما تلاش گروه به جایی نرسید و بقایای آن پیکره و محل دقیق آن معلوم نشد‌. با این حال، در جای دیگری در محمدآباد برازجان کاوشهایی توسط من انجام شد و بقایای معماری ای به دست آمد که گمان می‌کنم یک مهرکده است.»

یغمایی با اشاره به کاوش‌های خود و گروه همراهش در سال 1383 در مهرکده برازجان‌، گفت: «‌دستاورد ما‌، پس از دو فصل کاوش‌، بیرون کشیدن راهرویی زیر‌زمینی‌، به همراه یک شبستان و بخش‌های وابسته به آن، از دل خاک بود. شگفت‌تر آن که در کف دیوار مهرکده‌، چند لکه خون دیده می‌شد. شاید آن لکه‌ها مربوط به قربانی بوده باشد. از سویی دیگر‌، به نظر می رسد که این بقایای معماری که من مهرکده برازجان می­نامم، مشابهتی با معماری مهرکده ها در گستره امپراتوری روم داشته باشد. از جمله می­توان به شباهتش با مهرکده "سنت کلمنت‌" در ایتالیا اشاره کرد. شاید پیکره «پان» هم که در محمدآباد برازجان یافته شده ارتباطی با این موضوع داشته باشد و چون «پان» به چوپانان مربوط است، پیوندی با میترا که به روایت مهریشت دارای «دشتهای فراخ» است، داشته باشد».  

                        

به گفته یغمایی، علاوه بر مهرکده محمدآباد بقایای دیگری هم در نزدیکی آن کشف و کاوش شده که وی آن را با نام محلی مهرکده «گوسعیدی/گاوسعیدی» نامیده است. وی افزود: «در مهرکده گوسعیدی یک پیکرک شکستة گاو یافتیم که در آیین مهرپرستی عنصر مهمی است. چنانکه در مهرکده محمدآباد نیز یک مُهر با نقش کژدم یافته شد که آن هم در مهرپرستی مهم است... با این حال، برای نظر قطعی درباره کارکرد این بقایای معماری باید منتظر پژوهش‌ها و کشفیات آینده بود».

یغمایی در پایان افزود: «‌به هر روی‌، ما ناگزیر شدیم که کار کاوش در مهرکده برازجان را به دلیل نداشتن بودجه رها کنیم... هرچند که در این محوطه آثار با ارزش مادی که قاچاقچیان دنبال آن هستند، وجود ندارد اما تاکنون سه بار غارتگران اموال فرهنگی و قاچاقچیان عتیقه، به توهم یافتن گنج، مهرکده برازجان را آسیب جدی زده­اند. هر بار هم که ساختمان مهرکده را بازسازی و مرمت کرده­ایم، یا در اثر نداشتن پوشش حفاظتی و مراقبت نکردن مسوولان و در نتیجه فرسایش آسیب دیده و یا در اثر آسیب­های حفاران غیرمجاز رو به ویرانی رفته است. این در حالی است که مجموعة باستانی محمدآباد یک مجموعه کم نظیر از دوره پارتی و ساسانی است و می­بایست مورد حفاظت قرار گیرد»

رد ایزد مهر در مناطق جنوبی دریای کسپی

«ردپای ایزد مِهر در باورهای دینی عصر آهن در جنوب دریای کَسپی»، عنوان سخنرانی علیاکبر وحدتی بود که به سخنرانی نرسیده بود و سخنرانی­اش ارائه نشد.

آیا شاهین نماد جانورنمای ایزدِ مهر است؟

شهرام زارع‌، مدیر مسوول و سردبیر مجله «‌باستان‌پژوهی»، سخنران پایانی این نشست بود. او در آغاز سخنان خود گفت: «‌رسم نیست که برای انتشار مجله‌ای آیین رونمایی انجام شود. اما این برنامه بهانه‌ای است تا نقد و بررسی خوانندگان را از نزدیک بشنویم. از سوی دیگر سبب می‌شود پیوند میان باستان­شناسان و علاقمندان به مسایل این حوزه برقرار شود. به­ویژه آن­که در جامعة ما، برداشت­های گوناگون و اغلب نادرستی از کار باستان‌شناسی وجود دارد... بگذریم از این که این روزها وضعیت باستان‌شناسی و میراث فرهنگی بحرانی است و ما هر روز خبرهای هول­انگیزی چه دربارة تخریب و تعرض به تپه­ها، محوطه­ها، امامزاده­ها و یادمانهای تاریخی و چه دربارة عملکرد نامطلوب مدیریتی همچون واگذاری بناهای تاریخی برای درآمدزایی می‌شنویم. کشورهای همسایه ما محوطه‌های تاریخی و باستانی­شان را با حضور گروه­های بین­المللی و چندرشته­ای با برنامه‌های بلند‌مدت و چند‌ ده‌ساله مطالعه می­کنند. در حالی که در اینجا مدیریت سازمان میراث فرهنگی در هیچ یک از محوطه­های کشور زمینه انجام چنین پژوهش‌های گسترده و درازمدتی را فراهم نکرده است.»

زارع گفت: «اکنون بیش از یک سده است که مطالعات مهرشناسی در غرب سابقه دارد اما هنوز مطالعه­ای باستان­شناختی درباره این آیین در خاستگاه اصلی­اش یعنی ایران انجام نشده است. یکی از مشکلاتی که پژوهشگران این حوزه در سطح بین­المللی همواره از آن گلایه کرده­اند نیز این بوده که اطلاعات باستان­شناختی درباره آیین مهر در خاستگاه­های آن اندک بوده است». 

     

 سپس وی با برشمردن شماری از یافته­ها از مجموعه باستانی قلعه ضحاک در هشترود آذربایجان شرقی به یک نگارة گچبری­شده از "شاهینی که پنجه بر پشت گاو زده" است اشاره نمود و گفت: «این نگاره در یک فضای 11 در 11 متر به دست آمده است و در کنار آن نگاره­های دیگری همچون یک سرباز پارتی، سر چند شیر در حال غرش، تصویر یک ایزدبانو، تصویر یک مرد در درون گل نیلوفر یا پرتوهای خورشید، به دست آمده است. هر یک از این نگاره­ها، خصوصاً در آیین رازوری میترای رومی حامل معناهایی در پیوند با میترا هستند و شاید بتوان آنها را از این منظر تحلیل کرد. با این حال، نگاره شاهین و گاو در میان آنها بسیار شاخص است و مشخصاً با شمایل­نگاری میترا در غرب تشابه دارد.» 

                

این باستان­شناس گفت: «در آیین رومی، میترا در کالبدی انسانی تجسم شده که با خنجری در دست در حال قربانی گاو است. در قلعه ضحاک نیز گاو به همان شکل تصویر شده اما به جای شخصیت انسانی میترا، شاهینی گاو را ربوده و شکار می­کند.» وی ادامه داد: «در جهان ایرانی از سده چهارم پیش از میلاد، نگارة شاهینی که جانوری گاوسان را می­رباید یا شکار می­کند، در جاهایی همچون پازیریک در آسیای مرکزی، قفقاز و برخی نقاط دیگر بر روی اشیا یافته شده است که حاکی از دیرینگی آن در جهان ایرانی و تقدم بر دنیای رومی است».

زارع افزود: «در جهان یونانی و رومی خدایان را در کالبدی انسانی تجسم می­کردند اما در جهان ایرانی چنین نبوده است و بیشتر نمادگرایانه بوده است.» وی با اشاره به نقش نبرد گاو با شیر (شیر گاوشکن) در تخت جمشید گفت: «برخی از پژوهشگران این نقش را نمادی نجومی می­دانند اما شماری دیگر نیز آن را با مهرپرستی مرتبط می­دانند. نگارة شاهینی که پنجه بر پشت گاو زده است نیز می­تواند با شیر گاوشکن تشابهاتی داشته باشد و هر دوی آنها نمادهایی جانورنما از ایزد مهر باشند.»

وی در پایان گفت: «می­دانیم که آیین میترای رومی تفاوت­های بنیادینی با مهرپرستی ایرانی داشت، با این حال پژوهشگران در ریشه­شناسی این آیین همواره به خاستگاه هند و ایرانی آن ارجاع می­دهند و متفق­القول­اند که منشاء آیین در جهان هند و ایرانی است. اگر شواهد ما برای اثبات این امر که تصویرگری "میترای در حال قربانی گاو" برگرفته از نگارة شیر گاوشکن یا "شاهین در حال ربودن گاو" است، آنگاه شاید بتوان گفت که شمایل­نگاری میترا رومی نیز ریشه در جهان ایرانی دارد.»