اصفهان، کُل جهان
سروده : دکتر مصطفی مرتضوی
به فرخندگی یکم آذر روز اصفهان
بارها گردش نمودم در جهان
شهرها بسیار دیدم من عیان
پرس و جو کردم من از پیر و جوان
جملگی گفتند با نطق و بیان
هیچ شهری نیست همچون اصفهان
اصفهان شهر ریاحین و گل است
پر زشب بو، اطلسی و سنبل است
بوستان‌هایش به مانند جنان
زنده رودش زنده گرداند روان
هیچ شهری نیست همچون اصفهان
از هوایش گر بخواهی معتدل
چهار فصل آن به نظم و مستقل
آسمانش آبی و شفاف و پاک
آب هایش صاف چون اشک روان
هیچ شهری نیست همچون اصفهان
مردمانش مومن اند و با خدا
مهربان، مهمان نواز و با وفا
اهل فن و ذوق و تفریح اند و کار
بذله گو، شیرین زبان و خوش بیان
هیچ شهری نیست همچون اصفهان
میوه هایش خوب هست و خوشمزه
از هلو و نار و سیب و خربزه
هست در بازار آن صدها هنر
ذوق ریزد از در و دیوار آن
هیچ شهری نیست همچون اصفهان
پر ز آثار قدیم است و جدید
چشم تاریخ این چنین شهری ندید
چهلستون و مَدرس سلطانی اش
نیست مانند و مثالش در جهان
هیچ شهری نیست همچون اصفهان
عالی ی قاپو، آن کاخ رفیع
گنبد شیخ اش با نقش بدیع
مسجد شاهش به مانند نگین
سر برون آورده از نقش جهان
هیچ شهری نیست همچون اصفهان
چهارباغ آن چو دالان بهشت
واقع گردیده در آن، هشت ِ بهشت
پر ز اشجار است خیابان های آن
از برای رهروان چون سایه بان
هیچ شهری نیست همچون اصفهان
مسجد جامع به میدان عتیق
بین آثار دگر هست چون عقیق
ساختمان آن حکایت ها کند
ز عهد زرتشت، دوره اسلامیان
هیچ شهری نیست همچون اصفهان
با تعجب می کن از هر پل گذر
صنعت و معمار پل سازی نگر
خواجو و مارنان و الله وردی خان
هست هریک شاهکاری بی گمان
هیچ شهری نیست همچون اصفهان
از فراز قله ی کوه صفه
هست پیدا شهر و آثارش همه
از منارجنبان تا مسجد علی
کوه آتشگاه و برج ساربان
هیچ شهری نیست همچون اصفهان
هست اطرافش پر از ییلاق خوب
در شمال و غرب، مخصوصا جنوب
« هوره » و « سامان » و « باغ بادران »
« کوهرنگ » و « سد » و شهر چادگان
هیچ شهری نیست همچون اصفهان
بس که این خطه قشنگ است و تمیز
در رقابت هست بهتر از ونیز
من بگفتم مجملی از وصف آن
خود مفصل را از این مجمل بخوان
هیچ شهری نیست همچون اصفهان
الغرض خواهد کسی شرحش دهد
مثنوی هفتاد من کاغذ شود
شهرت نصف جهان دارد ولی
مصطفی گوید که هست کُل جهان
هیچ شهری نیست همچون اصفهان