دکتر محمد رضا قانعی- معمار و شهرساز: مهمترین چالش پیش روی اصفهان را از دست دادن کیفیت زندگی در این شهر میدانم . اصفهان دارای یک سیستم طبیعی خاص و حساس بوده که در گذشته نزدیک همه چیز آن را تخریب کردهایم و در آینده بسیار نزدیک با از دست دادن هویت کاربردی- فرهنگی، کیفیت زندگی در زمینههایی چون خدمات، ورزش، آموزش و فرهنگ و... از دست خواهد رفت. گسترش فیزیکی و همبستگی بسیار زیاد نقاط جمعیتی و هم چنین کارخانجات در منطقه اصفهان بدون پیشبینی آینده این کلان شهر سبب تغییر وضعیت اکولوژیکی آن شده به گونهای که از باغ- شهر اصفهان چیزی باقی نگذاشته است. نبود همبستگیهای لازم در حوزهای فرهنگی، اجتماعی در اصفهان مثل جشنوارهها و همایشها، سبب رکود کیفیت خدمات فرهنگی، آموزشی، بهداشتی، ورزشی متناسب با یک زندگی باکیفیت شده که این موضوع در آینده مشکلات عجیب و غریبی را در پی خواهد داشت. درجه اول ریشه این مشکلات به خودمان بر می گردد. ما در یک دوره گذار اقتصادی، فرهنگی هستیم که با وضعییت امروز ما همزمان شده است ؛ شاید راه برون رفت از آن هم اندیشی، همفکری و همدلی بیشتر باشد. اگر همه جا در هنگام تصمیم گیریها به این بیاندیشیم که برای فردا تصمیم میگیریم نه فقط برای حال و اینکه نگران آینده باشیم ، شاید هنوز دیر نشده باشد؛ بشر ثابت کرده که چاره گر مشکلات خود بوده است.
محمدرحیم اخوت- نویسنده و پژوهشگر: به نظر من این پرسش آنقدر کلی است که جز پاسخ کلی نمیتوان به آن پاسخ داد. برای این پرسش کلی اگر قرار باشد پاسخی کلی (و به همان نسبت مبهم) به آن داد، میتوان گفت: مهمترین چالشی که اصفهان با آن روبروست، به حوزههای کلان سیاست گذاری و مدیریتی مربوط میشود. یعنی نبودِ یک نظام مدیریتی قانونمند و منسجم و غیر قابل تخطی.
مهندس علی نادری- مشاور ارشد اتاق بازرگانی و صنایع و معادن استان اصفهان: بزرگترین چالش اصفهان که در همه جای ایران نیز دیده میشود، نداشتن مدیریت واحد شهری است. در همه جای دنیا مدیریت واحد شهری در یک فرد خلاصه میشود که آن فرد معمولا شهردار است و با انتخاب مردم به این سمت دست مییابد و همه مسئولیت اجرایی همه ارگانها به ویژه در مسائل توسعه شهری زیر نظر اوست و او توسط شورای شهر کنترل میشود اما در کشور ما به دلیل ساختار سیاسی و فرهنگی همچنان با این چالش رو به رو هستیم.
مهندس مرتضی بخردی- کارشناس ارشد معماری داخلی و مرمت آثار تاریخی: از دیدگاه من بزرگترین چالش شهر تاریخی اصفهان بیتوجهی به هویت است؛ بی توجهی در زمینههای فرهنگی، شهرسازی و اجتماعی. حیف از شهر اصفهان است که با آن پیشینه قوی که دارد اینقدر از هویت خود دور شود. این بی هویتی یک سری پدیدههای نامشروع به وجود میآورد که خود برای اصفهان چالش هستند و مهمترین نمونههای آن را در مسائل شهرسازی میبینیم که نهایت بیتوجهی به بافت تاریخی میشود. میبینیم که یک سری فضاهای شهری «من درآوردی» که نه شرقی است و نه غربی در شهر شکل میگیرد و هویت شهر تاریخی اصفهان را مخدوش میکند. البته این بیهویتی را در زمینههای اجتماعی و فرهنگی هم شاهد هستیم که اهل فن باید در این خصوص اظهار نظر کنند.
حشمتالله انتخابی- فعال محیط زیست و میراث فرهنگی: به نظر من چند مورد از مهمترین چالشهای پیش روی اصفهان یکی توسعه نامتوازن است، دیگری بحران آب زاینده رود است و سومی مساله بیتوجهی به گردشگری است. در مدیریت شهری ما باید به جای توسعه صنعتی اصفهان به توسعه گردشگری توجه شود. یکی از بدترین صنایعی که الان در اصفهان هست صنعت فولاد است. آوردن صنایعی از این دست به شهر اصفهان هم باعث تشدید بحران آب و هم لطمه به گردشگری میشود. اصفهان را بدون زایندهرود نمیتوان تصور کرد. اگر برای حل بحران آب زاینده رود برنامهریزی جدی نشود در آینده مشکل آب اصفهان دوچندان می شود. برای حل این بحران باید مدیریت واحد برای آب زایندهرود ایجاد شود و با برنامهریزی مجدد از میزان مشکلات کاست ولی در حال حاضر بر اساس نظرات قبلی برای مدیریت آب زاینده رود تصمیمگیری میشود که چون بسیاری از مسائل محقق نشده ما از نظر کمی و کیفی با مشکل آب مواجه هستیم .
علی راعی- روزنامه نگار و سردبیر هفتهنامه صدا: مهمترین چالش پیش روی اصفهان را کم آبی زایندهرود میدانم . زایندهرود یکی از وجه تمایزهای اصفهان با شهرهای دیگر است که متاسفانه چند سالی است بارش کم و بی آبی به خشکی آن انجامیده است. این وضعیت از سویی کشاورزان را متضرر ساخته و از سویی دیگر شور و نشاط شهر را تحت الشعاع قرار داده است. هر وقت زاینده رود کم آب یا بی آب شده، چهره شهر در هم کشیده شده و آنگاه که آب زاینده رود به مسیرش بر میگردد، شادابی به چهره شهر باز گشته است. دلایل وضعیت فعلی آب زاینده رود، نبود مدیریت بین مسئولان آب استان است. مسئولان نتوانستهاند حقآب زایندهرود و مردم اصفهان را احقاق کنند، این در حالی است که در بالا دست، استان چهار محال بختیاری برداشت بی رویه آب را داشته است. همچنین روییدن برجهای عریض و طویل با شکلهای ناموزون در کنار زاینده رود و آثار تاریخی دهن کجی و بیاحترامی به میراث اصفهان است. اصفهان با وجود آثار تاریخی بسیار زیاد باید مدیریت قوی و توانمندی داشته باشد تا با حاکمیت قاطعانه از آنچه سهم میراث اصفهان و آنگونه که شایسته و بایسته آن است حفاظت و نگهداری کند. میراثی که به سادگی به ما نرسیده، میراث نیاکان، فرهنگ و تمدن ما که امانتی است و ما باید در حفظ این امانت تا رسیدن به نسلهای دیگر کوشا باشیم. متاسفانه در چند سال گذشته آن احساس مسئولیتی که باید میشد، نشد و مدیران اسبق شهرداری به خاطر در آمد شهر، بسیاری از فضاهای شهر را فروختند که نمونه آن برج جهاننما در حریم میدان نقش جهان بود. مسیر شمالی- جنوبی مترو در محور چهارباغ و خسارتی که با انحراف تونل مترو نا خواسته یا در اثر بی دقتی بر پایههای سی و سه پل و خود پروژه وارد شد از چالش های پیش روی اصفهان هستند. متاسفانه آثار تاریخی اصفهان در حال فرو ریختن هستند و نیاز به هزینه، مرمت و پاسداری دارند که نمونه آن گنبد مسجد جامع عباسی است اما متولی دلسوز و مسئولی که احساس مسئولیت و رسالت کند تا با تامین بودجه این آثار را نگهداری کند، وجود ندارد. ریشه معضلات و چالشهای میراث فرهنگی اصفهان در سیاست گذاریهاست. بودجهها بیشتر صرف طرحهای عمرانی میشوند تا طرحهای فرهنگی و این علیرغم شعارهایی است که تحت عنوان "فرهنگ، زیر بنای توسعه" داده می شود. امروزه همگان اذعان دارند که اولویت هر توسعهای، توسعه فرهنگی است ولی ما میبینیم که در بحث فرهنگ بودجههای لازم اختصاص داده نمیشود.
مدیریتها شاید به لحاظ نداشتن بودجه دستشان بسته باشد، اما نمیشود آن ها را مبرا دانست؛ بعضی اوقات یکسری بودجهها اختصاص میگیرد اما میبینیم که این بودجهها صرف میشوند بدون اینکه کار خاصی در حوزه فرهنگ از جمله در حوزه میراث فرهنگی صورت گیرد؛ بنابر این از سویی اختصاص ندادن بودجهها و از سویی دیگر سوء مدیریتها، میراث فرهنگی ما را تهدید میکند.
علی عربیان- فعال فرهنگی: به نظر من چالش یک مفهوم اجتماعی است، پس مهمترین چالش پیش روی اصفهان امروز این است که کارمندان تعدادی سازمان و وزارتخانه را بخواهند به اصفهان بیاورند که طبیعتا تعدادی هم از مراجعه کنندگان این سازمانها برای انجام امورشان به این شهر میآیند و چون این شهر اصلا آمادگی پذیرش جمعیت سربار را ندارد، با افزایش جمعیت شاهد افزایش ترافیک و آلودگی بیشتر شهر خواهیم بود. پیشنهاد من این است که برای کاهش جمعیت تهران، افراد مازاد را به جایی دیگر مثلا نزدیک شهر قم منتقل کنند و بگذارند که اصفهان یک شهر تاریخی و فرهنگی بماند. ما باید روی جنبههای مختلف اصفهان کار کنیم و آنها را معرفی کنیم و صرفا با تبیلیغات اصفهان پایتخت فرهنگی کشور نمیشود.
مهندس یاغش کاظمی- کارشناس ارشد مرمت آثار تاریخی: پرسش شما در خصوص ِ مهمترین چالشِ پیشِ رویِ شهر اصفهان، پرسشی بنیادین و دقیق است که یک بررسیِ جامع با تکیه بر اطلاعاتِ آماری را میطلبد. بنده البته چند سالی است دور از اصفهان به سر میبرم، ولی مسائلی مانندِ عبور مترو از مسیر چهارباغ، مرمتهای غیر اصولیِ پل خواجو و گنبد مسجد جامع عباسی و ...، و بیتوجهیهای مکرر و ناامید کننده دیگر به پاسداشتِ میراث فرهنگیِ اصفهان همواره برایم نگرانکننده بوده است. دلسوزانِ این میراثِ غنی، به ویژه در سالهای اخیر هر جا معترض شدهاند و ایستادگی کردهاند با تهدید و ارعاب روبرو شدهاند. نمونهی اسفناکِ آن ایستادگیِ استادِ بزرگوارم جناب آقای مهندس احمد منتظر در برابرِ عبور مترو از مسیرِ چهارباغِ بالا بود که کار را به شکایتِ شهرداریِ اصفهان کشانید و ظاهراً مسئولینِ شهرداری به این هم رضا نداده و ایشان را که عمری به دانشجویانِ معماریِ این مُلک درس زندگی و آیینِ ایرانی آموخته بودند راهیِ زندان ساختند. تأسفبارتر از آن واکنشهایِ افرادی بود که سعی کردند با مثال آوردنِ اینکه اگر چند عدد قوطی کبریت را کنار ریل مترو روی هم بگذارید، پایین نمی ریزد و ... اصلِ قضیه را لوث و شبههدار کنند. ن در اینجا میخواهم از یکی از بزرگترین دغدغههای خود در خصوصِ اصفهان و میراثِ فرهنگی و معنوی ِ آن سخن بگویم: متروکه شدن و ویران شدنِ بافتِ کهنِ اصفهان و روستاهایِ آن.
محله "جوباره" اصفهان از نظرِ من، بزرگترین قربانیِ بوده است. همان محلهای که به باورِ بسیاری از پژوهشگران، زمینهایِ آن، بخش عمدهای از "یهودیه" مشهور ادوار باستانی و اسلامیِ اصفهان را تشکیل میداد. رها کردنِ خانهها توسط مردم (که اکثراً یهودی بودند و تحتِ فشار و برخوردهایِ مذهبی آهنگِ مهاجرت کردند) افراد غیر بومی و عموماً افغانی را مالکِ خانههایی با معماریِ ارزشمند ساخته است که تعلق خاطری به آن ندارند و نهایتاً در تخریباش میکوشند. مشابه این وضعیت در دیگر محلههایِ حدودِ مسجد جامع نیز کم و بیش دیده میشود و از میانِ روستاها، روستایِ'' سروشفادران" درِ "جی" را قربانیِ بزرگ می دانم. در ایام دانشجویی، توفیقِ آن را یافتم که این روستا و بناهای ِ آن را از نزدیک بررسی کنم؛ روستایی که بسیاری از پژوهشگران آن را جایگاهِ آتشگاهِ باستانیِ "سروش آذران" میدانند. دیدنِ خانههای متروکِ ویران شده و معماریِ باشکوهی که با رهاشدن در زیر برف و باران و سایشِ طبیعت، به خمودگی افتاده بود به راستی ناراحت کننده بود. در کوچه های روستا اندک مردمی که به چشم میآمدند سالخوردگان بودند و ... . به پیوستِ این نوشتار، دو عکس از کوی و برزنِ متروکِ این روستا ارسال میدارم؛ این عکس ها خود شرحِ گویایِ دغدغه های نگارنده است.
مهندس مهدی رازانی- کارشناس ارشد مرمت آثار تاریخی: از آنجا که هر کس جز در محدودة مطالعاتی و تخصص خود در رشتههای دیگر عوام محسوب میشود بنده نیز تنها لنگ لنگان جرأت آن را دارم که در رابطه با میراث فرهنگی و چالشهای پیش روی آن نگرانیهای خود را برای اصفهان زیبا مطرح نمایم.
1- هجوم تبلیغاتی چند سال اخیر، اصفهان را پایتخت فرهنگ و تمدن ایران اسلامی معرفی نموده و در واقع این شهر اصفهان است که بیشترین منفعت را از این جریان برده است و شهرهای دیگر استان که دارای میراث فرهنگی ملموس و ناملموس بسیاری هستند، کمتر مورد توجه قرار گرفتهاند. به نحوی که در بخشهای دیگر استان در بسیاری موارد تنها به ثبت میراث فرهنگی اکتفا کردهایم و از متخصص و اقدامات تخصصی شامل شناخت، حفاظت، معرفی، سرمایه گذاری و آموزش مردمی خبری نیست. (عموماً مسئولین پایگاههای میراث فرهنگی در شهرها و مناطق میراثی ایران تحصیلی غیر از میراث فرهنگی دارند و این جای تأسف است که اصفهان با وجود نخستین مدرسه مرمت ایران و شاید خاورمیانه هنوز درگیر این مشکل است.)
2- اصفهان موزه معماری اسلامی ایران است اما یک بنا در داخل بافت زنده ارزش دارد نه بافت مصنوعی و کاهگل مالی شدهای که امروز به اسم احیاء بافتهای تاریخی عرضه میشود.
3- خوشبختانه در استان اصفهان هم اکنون میراث فرهنگی را با درصد بالایی ثبت کردهایم، در حال معرفی هستیم و انگیزه سازی و دغدغه افشانی نیز میکنیم. تب دوستداری میراث فرهنگی را زنده کردهایم، اما هنوز به معنای واقعی حفاظت نمیکنیم. در رابطه با مرمت آثار تاریخی، وضعیت اسف بار است زیرا فاصلة دانش آکادمیک با اجرای کارهای مرمتی نزدیک به 40 سال است و امروز همان اقداماتی دارد انجام میشود که هیات ایزمئو (خدا پدرشان را بیامرزد) به افرادی آموزش دادند آنها نیز در مواقعی در راس ادارات و سازمانهایی قرار گرفتند و آن را تبلیغ کردند و امروزه نیز همان اقدامات از مرمتگران برای میراث فرهنگی انتظار میرود نه بیشتر حتی کمتر. از زمانی که با تصویب مجوعه قوانینی بی اساس، حقوق ناظرین میراث فرهنگی را از جیب پیمانکاران دادند وضعیت بدتر شده است. در این رابطه شناخت و دانش محوری، سر شاخه اصلی و موارد زیر اقدامات اجراییاند که میتوانند انجام شوند:
- ارتقاء کارمندان پشت میزنشین متعجب از خبرهای علمی و اتفاقات جدید به متخصصان کاردان.
- اجازه تجربه دادن و خواستن کار علمی و مستند به نسل تحصیل کرده جدید (دیگر زمان آن گذشته که فریب تعداد صفحات را در گزارشهای مرمتی بخوریم یا اینکه من انجام میدهم بعد بقیه بنویسند را شعار خود قرار دهیم.)
- دوری از زد و بندها در مناقصهها و موارد پیمانی حفاظت مرمت.
- راه اندازی ساخت بنایی به عنوان موزه برای شهر اصفهان.
- تغییر کاربری پایدار بناهای تاریخی با مطالعه (موزه مردم شناسی با جُل پارهها دیگر کاربردی ندارد)
- اطلاع رسانی و آموزش (حمایت از سازمانهای مردم نهاد فعال).
- دیر جنبیدن ما را دچار افسوس میکند که شاعر گرانمایه بهتر گفته است: چون توانستم، ندانستم چه سود/ چون بدانستم توانستم نبود( عطار نیشابوری)
و در آخر یک توصیه برای دوستداران و متخصصان میراث فرهنگی:
«سازمانهای متخصص نهاد» را در کنار سازمانهای مردم نهاد راه اندازی کنید که نخستین آنها میتواند «سازمان متخصص نهاد نقد مرمت در ایران یا استان اصفهان» باشد.
مهدی فقیهی- پژوهشگر میراث فرهنگی: همانطور که میدانیم شهر اصفهان در طول تاریخ همواره یکی از مراکزی بوده که به دلیل برخورداری از شرایط ویژه، مورد توجه خاص و عام قرار داشته است. از جمله این شرایط میتوان به مرکزیت داشتن در کشور، قرارگیری در مسیر شاهراههای تجاری، برخورداری از آب و هوای دلپذیر و متنوع که در مناطق غربی و مرکزی (کوهستانی و معتدل) و در بخش های شرقی (خشک و بیابانی) است، اشاره نمود. به همین دلایل، نصف جهان در ادوار تاریخی مختلف مد نظر حکومتها و سلسلههای کوچک و بزرگ قرار گرفت و به پایتختی برگزیده شد. به عنوان مثال در دوره سلجوقیان، زمان کاکویه، آل مظفر و خصوصا در عصر صفوی که اصفهان به عنوان مهمترین شهر مرکزی کشور انتخاب گردید به رشد و شکوفایی والایی دست یافت که ثمره آن پیشرفت و توسعه اقتصادی، صنعتی و عمرانی بود. البته شهرت و محبوبیت نصف جهان در عصر باستان زمان حکمرانان اشکانی و ساسانی و پس از آن در زمان حکومت آلبویه، ایلخانی و افشاری نیز پابرجا بود. شاهد این ادعاها آثار بسیار زیاد تاریخی و فرهنگی است که در گوشه و کنار این شهر از آن دوران باقی مانده است.
سوای از موارد فوق، وجود چهرههای نامآوری از شعرا و خطاطانی همچون صائب، هاتف، مشتاق، نشاط، کمال اسماعیل، صغیر، واله، هما، طرب، عنقا، بدیع، ثقه الواعظین، مکرم، عبدالحمید طالقانی، واله اصفهانی، میرعماد حسنی و علمایی نظیر صاحب بن عباد، خواجه نظام الملک، بابارکن الدین، میرفندرسکی، فاضل هندی، بابا قاسم، نجفی، علاءالدین شهشهانی، ابومسعود رازی، علیبنسهل، خوانساری، سید رضی، خاتون آبادی، مجلسی، بیدآبادی، جهانگیرخان قشقایی، ابوالمعالی، ابونعیم، همچنین وجود مقابر شریف امامزادگان و سادات علوی بر قداست و نفاست این دیار افزوده است. شاخصههای ذکر شده که باعث پدید آمدن آثار بیشمار تاریخی و فرهنگی از یک سو و رشد و باروری علم و ادب از سوی دیگر گردید، مسئولیت علاقمندان و هنرمندان در حفظ و پاسداشت این مواریث و امانتداری به نفع آیندگان را ضروری گردانید.
اما از این مسائل که بگذریم مهمترین چالشی که این شهر تاریخی، فرهنگی با آن مواجه است در درجه اول بازشناخت و تمایز اماکن تاریخی و فرهنگی از بافت فرسوده و در درجه بعدی نظام همنشینی عناصر شهری و جدید امروزی در کنار آثار کهن و ارزشمند دیروزی است. متأسفانه امروزه اکثر مجموعههای شهری که در قالب فضاهای باز و میادین، خیابانها یا ساختمانهای بلند مرتبه شکل میگیرند، دارای تضادی مشهود با بافتها و فضاهای تاریخی هستند.
به سخن دیگر، در میان شبکه در هم تنیده محلات و کوچه پس کوچههای تاریخی شهری که خاطرات و دل مشغولیهای مردمان قدیمی را در خود حفظ کرده است فضاهای باز غیر ضروری یا برج ها و بلوک های چندین طبقه مسکونی شکل میگیرند که ثمره آن پدید آمدن مکانی پر دود و دم و شلوغ با ایجاد انواع مزاحمتهای خواسته و ناخواسته برای مردم است.
احمد صرامی- روزنامه نگار: از نظر من بزرگترین چالشهایی که شهر یا استان ما را تهدید میکند:
1- نابرخورداری جامعه از مدیران دلسوز و مدیریت مبتنی بر تجربه، مهارت، مسئولیتپذیری، قواعد و اصول اخلاقی.
2 - نبود برنامهریزی درست و کارشناسی نشدن برنامه های اجرایی.
3- عدم بهرهبرداری از دست آوردهای شگرف نظام پیشنهادات که امروزه در جهان جایگاه ویژه ای را داراست و در فقدان آن سرمایههای انسانی و مادی مورد بهرهبرداری قرار نگرفته و به سوی نابودی رهسپار است .
البته این تعریف کلی اختصاص به شهرمان اصفهان ندارد بلکه در اکثر جوامعی که با کاروان فرهنگ و تمدن بشری فاصله دارند٬ فرهنگ خود محوری – ریاست طلبی و عشق به میز و مقام٬ پول پرستی و توجه افراطی نسبت به مادیات و نیاز به پر کردن خلاءهای شخصیتی و اولویت جلب توجه مافوق و بیتوجهی به ارباب رجوع و مسایل و مشکلات واقعی مردم و جامعه٬ از جمله عواملی هستند که جامعه را دچار آفتهای عمیق ضداخلاقی مینماید و به این گونه افراد چاپلوس و متملق که تنها حافظ منافع خویش هستند جای افراد دلسوز، مدبر٬ منتقد و حافظ منافع جمعی را به اشغال خود در آورده و فرصتطلب ها جایگزین افراد شایسته و با صلاحیت میشوند. در صورتیکه ارادهای دایر بر محاسبه زیانهای جمعی جامعه قرار گیرد٬ جبران ناپذیرترین زیان و خسارت از دستدادن و طرد و به گوشه راندن فرهیختگان و شایستگان و به تبع آن زیانهای ناشی از سوء مدیریت آنان برآورد میگردد. نقش سازندهای که در چنین شرایطی بر عهده فرد فرد جامعه است برخورد انتقاد آمیز با ناراستیها و تشوق افرد شایسته در پستها و مسئولیتها به شکلهای گوناگون است و این که در برابر افراد با عملکردهای متفاوت، بیتفاوت و خنثی عمل نکنند تا به تدریج رشد خوبیها را موجب گردند.
به عنوان نمونه نگارنده که به تازگی در سفر به دو کشور با برخورد متفاوت از سوی ماموران گمرک و مرزبانان این دو کشور روبرو گشتم، بر خود لازم دیدم که به رئیس جمهور هر دو کشور نامهای نوشته از رفتار ماموران یکی سپاسگزاری و از دیگری انتقاد نمایم.
مهندس علیرضا افشاری- روزنامه نگار و فعال میراث فرهنگی: دگرگونی چهرهی آشنای اصفهان؛ همهی کسانی که باشندهی نصفجهان نیستند، بهویژه بیگانگانی که آن را از دریچهی نوشتههای جهانگردان سدههای پیش میشناسند، از آن شهر تصویری در ذهن دارند و به ذوق دیدار آن تصویر است که راهی اصفهان میشوند اما شوربختانه هر چه میگردند کمتر آن فضای بومی، آشنا و خاطرهبرانگیز را میبینند. به باور من، اگر نمیتوانیم فضای سنتی کل شهر را پاس بداریم، دستکم بافتهای قدیمی که محوطههای تاریخی اصفهان را در بر گرفتهاند از دستبرد مدرنیته دور نگاه داریم چون تنها چیزی که برای هیچ گردشگری جذابیت ندارد همان نمودهای یکنواخت و تکراری جهانی شدن است و آنچه برای همگان جذابیت دارد ویژگیهای بومی و منحصر بهفرد شهرهای دیرسال است.
مهندس علیرضا روحانی- روزنامه نگار و فعال میراث فرهنگی: نگاهی اجمالی به اخبار، رویدادها، و وقایع چند سال اخیر در شهر- موزه اصفهان و کالبدشکافی معضلات گریبانگیر این شهر در حوزههای گوناگون که گاه و بیگاه اعتراضاتی را در میان نهادهای دولتی و غیردولتی در درون و برون مرز در پی داشته و گاه چهره فرهنگی این دیار هنرپرور را مخدوش شاخته، ذهن پرسشگر را به سوی ریشه یابی عامل این معضلات و چالشها سوق میدهد. چرا که به باور نگارنده، اصفهان نه تنها یک شهر بیجان نیست، بلکه موجودی زنده و پویاست که شوربختانه رفته رفته از دلفریبیهای پیشین خویش فاصله گرفته و امروز همچون بیماری در بستر احتضار میماند که نهتنها آنهایی که باید در قامت طبیب مرحمی بر زخمهایش بگذارند، چنین نمیکنند، بلکه با بهرهگیری از سخت افزارها و الزامات عصر مدرن با بیل و کلنگ زخم هایی بر پیکر نیمه جان این ساحره مشرقی وارد می آورند و چنانچه این روند با همین شتاب فزاینده ادامه پیدا کند، دیر نخواهد بود که زین پس به جای "بهشت ثانی" اصفهان را "نیویورک ثانی" نامند و این ریشه در جایی جز تفکر و نگرش سکانداران ارشد اجرایی قلب فیروزه فام ایران زمین ندارد.
مخلص کلام، از دیدگاه نگارنده، آنچه امروز اصفهان را از افسونگریهای پیشین دور کرده و شادابی و نشاط را از آن ربوده است، تفکر و نگرش توسعهگرای غالب مدیران این شهر است که شوربختانه توسعه را تنها و تنها در ساخت و سازهای متداول و مرسوم با المانها و الزامات دنیای مدرن و به دور از هر گونه همسانی و همخوانی با هویت فرهنگی، هنری، تاریخی، و بومی شهری که نصف جهانش میخوانند، میدانند. نگرشی که بُعد فرهنگی را در پایینترین حد اولویت تعریف میکند و برایند آن چیزی جز جهاننما، مترو، خشکی زایندهرود، نوسازی بافت تاریخی بهجای بهسازی، تعطیلی مراکز تولید و توزیع صنایع دستی منحصر به فرد اصفهان، کاهش میزان گردشگر و بسیاری موارد مشابه نبوده است.پس چنین به نظر میرسد که تنها راه نجات اصفهان، اصلاح مدیران اجرایی این شهر و ایجاد یا تقویت نگاه فرهنگی در مدیران شهری که مهد فر هنگ بوده و هست، خواهد بود.
مهندس محمد مزین- راهنمای گردشگری: به نظر اینجانب مهمترین چالش پیش روی شهر اصفهان تغییرات اقلیمی و خشکسالی است. چون با خشک شدن رودخانه زایندهرود شریان حیاتی و اقتصادی شهر اصفهان قطع خواهد شد و پیرو آن مشکلات و مسائل عدیدهای بروز خواهد کرد.
امین ناطقی- دوستدار میراث فرهنگی: «اصفهان» در زمره شهرهایی است که آوازه جهانیاش از گذشتهای دور در یادها مانده است. شهری در آغوش تندیس- کوههای پیرامونش و زنده رودی که از میان آن میگذرد. شهری که جای-جایش، نقشی دارد از روزگاران کهن، و مردمی که میراثداران فرهنگ و هنر و ادب روزگاران پیشیناند. «ایران شناسان» این شهر را، نه به هویت اصفهانی که به هویت ایرانی وابسته به سدههای اخیر میشناسندش. اصفهان شهری است با هویت فرهنگی ویژه، که سرمایههایی میآفریند از جنس فرهنگ. چنانچه از این ویژگیها تهی شود پویاییاش را از دست خواهد داد و در کنار بسیاری از شهرهای دیگر بی نام و نشان خواهد نشست.
معصومه شهباز- روزنامه نگار: از آنجا که اصفهان طی سالهای گذشته گسترش چشمگیری از چهار سو داشته و از آنجا که این گسترش توامان بوده با بار ترافیکی سنگین در این شهر، مدیران شهری باید به ناچار (!) به دنبال راههایی برای کنترل آن باشند تا از تبدیل شدن این شهر به یک پارکینگ بزرگ خودرو جلوگیری کنند. اما همانطور که شواهد نشان میدهد میراث فرهنگی اصفهان در راه رسیدن به این هدف نادیده گرفته شده، تونل شمالی- جنوبی مترو بر خلاف نظر کارشناسان و متخصصان گلوی محور تاریخی چهارباغ را جوید و آن سوی سی و سه پل با تحمیل هزینههای گزاف منحرف و متوقف گشت. در حالی که هنوز دانشگاه علم و صنعت به سبب مسئولیتی که از سوی سازمان میراث فرهنگی داشته، عبور مترو از تونل ایجاد شده شمالی- جنوبی را تایید نکرده ولی مدیران شهر به دنبال اشتباهات گذشته اصرار به عبور تونل شرقی - غربی از زیر میدان نقشجهان دارند و این خود چالشی بزرگ در پیش روی شهر- موزه اصفهان است. مدیریت شهری اصفهان با صرف هزینههای سنگین پروژههایی را پیش میگیرد که کارشناسان و دانشگاهیان متخصص آنها را تایید نمیکنند، مثال بارز آن زیر پا گذاشتن نظر دانشگاه صنعتی اصفهان در خصوص محور چهار باغ است. با این اوصاف باید گفت مهمترین چالش مشکلزای اصفهان چه در سالهای گذشته و چه در سالهای پیش رو، عبور عجولانه از تخصصها و به کار نبستنن نظر کارشناسان مستقل غیر دولتی و نداشتن مشورت همه جانبه در اداره شهر است . شهری که به سبب غنی بودن از میراث متعدد، پایگاه صنعت بالقوه توریسم ایران شمرده میشود و با نبود دید وسیع و همه جانبه هر روز گوشه ای از سیمای آن خراشیده میشود.
فریبرز علاقهبند – هنرمند عکاس: به نظر من همانگونه که ما در کشور با ضعف مدیریت در سطح کلان مواجه هستیم، میتوان گفت که در مدیریت شهریمان نیز از این پدیده بیبهره نبوده و نیستیم. به هر روی تنها چیزی که قلبا مرا میآزارد این است که مدیریت مبتنی بر شعار مدیران شهری ما هیچ گونه اطلاع و برآورد درستی از این گوهر بی قیمتی که اصفهانش خوانند، ندارد.
مهندس مرضیه آقالر- دوستدار میراث فرهنگی: چالشهایی که اصفهان در سالهای اخیر با آنها درگیر است به قدری زیاد و مهم هستند که نمیدانم نخست باید راجع به کدام صحبت کنم، چالشهایی مثل تخریب سریع آثار باستانی و ارزشمند، آلودگی شدید محیط زیست، وضعیت اسفبار زایندهرود که دارد به یک عادت تبدیل میشود، آلودگی وحشتناک هوا، افزایش مهاجرت کنترل نشده از شهرها و استانهای همجوار و ... و از همه قابل ملاحظهتر بیتوجهی مسئولین استان اصفهان و گاه ناکارآمدی آنها که نقش بهسزایی در این چالشها داشته است. البته من معتقدم اگر مسئولین محترم تدبیر به خرج میدادند شدت این چالشها به این حد نبود و جایگاه والای اصفهان این گونه به بازی گرفته نمیشد. با امید اینکه دلسوزیهای دوستداران اصفهان در حفظ اصفهان زیبا موثر واقع شود و با آرزوی موفقیت برای هر کس که در جهت حفظ ارزشهایی که به ما رسیده است قدم بر میدارد. زنده باد ایران و سربلند باد اصفهان.
مهندس محمد آقاجانی- کارشناس معماری و فعال میراث فرهنگی: عوامل متعددی در سطوح مختلف میتواند این موزه - شهر را به چالش بکشد که از دیدگاه من یکی پافشاری مدیریت شهری بر سیاستها، مدیریتها، و طرحهای اشتباه و در حال انجام در سطح شهر است و دیگری محدود شدن توسعه صنعت توریست در شهر به واسطه سیاستهای حاکم بر کشور است. به نظر می رسد که باید فرهنگ سازی بین عموم مردم برای معرفی و حفظ هرچه بیشتر اصفهان صورت گیرد.
ژاله نایبالصدریان- فعال میراث فرهنگی: از دید من بزرگترین مشکل مردم اصفهان عدم آگاهی آنهاست نسبت به ارزش شهری که در آن میزیند. آنچه که دولتها موظفند با سیاستگذاری ها و حمایتهای خود در دیدگاه مردم شهر ایجاد کنند، فرهنگ حفظ و پاسداشت چنین شهرهایی است. ولی افسوس که دولتمردان ما برای قرار گرفتن در مسیر توسعه و مدرنیته بر همه یادگارهای دیرینه خود پای گذاشته و میگذارند، مترو و جهان نما میسازند و شاگردانشان نیز ساباط ویران میکنند. چالش پیش روی ما خود ماییم. از ماست که بر ماست.
مهرداد شفایی- هنرمند عکاس: نمیدانم چقدر پاسخم با پرسش شما متناسب است ولی باید بگویم بامداد امروز که پس از یک هفته سفر، از شمال بازگشتم، یکبار دیگر بروز بیرونی افکار و عادتهای رسوب شده مردمان کوچه و بازار را بدترین رفتار ملموس غیر متمدنانه ساکنان این شهر یافتم. طبیعتا بسیاری از مدیران و مسئولان کوچه بازاری این شهر هم که از این افکار و عادتهای بومی بینصیب نیستند در همه زمینهها میخواهند اصفهان را آن گونه بسازند که میخواهند و نه آن چنان که شایسته اصفهان است.
مهندس مریم چراغی – فعال اجتماعی: میگویند اصفهان روستایی به وسعت یک شهر است و متاسفانه واقعیت تلخی است که با تمام بزرگی و پیشرفت اصفهان، مردمان این شهر بهره زیادی از فرهنگ شهرنشینی نبردهاند و با گذر سالها، فرهنگ گذشته هنوز بین آنها هست. البته خیلی از شهرهای ایران اینگونه هستند ولی از مردمان شهر بزرگی مثل اصفهان که یکی از قطبهای صنعتی و گردشگری کشور میباشد بیشتر انتظار میرود. اگر قرار باشد که بین شهرهای ایران یک شهر را برای زندگی انتخاب کنم، با اطمینان اصفهان اولین انتخابم خواهد بود ولی ای کاش منش و فرهنگ ساکنان آن نیز چون زیبایی و اصالت شهر زبانزد خاص و عام میبود.
احسان رعنایی- فعال محیط زیست : به نظرم مهمترین چالش اصفهان، ناآگاهی، بی اطلاعی و بی تفاوتی ما شهروندان نسبت به ارزشهای فرهنگی و طبیعی اصفهان است. پیرامون اوضاع زیست محیطی، معتقدم که طبیعت آیینه خردورزی و هوشیاری مردم است. آلودگی هوای اصفهان، کم آبی زاینده رود و سایر مصیبتها، در واقع اشکالات بینش و رفتار ما شهروندان است که اینطور خودش را نشان میدهد. پیرامون معضلات فرهنگی هم به همین طریق. وقتی ارزشهای تاریخی و پشتوانههای فرهنگی شهر ما که در آثار معماری یا هنری و ... متجلی شده مورد بی تفاوتی عموم مردم قرار بگیرد، خب خیلی طبیعی است که ویرانی بناها، فراموشی سبکها و از بین رفتن میراث فرهنگی را ببینیم. مهم این است که دغدغه مردم این ها باشد یا مسائل پیش پا افتاده روزمره. این ناآگاهی و بی تفاوتی تاثیر مستقیم یا غیر مستقیم بر دو جریان دارد، اول بر سر کار آمدن و جولان دادن مدیران بی کفایت و نادان که جز به مافع شخصی یا جناحی خود و دوستانشان فکر نمی کنند و نتیجه همین است که می بینیم، و دوم ظهور و پیشروی عده ای که پشت عناوین و القاب دهان پرکنی مانند فعال فرهنگی یا زیست محیطی، مصیبت ها و مشکلات مربوط به میراث فرهنگی و محیط زیست را ابزار تبلیغ شخصی یا گروهی خود یا دوستانشان کردهاند و با توجه به این که این جور مباحث هنوز در مملکت ما به عنوان مسائل تشریفاتی و فانتزی شناخته می شود، به خوبی از این فرصت برای ژست های تبلیغاتی استفاده میکنند.
به عنوان مثال میبینیم این همه مطلب پیرامون مسئله متروی اصفهان گفته و نوشته شده ولی هنوز تعداد زیادی از مردم شهر در کمال بی تفاوتی منتظر راه اندازی متروی شهر هستند تا به خیال خودشان معضل ترافیک مرتفع گردد. اگر هر شهروند، به صورت آگاهانه و غیرتمندانه خود را مسئول و امانتدار میراث فرهنگی و طبیعی شهرش بداند، میشود به حفظ جایگاه و ارزش واقعیشان امیدوار بود.