سروش حماسهها استاد توران شهریاری فردوسی بزرگ ابرمرد روزگار نامت هماره مایه نام آوری بُوَد شعرت ستون شعر و زبان دری بُوَد شهنامه کارنامه خودباوری بُوَد نوری که تافت از تو به ایران باستان در هر زمانه مشعل روشنگری بُُوَد بیش از هزار سال گذشت و تو همچنان ، بر اوج قله های سخن ایستادهای. ای فرّخجسته شاعر شعر حماسه ها با شور شعر خویش تا هفت گنبد فلک آواز دادهای بر بال شاهنامه که سیمرغ قاف توست جان را به عرش برده و پرواز داده ای کو ویژه واژهای که ستایم تو را به آن ؟ ای جاودانه مرد، وی پرچم نبرد! سی سالِ پر ثمر سی سالِ بیسپر پیگیر و دم به دم با قدرت قلم با عشق آتشین تاریخ پرشکوه و غرور گذشته را از دستبرد حمله و تاراج دشمنان با شعر خود ستانده به ما باز دادهای کاخ بلند نظم تو تا روز رستخیز، بیگفته از عزیزترین یادگارهاست. آن گوهر مراد که شهنامه خواندیاش گنجینه گزیدهترین ماندگارهاست. شعر حماسیات که پر است از غرور و شور والاترین سرود کهن روزگارهاست. چون با فروغ مهر و توانایی خرد ، بر شعر جاودان قرون و هزاره ها با فرّ عشق جلوه اعجاز داده ای. |