جشن گل سرخ در شهر گل سرخ شاهین سپنتا سخن از جلوههای زیبای بهار در شهریست که دل انگیزترین بهارها را در میان شهرهای ایران دارد؛ شهری با گنبدهای بزرگ فیروزهای غرق در گلهای پیچ در پیچ و گلدستههای تا اوج آسمان قدکشیده؛ باغشهری که هنوز در گوشهگوشهاش میتوان بازماندههای درختان کهنسال باغهای تاریخیاش را یافت؛ گلرخ شهری که این بخت را داشته تا زندهرود، زندگی را در آغوشش جاری کند و از جریان زندگانی سیرابش کند. سخن از بهاریترین بهاران و بهشتیترین اردیبهشت در میان همه شهرهای ایرانزمین است؛ بهارانی پر از گلهای سرخ در دستانِ مردمانِ عاشق پیشه شهرِ زندهرود. سخن از شهریست که از دیدِ دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن، نویسنده «صفیر سیمرغ»، در دمدمههای اردیبهشت چون شاهزاده افسون شده افسانه است که طلسمش را شکسته اند و آرام آرام از خواب بیدار می شود و شکوفههای به و بادام رویاهای پرپر شده اویند و بید مجنون معشوقهای که زلفهای خود را بر او افشانده است. سخن از اصفهان است. شهری که شاعر ملی «ادیب برومند» در وصف اردیبهشتِ بهشتگونهاش سروده است:
خرّما شهر سپاهان، خاصه در اردیبهشت / کز صفایش بازیابی جلوه خرم بهشت بنگر از هر سو به هم پیوسته خرمن های گل / بنگر از هر جا به هم روییده سبزیهای کشت آتشین گلهای صد برگش به باغ اکنون دمید / آنچنان که آذرگشسب افروخت نار زردهشت بوی گلها بشنو و رشد درختان بازبین / زان چه بستانبان نشاند و زان چه کشتاورز کشت ... * ای سپاهان ای ولادتگاه من / ای گرامی بنگه دلخواه من ای بهشت خرم روی زمین / ای بسنده بهر اوصافت همین باغ و بُستانت فرحناک از درخت / کز درخت و آب و گل پوشیده رخت جانفزایی خاصه در اردیبهشت / هیچ الحق کم نداری از بهشت هر که آید سوی تو از راه دور / بیندت باغی در آن پنهان قصور ... از این دست سرودههای دلانگیز بهاری از بسیاری سخن سرایان پارسیگوی که در این سامان زاده شدند و یا روزگاری گذرشان بر این دیار افتاده، به یادگار مانده است. اما نباید پنداشت که این ستایشها تنها از سوی پروردگان این دیار بر زبانها جاری شده است. چه بسیار بودهاند دلدادگانی که چون مدتی بر سر این خوان بهشتی نشستند و از آب و هوایش سیراب شدند، چنان نمکگیرش شدند که خواستند تا خانه ابدیشان در اصفهان باشد و یا آنانی که از اینجا گذشتند اما زیباییهای این شهر کهنسال را با جان و دل دیدند بهرسم حقشناسی در یادداشتهای برجای مانده از سفر خود آن چه را دیده بودند، با راستی به روی کاغذ آوردند و اصفهان را «درخت پُرگل بهشتی»، «نمونهای از بهشت» و «گل سرخ جهان» نام نهادند. اصفهان - پل خواجو / سوم اردیبهشت 89 بانو «ژان دیو لافوا» که در سال 1260 خورشیدی از اصفهان دیدن کرده، شهر اصفهان را «درخت پُر گل بهشتی» مینامد و می نوسید: « ... اصفهان که نصف جهان و زیباترین زیباییهای روی زمین است در دنیا به درخت پر گل بهشتی معروف است. در بهار، هوا از بوی گلهای زیاد کاملا معطر شده و مایه سرور و نشاط فراوان است ... ». «هربرت» گردشگر انگلیسی نیز پس از دیدار از اصفهان این شهر را «نمونهای از بهشت» توصیف کرده و نوشته است: «... هیچ شهری در جهان دارای چنین منظره دلچسبی نیست و چنان سرسبز است که شما ممکن است آن را نمونه ای از بهشت بنامید ...». دکتر ویلز انگلیسی هم که در دوران قاجار و در سال 1249 خورشیدی از اصفهان دیدن نموده در اینباره مینویسد: در حومه و اطراف اصفهان انواع گل و گیاه فراوانی میروید و آب و هوای اصفهان استعداد پرورش گلهای مختلفی را دارد ... ». تاورنیه، گردشگر فرانسوی هم که در دوره صفوی از اصفهان دیدار داشته، درباره اهمیت گلسپاری در میان درویشهای اصفهان، در سفرنامهاش مینویسد: « ... این درویشها از پیر و جوان به اقتضای فصل مقداری گلهای گوناگون و اگر نباشد یک دسته گیاه و سبزی داخل کمربند خود کرده بعد از آن که موعظه و نطق خود را تمام کردند، برگ برگ از آن درآورده به کاسبها و صنعتگران میدهند و مبلغی از آنها دریافت می دارند ... ». اما کمتر گردشگری است که از اصفهان دیدار کرده باشد و از گلهای زیبای اصفهان یادی نکرده باشد. «ژولین» که در سال 1279 خورشیدی از اصفهان دیدار کرده در سفرنامه خود برخی از گلهای زیبای پرورشی اصفهان را در آن دوره نام می برد و مینویسد: « ... در باغهای اصفهان گلهای نسترن و خصوصا گل سرخ و گلهایی همچون اژدر دهان، زبان در قفا، همیشه بهار، نرگس و شب بو به فراوانی وجود دارد و بوتههای گل سرخ به اندازه درختها بزرگ شده اند... ». افزون بر عموم مردم، بخشی از کار گلپروری، گلسپاری و گلآرایی نیز در دورههای مختلف تاریخی توسط افرادی که تخصص این امور را داشتند در باغهای سلطنتی انجام می شد و از این گلهای پرورشی در جشنها، آیینها و مراسم ویژه استفاده میشد. برای نمونه شاعری متخلص به «عشق»، مراسم گل آرایی پل «الله وردیخان» یا «سی و سه پل» را در زمان سلطنت «شاهعباس دوم» و به هنگام برگزاری جشنی در سال 1051 هجری قمری، چنین توصیف نموده است (در اینجا تعدادی از ابیات این مثنوی آورده می شود): گُلِ عیشِ بهارِ کامرانی / شَهِ صاحبقران عباسِ ثانی به سیر زنده رود از بهر عشرت / ز آیین کرده پُل را رشک جنت پل از زینت ز بس گردیده پر نور / نماید چون هلال عید از دور شراب ناب و شمع و ساقی و گُل / عجایب گلستانی شد سر پُل پی تاریخ می گشتم سحرگاه / فتاده اندیشه را در گلشنی راه شنیدم بلبلی می گفت سرمست / ز گُل عباس شاه آیینِ پُل بَست «پیر لوتی» گردشگر فرانسوی نیز که به سال 1280 خورشیدی و همزمان با روزگار پادشاهی مظفرالدین شاه به ایران سفر کرد و سه سال بعد ( 1283 ) دیدهها و یادمانهای خود را از این سفر منتشر ساخت، در سفرنامه خود «به سوی اصفهان» این شهر را «شهر درخت و گل» مینامد و درباره فصل بهار در اصفهان و علاقهمندی بسیار مردم اصفهان به گلهای بهاری به ویژه گل سرخ، مینویسد: «... گل؛ باز هم گل ... گویی در این فصل بهار که بسیار زود به تابستان می پیوندد، مردم این شهر بیماری گل گرفته اند. همین که بامدادان پنجره اتاق را می گشایم، باغبان بی درنگ دستهای گل سرخ که بهتازگی چیده و هنوز شبنم بامدادی بر آنها نشسته است، برایم می آورد. در چایخانه همراه چای سنتی، شاخهای گل به افراد تقدیم میشود و در کوچه و بازار همه مردم گل به دست دارند ... گلسرخ در همهجا فراوان است. همه قهوهچیها و شیرینیفروشان طول راه، گل سرخ در گلدانها گذاشته و به کمربند خود هم گل آویختهاند. گدایان که در غرفهها نشسته اند نیز گل در دست دارند و با آن بازی میکنند ... برای من بسیار طبیعی است که در نزد این مردم آرام که همیشه گل در دست دارند، بنشینم... ». بانو «مادفون روزن» جهانگرد سوئدی نیز که در سال 1313 خورشیدی و در دوران قاجار از شهر اصفهان دیدن کرده، در سفرنامه خود با نام «سفری به دور ایران» یادآوری میکند که به واسطه گلهای سرخ بهاری در اصفهان، در آن زمان اصفهان را با نام «گل سرخ جهان» میشناختند: « ... گلهای سرخ اصفهان معروف است. از این روی اصفهان گل سرخ جهان نام گرفته است ... ». « راجر استیونس » هم که در سال 1333 خورشیدی از اصفهان دیدار داشته در سفرنامه خود «سرزمین صوفی بزرگ»، اصفهان و گلهای بهاری آن را چنین توصیف می کند: « ... بین میدان نقش جهان تا چهارباغ و در اطراف خیابان، هشت ردیف از درختان صنوبر و درختچههای گل سرخ که به شکل حصار درآمده بودند و بوتههای گل یاسمن که در بین آن ها کاشته شده بودند، دیده می شد. در هر گوشه و کنار، باغچههای گل کاشته بودند و آن ها به چهارباغ جلوه و شکوه می بخشیدند ... » و این همان چشماندازی است که سراینده توانمند «خسرو احتشامی هونهگانی» در مثنوی بلند خود با نام «افسانه اصفهان آبی»، آن را چنین به تصویر کشیده است :
سرخ گل پرورد تا پُل، چارباغ / خُفت در موسیقی گُل، چارباغ اما بیش از همه این گزارشها، در گزارش جهانگرد ایتالیایی «پیترو دلا واله» که در دوره صفوی از اصفهان دیدن کرده به جرئیات دقیقتر این آیینها اشاره می شود. او در سفرنامه خود از برگزاری جشنی ویژه به نام «جشن گل سرخ» در اصفهان سخن می گوید: « ... در ماه اول بهار ، وقتی که گل سرخ می شکفد، یک شبانروز به نام جشن گل سرخ مجالس شادی و طرب ترتیب می دهند و در آن روز مرد و زن از شهر بیرون می روند و به بازی و تفریح مشغول میشوند و گل سرخ بر سر و روی هم می ریزند. در شهر نیز مردم در قهوهخانهها به رقص و آواز و شادی برمیخیزند و هنگام شب جوانان خوبرویی که معمولا در قهوهخانهها خدمت می کنند در کوچهها و بازارهای اطراف میدان نقش جهان به صدای ساز میرقصند و جمع دیگری که طبقهای پر از گل سرخ بر سر دارند در میان چراغ و مشعل و فانوس بر سر و روی مردم گل میپاشند و در مقابل پولی می گیرند ...». از دیدگاه این نگارنده، «جشن گل سرخ» در اصفهان که بسیاری از گردشگران جلوههایی از آن را گزارش کرده اند و «دلاواله» به صراحت از آن نام می برد، با توجه به برابری زمانی آن با اوایل بهار و زمان شکوفان شدن گلهای سرخ آتشین، یادمانده جشن اَردیبهشتگان (از جشن های آتش) است که در ایران کهن در روز سوم یا اردیبهشت روز از اردیبهشت ماه برگزار میشده و سپس با نام «جشن گل سرخ» در شهرهای مرکزی ایران همچون کاشان و اصفهان برگزار شده است و جالب این که «کوشیار» در کتاب «المدخل فی صناعة احکام النجوم» از «گلستان جشن» به جای « اردیبهشتگان» نام میبرد و «هاشم رضی» نیز در «گاهشماری و جشنهای ایران باستان» آن دیدگاه را تائید می کند. اما جای دارد یادآوری شود که منظور از «گل سرخ» در همه گزارشهایی که پیش از این از آنها یاد کردیم به هیچ روی «گل لاله سرخ» یا «گل شقایق سرخ» نیست (چون در ادب فارسی و گویش مناطق مختلف ایران زمین، گاه این گلها را نیز گل سرخ نامیده اند) بلکه منظور از گل سرخ (/گلسوری/ گل آتشی) گیاهی است با نام علمی Rosa gallica از تیره Rosacea که به صورت درختچه کوچک به ارتفاع یک و نیم متر و گاهی بیشتر است و دارای برگهای مرکب از 6 تا 7 برگچه است و گلهای آن بیشتر به صورت منفرد بر روی ساقه می روید و گلبرگهایش دارای بوی ملایم و مطبوع میباشد و در برخی از مناطق ایران به صورت خودرو میروید و گونههای مختلف آن را برای تزئین یا گلابگیری پرورش میدهند و خانواده گل سرخ متجاوز از 2000 گونه و حدود 100 جنس را دربرمیگیرد. در ضمن حضور نقش گلسرخ بر روی سرستونهای ساسانی یافت شده در اصفهان، گویای جایگاه دیرینه گل سرخ در زندگی و اندیشه مردم هنرمند این سامان است. اما در این جا یک پرسش مطرح است: با توجه به این که در متون پهلوی گل مرزنگوش به عنوان نماد اردیبهشت شناخته می شود، آیا به تدریج گل سرخ جایگزین گل «مرزنگوش» شده است ؟ و اگر چنین است، چرا و چگونه این جایگزینی صورت گرفته است؟ از دید این نگارنده، پاسخ به این پرسش نیازمند پژوهشهای بیشتر است ولی به احتمال، این جایگزینی ممکن است دانسته یا نادانسته به خاطر تماس با ملیتهای گوناگون اروپایی و آسیایی در دوران پایتختی اصفهان در زمان صفوی انجام شده باشد. از سوی دیگر، بد نیست اشاره شود که «رحیم رضا زاده ملک» در «پژوهش تقویمهای ایرانی» به استناد نوشته «شابشتی» در کتاب «الدیارات» از جشنی به نام جشن «شاذ کلاه» در زمان متوکل خلیفه عباسی یاد میکند که «شابشتی» آن را «یوم نثر الورد» یا «روز گل افشانی» معنی کرده است و «رحیم رضا زاده ملک» بر این باور است که احتمالا عبارت «شاذ کُلاه» در اصل «شاد گُله» به معنی «گل افشاندن» بوده است و در این جشن، گلسرخ بر کسان یا جایها میافشانده اند. او همچنین برای این که زمان بر گزاری این جشن را تعیین کند به نوشتهای از «جلالالدینمحمد یزدی» منجم مخصوص شاهعباس اول مشهور به «ملاجلال منجم» در کتاب «تاریخ عباسی» اشاره می کند که در آن کتاب به مراسم گلریزان با بیست خروار گل سرخ در خزینه حمام بزرگ اصفهان در اواسط ماه ذیقعده سال 1009 هجری قمری اشاره رفته است. «رحیم رضازاده ملک» در ادامه با این توجیه که در اول بهار آن مقدار گل سرخ نمی شکفد که بتوان خروارها از آن را فراهم آورد گزارش «پیترو دلا واله» را در مورد برگزاری این جشن در اول بهار مردود میداند و با انطباق تاریخ مورد اشاره (17ذیقعده سال 1009 هجری قمری) به سال خورشیدی، تاریخ اول خرداد ماه سال اعتدالی را زمان برگزاری آن مراسم می داند. اما از دیدگاه این نگارنده، در بررسی سخن «رحیم رضا زاده ملک »، باید بین «آیین گلریزان» که در طول سال به خصوص در فصل گل به مناسبتهای گوناگون و برای خوشباشی و خوش آمد افراد در جاهایی همچون گرمابهها، ورزشخانهها و نیایشگاهها انجام میشده است با «جشن گل سرخ» تفاوت قائل شد و حتا در صورت پذیرش نظر ایشان، نمی توان تنها به استناد گزارش «ملا جلال منجم» تاریخ دقیق این جشن را در اول خردادماه دانست چون بنا به گزارش ها، در آن زمان گاه پیش می آمد که به دلایل گوناگون بسیاری از جشنها را در جای اصلی خود برگزار نمیکردند. برای نمونه چنان که «رحیم رضازاده ملک» خود نیز در همان منبع اشاره کرده است، در سال 1028 هجری قمری به خاطر مصادف شدن زمان برگزاری جشن آبپاشان که باید در اول برج سرطان برگزار می شد با زمان بازگشت شاه عباس اول از سفر مازندران به اصفهان، این جشن در نیمه برج سرطان برگزار شد. از سوی دیگر میزان رویش گلها و گیاهان در سالهای مختلف و دورههای آب و هوایی، در یک مکان و در یک زمان مشخص از سال، تابع گرمای زمین و میزان بارندگی و شرایط متغییر اکولوژیک است و امری نسبی است نه ثابت. در ضمن تاریخ 17ذیقعده سال 1009 هجری قمری برابر خواهد بود با روز یکشنبه 30 اردیبهشت ماه سال 980 هجری خورشیدی، که باز نشانگر برگزاری این آیین در اردیبهشتماه است نه خرداد ماه. به هر روی، شاید دور نباشد روزگارانی که «جشن گل سرخ» یا «گلستان جشن» یا «جشن اردیبهشتگان» نه تنها باز در «شهر گل سرخ» برپا شود که در سراسر خاک اهورایی ایران سبد سبد گلهای سرخ زیبا در پیشروی مردمان عاشقش افشانده شود. خاستگاهان: اصفهان از دید سیاحان خارجی،فیروز اشراقی،نشر آترپات، اصفهان، 1378 خورشیدی. پژوهش تقویمهای ایرانی، رحیم رضازاده ملک، نشر گلاب، تهران، 1384 خورشیدی. افسانه اصفهان آبی، خسرو احتشامی هونهگانی، انتشارات نقش خورشید، اصفهان، 1377 خورشیدی. حاصل هستی، عبدالعلی ادیب برومند،انتشارات قصیده سرا، تهران، 1380 خورشیدی. گاهشماری و جشنهای ایران باستان،هاشم رضی،انتشارات بهجت، تهران، 1380 خورشیدی. مثنوی اصفهان،عبدالعلی ادیب برومند، نشر مرسا، تهران، 1387 خورشیدی. اصفهان پیش از اسلام (دوره ساسانی)، دکتر علیرضا جعفری زند، انتشارات آن، تهران، 1381 خورشیدی. |